مقالات برگزیده چهارمین همایش علمی پژوهشی جلوه های معرفتی در مناظرات و بیانات رضوی - زنجان  ( صص 147-182 ، 291-301 ) شماره‌ی 5765

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره اجتماعی > تعامل با مردم > آداب گفت و گو با ديگران

خلاصه

امام رضا با استشهاد به کلام علی الله فرمودند: «احسن الکلام ما زانه حسن النظام و فهمه الخاص والعام» برترین سخن آن است که آراسته به ساختاری نیکو باشد و همگان از خاص و عام آن را دریابند

متن

بلاغت از دیدگاه امام رضا

امام رضا با استشهاد به کلام علی الله فرمودند: «احسن الکلام ما زانه حسن النظام و فهمه الخاص والعام» برترین سخن آن است که آراسته به ساختاری نیکو باشد و همگان از خاص و عام آن را دریابند(۱)(غرر الحکم، ج ۲، ص ۳۳۶)».

در این فرمایش خردمندانه حضرت حسن النظام را نشانگر همه ی نیکویی ها و بایستگیهای برونی و ساختاری دانسته است که سخن بلیغ و شیوا باید از آنها برخوردار باشد. فهمه الخاص والعام نیز نشان دهنده ی آشکاری و روانی درونی و معنایی و پیراستگی از پیچیدگی و تعقیدی است که شرط هر سخن بلیغ است. احسن الكلام ما لا تمجه الاذان و لا يتعب فهمه الافهام نیکوترین سخن آن است که نه بر گوش گران آید و نه بر اندیشه دشوار نماید (۲)(غرر الحکم، ج ۲، ص ۴۸۵).

 در این سخن نیز «لا تمجه الاذان بیانگر روانی و همواری برونی و لفظی سخن است که پیامد آن خوش آهنگی و گوش نوازی است «لا يتعب فهمه الافهام نیز روانی و رسایی درونی و معنایی را بیان میکند که پیامد آن قبول خاطر و دلنشینی است و پیدا است که تا سخن همه ی ویژگیهای بلاغی را نداشته باشد نه بر گوش مینشیند و نه قبول خاطر می گردد. در جای دیگر ایشان فرمودند: بلاغت آن است که سخن در گفتار روان و هموار باشد و به آسانی و نرمی بر زبان بگذرد و درک و دریافت آن بر اندیشه سنگین و دشوار نباشد(۳)(شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۴۰۷)».

در بیانات رضوی این سخن نیز مانند سخن پیشین بر دو ویژگی بایسته و بنیادین سخن بلیغ یعنی روانی و همواری برونی و رسایی و گیرایی درونی انگشت نهاده است «خير الكلام ما لا يمل و لا يقل» بهترین سخن آن است که نه ملال آورد و نه نارسا بماند(۴)(همان، ص ۴۲۴

(ص147)

بر پایه ی فرمایشات شیوای حضرت ، سخن بلیغ زیبا رسا و شیوا سخنی است که نه چنان دراز و ناسخته و ناپرورده باشد که به اطناب و طولانی شدن بیانجامد و شنونده و خواننده را ملول و خسته کند و نه چنان کوتاه و پیچیده که از رساندن پیام و برانگیختن مخاطب باز ماند و او را تهی دست بر جای بگذارد.

 البته ملال آوری سخن تنها پیامد طولانی بودن نیست؛ بلکه ناهماهنگی با مقتضای حال سخته و پرورده نبودن ساختار ناهمواری ،آهنگ نیکو و دل نشین نبودن پیام و... نیز ملال آور است.

پس بر این مبنا، سخنور بلیغ کسی است که ذهنی سرشار و آماده داشته باشد تا هرگاه نیاز باشد بی درنگ آنچه باید بگوید بر زبان راند و تیر سخنش را درست بر هدف نشاند. همان گونه که امام علی می فرماید: مغرس الكلام القلب ومستودعه الفكر و مقويه العقل و مبديه اللسان و جسمه الحروف و روحه المعنى و حليته الاعراب و نظامه الصواب خاستگاه سخن دل است و جایگاه آن فکر و پشتوانه ی آن اندیشه و جلوه گاه آن زبان و پیکره ی آن لفظ و جان آن معنا و زیورش آشکاری و نظامش درستی(۱)(غرر الحکم، ج ۶، ص ۱۳۶)».

در این سخن که به دیدگاهی زبان شناسانه همراه نظریه یی ادبی میماند خاستگاه سخن دل شمرده شده است؛ چرا که سخنان ما از تجربه ها و آزمونهای تلخ و شیرین و ریز و درشت زندگی مایه میگیرد. این آزمونها عاطفه ها و احساسهایی ویژه در ما پدید می آورد یا احساس و عواطف ما را به گونه یی ویژه سازمان میبخشد و پیدا است که جایگاه احساس و عواطف ما دل ما است.

پس سخن از دل بر میخیزد و از عاطفه مایه میگیرد اما نباید تنها به این بسنده کرد؛ چرا که باید از آنجا به خزانه ی فکر رود و به یاری اندیشه سنجیده و پاک و پرورده شود و آنگاه از دریچه ی زبان پدیدار گردد.

(ص148)

دیدگاه برجستگان فرهنگ و ادب پیرامون بلاغت حضرت رضا

در این قسمت نمونه هایی از دیدگاههای پاره یی از ادیبان و سخن شناسان برجسته را پیرامون بیانات حضرت رضا و اوج بلاغی آن می آوریم؛ چراکه داوری آنان در این باره از داوری هر کس دیگر شایسته تر است زیرا اینان هم خود اکثرا معاصر امام رضا هستند و هم سخنوران و سخن شناسانی بزرگ و برجسته و آشنا و آگاه به راز و رمزهای بلاغت از این روی داوریشان در این باره سنجیده و حجت و پذیرفتنی است؛ به ویژه آن که برخی از آنها به گواهی تاريخ حتی در ردیف مخالفان حضرت الله نیز بوده اند.

-ابراهیم بن عباس صولی

ابراهیم بن عباس ،صولی نویسنده ی دقیق و شاعر معروف گفته است: «من هرگز ندیده یا نشنیده ام که کسی به مانند علی بن موسی الرضا باشد زیرا امام نمونه ی شایستگی و قریحه و بلاغت کلام بود هیچ کس مانند او در آن زمان نبود(۱)(الاربلی، کشف الغمهج ۳، ص ۱۲۵)».

- ابوصلت هروی

ابوصلت هروی که از جمله ی معدود بزرگان آن زمان بود میگوید ... آن هنگام که مامون جمعی از علمای دین و متکلمان را در مجلسی گرد می آورد تا بر حضرت له غلبه یابند، تنها امام بود که با سخنان رسای خویش بدانها چیره و پیروز میشد؛ تا آنجا که همگی بر برتریش اعتراف می کردند(۲)(امین عاملی اعیان الشيعه، ج ۴، صص ۱۰۰-۹۹ ).

- جمال الدين

جمال الدین احمد بن علی ادیب و نسب شناس معروف به ابن عنبه گفته است: «هیچ کس در زمان امام رضا مانندش نبود او در زمان خودش نسبت به استعداد و نبوغ و قریحه ی کلام بی نظیر بود(۳)(عمده الطالب في انساب آل ابی طالب، ص ۱۹۸ )». او هم چنین معتقد بود که سخنان امام رضا سرشار از حلاوت و

(ص149)

ملاحت و شیرینی و شوری تازگی و طراوت و شیوایی است به واقع حضرت فصاحت و بلاغت را با هم آمیخته است...(۱)( همان جا) ».

- ذهبی

ذهبی که سخنوری معروف و تواناست و معروف به نشان دادن دشمنی نسبت به اهل بیت الله و از آن جمله امام رضا است نیز در اعتراف به شایستگی والای امام رضا در تمامی زمینه ها و از آن جمله بلاغت حضرت اظهار داشته است علی بن موسى الرضا ، سرور هاشمیان زمان خود بود و بخشنده ترین و شریفترین آنها او کلامی نافذ و بلیغ داشت مامون گرامیش داشت و تسلیمش شد و....(۲)(تاریخ الاسلام، ج ۸، ص ۳۴)» .

- محمود بن وهيب

محمود بن وهیب بغدادی گفته است:« امام رضا کارهای اعجاز آمیز متعددی داشت از این رو در زمان خودش بی نظیر بود(۳)(النجفي ، جواهر الکلام، ص ۱۴۳) .»

ایشان به دلیل علم فراوانش ترس محترمانه اش دینداریش بخشندگیش و سخاوتش بی رقیب بود هیچ کس در برتری قریحه ی کلام مانند او نبود شیوه ها و شگردهایش در بیان بی مانند است واژه یی در آن زیاده و گزاف نیست و هیچ کس را یارای برابری با ایشان نخواهد بود...(۴)(همانجا

- ابونواس

ابونواس شاعر معروف و معاصر حضرت رضا او را تمجید و ستایش کرده است. او در رابطه با امام اشعاری سروده است. البته نقل شده است شعرایی که با امام المعاصر بودند در رابطه با او اشعاری میسرودند و او را ستایش میکردند به جز ابونواس وقتی مردم به خاطر

(ص150)

این موضوع از ابونواس انتقاد کردند او این ابیات شگفت را سرود به گفته ی من میشود تو بی نظیرترین مردمی در فن جملات مشهور تو سبک ویژه یی برای کاربرد کلمات داری که با استفاده از آنها میتوانی درفشانی کنی تو چرا ستایش این موسی را ترک کردی در حالی که تمام خصال نیک در او جمع است؟ گفتم من نمیتوانم راهی پیدا کنم برای تمجید امامی که پدرش را جبرئیل خدمت میکرد او خود بلیغ ترین و فصیح ترین در کلام و گفتار بود و... . من چه  گویم(۱)(تاریخ الاسلام، ج ۸، ص ۳۵ )» .

- دعبل خزاعی

دعبل خزاعی که خود شاعر برجسته متعهد و دلسوز عصر امام رضا الله است در مدح و ستایش بلاغت حضرت رضا اشعار فراوانی را سروده است. وی میگوید زیبایی و رسایی و گیرایی سخنان علی بن موسی الرضا الله چنان سرآمد است که سخنوران هنرپرور را در پیروی  خویش از نفس انداخته است و به ناتوانی نشانده است(۲)(کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۰۷ )».

۶-بلاغت امام رضا ، نمادی از جمال کلام الهی

هر کس که روش بزرگان شرق و غرب قدیم و جدید تاریخ را بررسی و مطالعه کند حقیقت آشکاری را درک خواهد کرد و آن این که بزرگان بشریت با هرگونه اختلافی که در میدانهای فکری و تضادهای عقیدتی دارند ادبا و اندیشمندانی هستند و دارای نبوغ و برجستگی های ویژه یی میباشند؛ که از نظر کیفیت و مقدار تفاوتهایی با هم دارند مثلا بعضی از آنها به وجود آورنده و سازنده ی وضعی هستند و بعضی دیگر در این راه گام بر میدارند ولی به مرحله ی سازندگی نمیرسند و گویی که نیروی بلاغت و حس ادبی با آشکال و صور و مفاهیم گوناگونی  که دارد از ملزومات هر روح بزرگی است.

(ص151)

مثلا یک نگاه به وضع انبیا و پیامبران برای روشن ساختن این حقیقت در ذهن کافی خواهد بود، یعنی در واقع داود سلیمان اشعیاء، ارمیا ،ایوب مسیح و محمد ادبا و بزرگانی هستند که از  موهبت ادب و بلاغت نیز مانند سایر مواهب بهره مند بودند.

ناپلئون فرمانده ادوار هریو سیاستمدار لنین قانونگذار و رهبر افلاطون فیلسوف پاسکال ریاضیدان جواهر لعل نهرو مرد اندیشه و حکومت پاستور دانشمند طبیعی جمال الدین افغانی مصلح اجتماعی و..... ادبا و شخصیتهایی هستند که از بلاغت و ادب به میزانی دارا بودند که  آنان را در ردیف شخصیتهای بزرگ جهانی قرار میدهند(۱)(هادی خسروشاهی بیداری ایرانیان ، ج ۱، ص ۱۹۷).

 هر کدام از این گروه شکل و رنگی از آشکال و رنگهای کوشش فکری را داشتند که البته طبیعت و موهبت مخصوصشان آن را در هر کدام به مقدار معینی فراهم ساخته بود و سپس انگیزه ی زیبایی دسته یی از آن را در چارچوب تعبیرات لفظی خاصی به ظهور می رساند که  نمونه یی از بلاغت محض به شمار میرود !

اما این حقیقت (بلاغت) به طور واضح و روشن و نیز کامل در شخصیت علی بن موسى الرضا همچون پدران بزرگوارشان نمودار میشود هم چنان که او پیشوا و راهبری خردمند و فرزانه است که در تعلیمات و راهنماییهای خود تمامی دستورات و موازینی را که سراسر هدایت و راستی است را تثبیت کرده است و آیت و نشانه ی او در این امر سخنان و بیاناتی است که از نقطه نظر بلاغت عربی و پایه های آن نمادهایی از جمال کلام الهی است که تمام جزییات در آن با نمایش زیباییهای حقیقی و راستین بروز و ظهور مینماید و ایشان اساس بيانات بلیغ و شیوای خویش را بر آن استوار ساخته و از آن بهره مند شده و جنبه های ارزنده ی آن  را در چهارچوبی از بیان سحر انگیزشان زنده ساخته است.

۷-جلوه های زیبایی شناسی در بیانات بلاغی رضوی

در همه ی حوزه های معرفتی (فلسفه ،عرفان ادبیات ،تفسیر هنر علم اخلاق و....) بحث زیبایی و زیبایی شناسی هنر زیبا اندیشیدن و هنر طبع پروری مطرح بوده و هست. از فلاسفه ی

(ص152)

یونان باستان تا دوران جدید در این باره پرسشهای زیادی مطرح شده که موضوع بحث و بررسی زیبایی شناسان بوده است. از جمله این که زیبایی چیست؟ نمودهای زیبایی شناسی و مصادیق آن چگونه است؟ ارایه یی زیباییها به چه صورت است؟ آیا زیبایی درونی است یا بیرونی؟ آیا زیبایی واقعیت دارد یا و همی و خیالی است؟ معقول است یا محسوس؟ اخلاق چه ارتباطی با زیبایی دارد؟ هنر و ادبیات چه نقشی در این زمینه ایفا می کند؟ تاریخچه ی زیبایی شناسی چیست؟ دیدگاهها و نظریه های زیادی در این باره مطرح است که با توجه به نیاز بشر به این مقوله روز به روز گسترش نیز یافته است. در این جا به این امور نمی پردازیم؛ چرا که  پرداختن به این مباحث خروج از دایره ی بحثی است که ما ملزم به رعایت آن هستیم.

حال تنها به مهمترین جلوه های زیبایی شناسی در بیانات بلاغی رضوی اشاره خواهد شد.

۷-۱) خداجویی و کمال طلبی

یکی از جلوه های زیبایی شناسی در بیانات بلاغی رضوی هدایت انسانها به سمت خداجویی و کمال طلبی است. هر چند انسان موجودی آرمانگرا بوده و همواره به دنبال عشق و زیبایی است اما گاهی اوقات بر اثر غفلت و سستی در زندگی از این مساله - خداجویی و کمال طلبی - دور میماند. پس نیازمند آن است تا با بهره گیری از آموزه های توحیدی این خلأ را جبران نماید و در این میان حضرت رضا به زیبایی به ترسیم این تصاویر پرداخته است؛ چنان که با مراجعه به بيانات بلاغی ایشان میتوان دریافت که تمام هستی ،زیباست زیرا تابلوی هنرمندانه ای از خداوند متعال است او زیباست و زیبایی را دوست دارد و تمام زیباییها از اوست ولی با وجود محبوبیت و مطلوبیت تمام زیباییهای محسوس جذبه ی جمال و زیبایی معنوی که پرتوی از جمال مطلق است آدمی را بدان سو هدایت میکند تا با دیدن زیباییهای مادی و محسوس توقف نکند و از  آن هدف والا و از رسیدن به آن زیبایی مطلق، غفلت نداشته باشد.

در بیانات بلیغ حضرت رضا جهت هدایت آدمی به سمت خداجویی و کمال طلبی است انسانها در این جهت تربیت میشوند تا با پالایش روح و روان خود از تمام بدی ها و ناپاکی ها و با آرایش جان خویش به ارزشهای اخلاقی از لطافت روحی بهره مند شوند و آمادگی پیدا کنند که به سوی درک و دیدن جمال مطلق و زیبایی واقعی راهی شوند و از زیباییهای دیگر عبور

(ص153)

کنند تا به لذت و آرامش و گشایش روحی و سعادت واقعی دست یابند؛ زیرا هر چه هست تجلی  توحید است و هیچ ارزشی بی او موجودیت ندارد.

این که دیدن زیباییها آدمی را تحریک میکند به سبب همین فطرت خداجو و جذبه ی جمال مطلق و عشق رسیدن به اوست که در وجود وی به ودیعه گذاشته شده و اگر جان آدمی آمادگی پیدا کرد و این استعداد را به فعلیت رساند میتواند با گذر از تمام زیبایی ها، عظمت و

زیبایی مطلق را دریابد و بدان سو راه یابد.

آوازه جمالت از جان خود شنیدیم          چون باد و آب و آتش در عشق تو دویدیم

 اندر جمال یوسف گر دستها  بریدند       دستی به جان من بر بنگر چه ها بریدیم

از باب نمونه هنگامی که به بیانات بلیغ حضرت رضا در مباحث تفسیری قرآن محور ایشان می نگریم به انسانهایی در این تصاویر اشاره مینمایند که برای درک زیبایی جاودانه از تمام زیباییهای حقیر پیرامون خود گذشتند تا لذت رسیدن به آن جمال مطلق را تجربه کنند.

تصویر اول

در تصویری که از سوی حضرت در داستان ابراهیم اشاره میشود ایشان خودشان را به جای یک انسان عادی میگذارند و راه محسوس خداجویی و کمال طلبی را با استناد بر  گرایشهای فطری به آنان (قوم) تعلیم میدهند(۱)(تحف العقول، ص ۶۲۵ ).

در این تصویر ابراهیم انسانی کمال طلب است و دنبال زیبایی واقعی می گردد. آرمان نهایی اش را جستجو میکند و نگاه به بالا دارد نگاه به آسمانها زیبایی خیره کننده ی ستارگان و ماه و خورشید را میبیند ولی در آنها متوقف نمیشود از آنها گذر می کند بالاتر و بالاتر می رود و به شناخت ملکوت هستی دست مییابد و دیدن شکوه و جمال هستی او را به شکوه و جمال مطلق رهنمون میسازد و از تعقل و اندیشه در رسیدن به توحید بهره می گیرد و آن چنان

(ص154)

در این جذبه ی عشق و معرفت و لذت حاصل از آن ذوب میشود که جز او را نمی بیند و جز به  رضایت او نمی اندیشد(۱)( انعام ٫ ۷۹-۷۴ ).

تصویر دوم

ابراهیم در حوادث سخت زندگی اش به خدا توجه دارد و در پی رضایت اوست. ابراهیم تهدید به سوزاندن میشود ولی چون به منبع فیاض هستی وصل شده و به معرفت الهی رسیده است آرامش خود را در تمام این تهدیدها از دست نمیدهد و خود را نمی بازد و باز هم از توحید و یکتاپرستی سخن میگوید(۲)(تحف العقول، ص ۶۲۵).

دشمن تهدید خود را عملی میکند و ابراهیم را در میان شعله های آتش می اندازد ولی ابراهیم  باز هم از میان شعله های آتش گذر میکند و به مرتبه ی والایی از توحید و یکتاپرستی میرسد(۳)(صافات ٫ ۹۹-۹۷ ).

تصویر سوم

در صحنه ی دیگری از اشارات بلاغی حضرت ابراهیم را میبینیم که تسلیم فرمان الهی  است و اسماعیل را به قربانگاه میبرد او زیبایی مطلق را یافته است و به همین سبب از تمام  زیبایی ها و لذتها چشم میپوشد و در برابر عظمت پروردگار و لطف و عنایت الهی اسماعیل را نمیبیند بلکه فقط به اجرای فرمان محبوب می اندیشد(۴)( تحف العقول، ص ۶۲۵). ابراهیم این آزمایش سرنوشت ساز  را نیز با موفقیت پشت سر می گذارد(۵)( صافات ٫ ۱۰۷-۱۰۱ ).

(ص155)

تصویر چهارم

حضرت رضا ه با تکیه بر کلام الهی در صحنه یی دیگر تصویر زیبایی از یونس را مورد توجه قرار میدهد که در سخت ترین لحظات زندگی در شکم نهنگ به خدا توجه دارد و  لحظه یی نا امید نمیشود و در اوج ناراحتی به راز و نیازی عاشقانه با او مشغول است(۱)( انبیاء ٫۸۷ ).

نکته ی قابل توجه در تمامی این نمونه ها در بیانات بلاغی حضرت آن است که همگی تصاویر اشاره به جلوه هایی از کمال طلبی انسان و راه یابی او به سوی جمال مطلق میباشد؛ چرا که در واقع در نگاه حضرت طبیعت انسان تنوع طلب است و در پی حسن و جمال ولی  همه ی اینها در رسیدن به توحید و در خدایابی او که فطری است معنا و مفهوم پیدا میکند.

امام رضا در بیانات بلیغ خویش با اشاره به انسانهای از خدا بریده و در گمراهی و سرگردانی رها شده نیز اشاره مینماید که چگونه این گمراهان با دید مادی و حقیر خویش به  هستی می نگرند و نعمتهای الهی را نمیبینند و سرانجام به نابودی و هلاکت می رسند(۲)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۵۲).

۷-۲) زیبایی حیات و زندگی

در تمامی بیانات بلیغ و شیوای ائمه ی معصومین الله و از آن جمله حضرت رضا در وادی اخلاق و تربیت زندگی هدفدار و نامحدود است و با مرگ به پایان نمیرسد؛ شما را از دنیا پرهیز میدهم زیرا منزلگاهی است ناپایدار؛ نه خانه ی ماندن و نه جایگاه قرار ... این خانه در نزد خدا خوار و بی ارزش است (۳)(بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۱۰۰).بلکه مرحله ی دیگری از زندگی انسان آغاز می شود و سرانجام  انسان به ابدیت و جاودانگی میرسد و به زندگی اخروی خود ادامه میدهد.

 در بیان بلیغ حضرت ، نگرش به حیات اخروی با توجه به حقانیت معاد، شکل میپذیرد. از این رو انسان با شنیدن این احوالات دگرگون میشود؛ المومن ینظر بنور الله » مومن با نور خدا

(ص156)

هدفداری زندگی به جهان می نگرد (۱)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۷۴ )و همه ی مبارزه ها درگیری ها تحمل سختی ها کشمکش ها و.... برایش معنا و مفهوم و ارزش دارد تا به زندگی سعادتمند اخروی دست یابد. به واقع انسان با تامل در بیانات رسای حضرت به این حقیقت میرسد که فراغت و سرگرمی و خوش گذرانی در این عمر اندک و خود را به فراموشی زدن ارزشی ندارد؛ زیرا وی باید از لحظه لحظه ی عمر خویش بهره جسته تا خود را برای مسافرتی طولانی آماده نماید. در این وادی، سخن از چگونگی رفتن و چگونگی گذراندن عمر است؛ نه خوش گذرانی و سرگرم شدن؛« وَمَا الْحَيَوةُ  الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ » و زندگی دنیا جز کالای فریب نیست»[آل عمران ٫۱۸۵]. حال ممکن است که این پرسش برای برخی مطرح شود که طبق بیانات بلیغ رضوی که اندیشه هایی اسلامی است باید از دنیا و مظاهر آن دوری جست و تنها به آخرت روی آورد و هیچ گونه لذت و استفاده یی را از دنیا نباید برد در پاسخ به این گروه باید اظهار داشت که با تمسک به آموزه های صریح و شیوا در بیانات حضرت رضا ، میتوان دریافت که دنیا و مظاهر زیبای آن که جلوه یی از قدرت و علم خداوند متعال است هرگز امر زشت و ناپسندی نیست و فی نفسه طلب کردن دنیا و مظاهر آن نیز نمیتواند ناپسند باشد دنیا برای کسی که آن را راستگو انگاشت خانه ی راستی است برای کسی که آن را شناخت خانه ی تندرستی است. برای کسی که از آن توشه اندوخت خانه بی نیازی است و برای کسی که از آن پند آموخت خانه ی پند  است (۲)( بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۳۲۴ ). »

پس در این بیانات بلیغ دنیا و روی آوردن به لذتهای آن تنها در صورتی مذموم و نکوهیده است که باعث غفلت و فراموشی آخرت و نعمتهای جاویدان آن شود؛ ما ظفر بالاخره من كانت  الدنیا مطلبه کسی که دنیا هدفش باشد به آخرت دست نمی یابد(۳)( همان، ج ۶ ص ۷۱ )».

(ص157)

۳-۷) عشق و دوست داشتن

قلب انسان تا میتپد عشقی میجوید عشقی که او را دوست بدارد چرا که زندگی بدون عشق و دوست داشتن بی معنا و برابر با مرگ است پس عشق در طرح نخست و پیش از کشف عشق الهی از خودخواهی و نفس پرستی خالی نیست و هرچند بسیار پاک به نظر آید لذت طلبی ها و شهوترانیهایی را در خود پنهان دارد برای همین نیازمند مهار و تطهیر است و باید تقدیس شود. حال در بیانات رسا و شیوای امام رضا با مهار عشق در حقیقت عشق از نفسانیت خالی میشود و نفس در آن میمیرد و عشق و دوست داشتن خالص میماند. از این رو حضرت رضا می فرمایند: من عشق و عف و کتم ثم مات مات شهيدا» کسی که عاشق شود و  خودداری ورزد و بپوشاند سپس بمیرد، شهید است(۱)(متقی هندی کنز العمال ، ج ۸، ص ۱۹۷)».

اما نکته ی حائز اهمیت این است که عشق عاطفه محبت و احساسات عاطفی امری است  که در نهاد آدمی به ودیعه نهاده شده است و انسان به طور غریزی به اطرافیان وابستگی عاطفی دارد عشق پدر به فرزند عشق و علاقه مادر به فرزند و.... که همه ی اینها در بیانات بلیغ حضرت رضا الله نیز دیده میشود ولی همه ی این عشق و دوست داشتنها در راستای رضایت  الهی و عشق واقعی است که معنا و مفهوم پیدا میکند.

بنابراین عشق و دوست داشتن از این منظر تنها توجه به ساحت مادی و انسانی نیست بلکه  حضرت رضا الله با بیاناتی زیبا به ساحت الهی آن نگاهی عمیق و همه جانبه دارد.

۸- روشهای بلاغی بیانات رضوی

با مراجعه به منابع و کتب ادبی دریافتیم که پیرامون شخصیت امام رضا در این وادی - روشهای بلاغی بیانات رضوی - هیچ تحقیق شایسته و در خور توجهی صورت نگرفته است.  حال در این مجال برآنیم تا با مراجعه به بیانات شیوا زیبا و رسای حضرت رضا شایسته ترین و شاخص ترین روشهای بلاغی ایشان را از لابه لای منابع و مدارک موثق و مورد اعتماد  استخراج نماییم.

(ص158)

۸-۱) مطابقت سخن با مقتضای حال

از بنیادی ترین کارهایی که سخن را رسا شیوا و به عبارتی بلیغ میکند مطابقت سخن با  مقتضای حال است.

مقتضای حال؛ یعنی آنچه حال آن را اقتضا میکند «حال» که در این جا واژه یی دامنه دار  است و مصادیق بسیار دارد.

امام رضا با توجه به این مساله - مطابقت سخن با مقتضای حال - در روشهای بلاغی بیانات خویش حالت و ویژگیهای گوناگون روانی عاطفی عقلی و علمی شنونده و خواننده اش را در نظر میگرفت و همواره به همگان میفرمودند با مردم آن گونه سخن بگویید که میفهمند و  آنچه را نمی پذیرند رها نمایید(۱)(ملایری معزی، جامع الاحاديث الشيعه، ج ۱۸، ص ۴۳۲)».

از باب نمونه:

راوی میگوید به محضر امام رضا وارد شدم. پس به من فرمود به عباسی بگو که از گفتگو در مورد توحید و مطالب کلامی خودداری نماید و با مردم آنگونه سخن بگوید که شناخت  قلبی دارند و از چیزهایی که انکار دارند خودداری ورزد.

هنگامی که از خداشناسی پرسیدند پس بگو آن چنان که خدا فرموده است «بگو او خدای یکتا خدای صمد و بخشنده است که نه والد و نه مولود است و نه نظیر و کفوی دارد. هنگامی که از کیفیت وجودی او سوال نمودند پس بگو آنچنان که خداوند فرموده است، مانند او وجود ندارد».

و هنگامی که از شنوایی او پرسیدند پس بگو او شنوا و دانا است پس با مردم آن چنان  سخن بگو که از مکتب اهل بیت شناخت و معرفت دارند نه به سبک دیگر(۲)( تحف العقول، ۵۰).

حضرت رضا هم چنین در روشهای بلاغی بیانات خویش، ویژگی های گوناگون موضوع  محتوا و پیام سخن را نیز در نظر میگرفتند.

از باب نمونه :

(ص159)

امام رضا در موضوعی چون معرفت و شناخت خدا میفرمودند سرآغاز عبادت خدا شناخت و معرفت او است و ریشه ی معرفت هم توحید و یکتا دانستن پروردگار متعال میباشد. استمرار نظام توحیدی و اختلال پیدا نکردن در مقام توحید پروردگار متعال با نفی صفات از او میسر می شود؛ زیرا عقول شهادت میدهند که هر صفت و موصوفی قهراً مخلوق و آفریده شده هستند و هر موصوفی خود گواهی میدهد که برای او خالقی میباشد و آن خالق هم نمیشود که خود صفت یا موصوف باشد و برای شهادت دادن هر صفت و موصوفی به تحقیق قرین شدن یکی از آنها پهلوی دیگری و شهادت اقتران بر حدوث آنها لازم است حدوثی که در مقابل  از لیت بوده و با همدیگر در یک جا جمع نمی شوند(۱)(شیخ صدوق التوحيد، ص ۹۸).

پیداست که رسایی و گیرایی و انگیزندگی در محتوا و پیام این سخن بلیغ حضرت رضا آن چنان مشهور است که از سویی حکایتگر ،آشنایی ،آگاهی دانایی توانایی امام در شناخت حق تعالی است و از سوی دیگر بهره مندی و بهره گیری همگان را در تاثیر پذیری این سخن نمیتوان نادیده انگاشت امام رضا در روشهای بلاغی بیانات خویش علاوه بر ویژگی های فوق شاخصه های گوناگون ،زمانی ،مکانی فرهنگی سبکی و ... را که به گونه ای با گوینده و شنونده و موضوع پیوند داشته باشند را هم مدنظر خویش قرار داده است؛ مثلا آن هنگام که مأمون گفت در نظر دارم خود را از خلافت خلع کنم و این مقام را به تو بسپارم و با تو بیعت کنم. حضرت رضا با قاطعیت در بیانی بلیغ و رسا فرمودند اگر این خلافت از آن توست پس خدا آن را برای تو قرار داده است و جایز نیست که لباس و خلعتی را که خداوند به قامت تو پوشانیده از تن بیرون کنی و به غیر خود بپوشانی و به دیگری واگذار نمایی و اگر این مقام از آن تو نیست پس حق این که چیزی را که از آن تو نیست به من واگذار نمایی را نداری (۲)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۳۱۲ )». در واقع امام رضا در بیانات صریح خویش به همگان فهماند که مساله ی خلافت تکلیف است و  چیزی نیست که بتوان از آن چشم پوشید.

(ص160)

و در آن هنگام که ولایت عهدی را که به اجبار به حضرت رضا تحمیل نموده بود از امام درخواست نمود تا با معرفی عده یی از افراد موثق و یاران خویش برای امر حکومت شهرهای اطراف اقدام نماید اما امام رضا الله که به خوبی از اهداف و نیات مامون آگاهی داشت در بیانی که از روانی و همواری برونی و نیز رسایی و گیرایی درونی حکایت می کرد شروط ولایت عهدی خویش را مجدداً به مامون یادآور شدند که من در عزل و نصب احدی دخالت  نمی کنم و رسمی را تغییر نمیدهم و سنتی را نمیشکنم(۱)( همان، ص ۳۱۵)».

حضرت در حقیقت با این کلام خویش به مأمون فهماند که به هیچ وجه حاضر به  همکاری با دستگاه ظلم و جور نیست و مواضع خویش را قاطعانه اعلام فرمودند.

پیداست که هر یک از این روشهای بلاغی در بیانات رضوی کاملا حکایت از مطابقت روش حضرت با مقتضای حال است؛ چرا که امام سخنور بلیغی است که با داشتن این دانش و  با به کار بستن آن به هدایت جامعه می پردازد.

۸-۲) پیراستگی از پیچیدگی و تعقیدی کلام

به طور کلی ذهن انسان به گونه یی است که جملات نرم و عاری از هرگونه پیچیدگی و تعقید را بهتر می پذیرد و قطعاً در چنین وضعیتی ماندگاری آنها در ذهن نیز بیشتر است. شاید به همین دلیل بسیاری از فرمایشات رسول اکرم و امامان معصوم به صورت کلمه ی رسا واضح و شیوا و به تعبیر دیگر پیراسته و آراسته از هرگونه تعقید و پیچیدگی است. هم چنان که حضرت رضا نیز این روش را در بیانات بلیغ خویش به کار میگرفتند: «و الذينهم عن اللغو معرضون مومنان رستگار از سخنان لغو و بیهوده دوری میکنند مومنون ٫۲]. اینک نمونه هایی الايمان، هوا داء بالامانه و اجتناب جميع الکبائر، ایمان عبارتست از ادای امانت و دوری  از تمام گناهان بزرگ...( ۲)( عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۸۸)».

(ص161)

«لا يستكمل عبد حقيقه الايمان حتى تكون فيه خصال ثلاث التفقه في الدين و حسن التقدير في المعيشته والصبر على الرزایا؛ هیچ بنده یی به حقیقت ایمان نخواهد رسید مگر این که در او سه صفت باشد؛ فهم در دین مدیریت صحیح زندگی و شکیبایی به هنگام گرفتاری و

سختی(۱)( تحف العقول، ص ۳۲۹ )» .

«التدبير قبل العمل يومنك من الندم؛ تفکر و تدبر پیش از شروع کار انسان را از پشیمانی  مصون می سازد(۲)( عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۰۴)» .

«ليس العباده كثره الصلاه و الصوم انما العباده التفكر في أمر الله عز وجل عبادت به کثرت نماز  و روزه نیست عبادت تفکر در امر خداوند متعال است(۳)( شیخ کلینی اصول کافی، ج ۲، ص ۵۵؛ تحف العقول، ص ۵۱۹)».

 «لو راى العبد اجله و سرعته اليه لا بغض العمل من طلب الدنی؛ اگر بندگان خدا مرگ و  سرعت حرکت خود را به سوی مرگ ببینند از طلب دنیا نفرت پیدا می کنند(۴)( عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۳۹). »

«من كنوز البرء اخفاء العمل والصبر على الرزايا وكتمان المصائب بخشی از گنجهای نیکی  مخفی ساختن عمل نیک شکیبایی بر سختی ها و پوشاندن مصیبت هاست(۵)( اصول کافی، ج ۲، ص ۱۳۸)».

۸-۳) تسلسل منطقی مطالب

یکی دیگر از روشهای بلاغی بیانات رضوی تسلسل منطقی مطالب و مقولاتی است که در هر زمینه در سخنان ایشان دیده میشود تسلسل منطقی بدان معناست که تمامی سخنان به شکل دسته بندی شده و مرتبط با یکدیگر میباشد به گونه ای که در سخنان بلیغ حضرت ، هر اندیشه با اندیشه ی دیگر پیوندی چنان استوار دارد که گویا هر یک از آنها پیامد منطقی  اندیشه ی پیشین است و علت و انگیزه ی پسین

(ص162)

هم چنین اندیشه های بیان شده در یک موضوع در این بیانات ،زیبا آن چنان به هم گره خورده اند که هیچ یک از آنها زیاده و بیهوده نیست و موضوع مورد بررسی از آن بی نیاز نمی نماید.

از باب نمونه:

«... الكبائر و هي قتل النفس التي حرم الله ، الزنا السرقه ، شرب الخمر ، عقوق الوالدين الفرار من الزحف، أكل الربا بعد البينه و السحت الميسر و القمار البحس في المكيال و الميزان اكل مال اليتيم ظلما، وما اهل لغير الله به من غير ضروره ..... معونه الظالمين والركون اليهم ، حبس الحقوق من غير العسره، الكذب الكبر ، الاسراف ، التبذیر الخیانه در بیان گناهان بزرگ کشتن انسانی که رعایت حرمتش از نظر حق حیات لازم است کسی که مرتکب قتل نفس یا فسادی که موجب قتل شده باشد، نشده است زناکاری و تجاوز به نوامیس دیگران دستبرد به حقوق مالی دیگران آلودگی به مشروبات مست کننده رنجانیدن و آزار پدر و مادر فرار کردن از مقابل دشمن و میدان را برای او خالی گذاشتن رباخواری و بعد از آگاهی کارهای حرام را راه معیشت و گذران زندگی قرار دادن برد و باخت و قمار بازی کم فروشی و کلاه برداری در داد و ستد خوردن و از بین بردن مال یتیم خوردن از مردار و خون و گوشت خوک و نیز خوردن از حیواناتی که به نام غیر خدا کشته شده و میان مردم تقسیم میگردد بدون آن که اجبار و ضرورتی برای استفاده ی از آن وجود داشته باشد کمک کاری به ظالمان و ستمگران و آنان را پشتوانه و تکیه گاه قرار دادن بدون وجود عسرت و تنگدستی حقوق دیگران را حبس کردن و مانع رسیدن آنان به حق خود شدن دروغ پردازی تکبر و خودپسندی اسراف کاری زیاده روی در هر کار تبذیر و ضایع ساختن مال و هر چیز مفید و به کار بردن آنها در راه های بی مورد مرتکب خیانت شدن(۱)(یون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۹۲)».

« لا يتم عقل امرى مسلم حتى تكون فيه عشر خصال الخير منه مامول و الشر منه مامون يستكثر قليل الخير من غيره و يستقل كثير الخير من نفسه لا يسام من طلب الحوائج اليه و لا يمل من طلب العلم طول دهره الفقر في الله احب اليه من الغنى و الذل في الله احب اليه من العز في عدوه و الخمول اشهى اليه من الشهره و لا يرى احدا الا قال هو خير منى و اتقی تا ده خصوصیت در

(ص163)

شخصی نباشد عقل او کامل نیست مردم به خیر او امیدوار باشند مردم از شر او در امان باشند خیر کم را از دیگران زیاد ببیند خیر بسیار خود را کم ببیند از کثرت ارباب رجوع ناراحت نشود از طلب علم خسته نگردد فقر در راه خدا را بر ثروت در غیر راه او ترجیح دهد، ذلت در راه خدا را بیش از عزت در نزد دشمنان دوست داشته باشد گم نامی را از شهرت مطلوب تر بداند و هر کس را ببیند او را از خود بهتر و با تقواتر بداند(۱)(تحف العقول، ص ۵۲۱)».

«و لو لم يخوف الله الناس بجنه و نار لكان الواجب عليهم ان يعطيعوه و لا يعصوه لتفضله عليهم و احسانه الهيم و ما بداهم به من انعامه الذى ما استحقوه؛ اگر خداوند مردم را به بهشت نمیخواند و از دوزخ نمیترسانید باز اطاعت او ضرورت داشت و نافرمانی او مطلوب نبود. زیرا خداوند بر بندگان خود لطف و نیکی میکند و آنچه که آنان استحقاق آن را ندارند به آنان ارزانی میکند(۲)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۴۴)».

« الاعمال على ثلاثه احوال فرائض و فضائل و معاصى فاما الفرائض فبامر الله تعالى و برضى الله و بقضائه و تقدیره و مشيته و علمه و اما الفضائل فليست بامر الله و لكن برضى الله و بقضاء الله و يقدر الله و بمشيته الله و بعلم الله و اما المعاصى فليست بامر الله و لكن بقضاء الله و بقدر الله و بمشيته الله و بعلمه ثم يعاقب عليها؛ اعمال انسان سه گونه هستند واجبات فضایل (مستحبات) و گناهان (محرمات) واجبات آن است که به فرمان خدا و با رضای خداست که به قضای الهی تقدیر خواست و علم اوست فضایل به امر خدا نیست ولی به رضای خدا و به قضا، تقدیر خواست و علم الهی است. گناهان به امر خدا نیست بلکه به قضا الهی تقدیر خواست و علم اوست و کیفر می دهد(۳)(همان، ج ۱، ص ۱۱۱ )».

«خمسه لو رحلتم فيهن المطايا لم يقدروا على مثلهن لا يخاف عبد الا ذنبه و لا يرجو الا ربه و لا يستحيى اذا سئل عما لا يعلم ان يقول لا اعلم و لا يستحيى احدكم اذا لم يعلم ان يتعلم و الصبر من الايمان بمنزله الراس من الجسد و لا ايمان لمن لا صبر له پنج نکته است که اگر سواره به جستجوی آن باشید شبیه آن را پیدا نخواهید کرد بنده نباید جز از گناه خود از چیزی بترسد، بنده

(ص164)

نباید جز از پروردگار خود به چیزی امیدوار باشد اگر کسی چیزی را ندانست و از او سوال کردند از گفتن این که نمیدانم خجالت نکشد از دانستن آنچه نمیدانید خجالت نکشید و صبر نسبت به ایمان مثل سر به بدن است آن که صبر ندارد ایمان ندارد(۱)(همان، ج ۲، ص ۱۵۵)».

٤-٨) آمیختگی معرفت همراه با حکمت

در بیانات بلیغ امام رضا که همگی سرشار از فروغ و شکوه است میزان معرفتی که آمیخته با حکمت است نیز توجه هر مخاطبی را به خود جلب میکند شاید این بلاغت از آن روست که خداوند چنان ایشان را از توانایی و ارجمندی لبریز ساخته است که گفتار حضرت از چنین ویژگی برخوردار است که هرگاه هر کس آن را بشنود یا بخواند شکوه و هیبت او را درک می نماید.

از باب نمونه:

«قال ابراهيم بن عباس اني سمعت الرضا قد سئله رجل ايكلف الله العباد ما لا يطيقون ؟ فقال : هو اعدل من ذالك. قال: فيقدرون على كل ما ارادوه؟ قال: هم اعجز من ذالک ؛ ابراهیم بن عباس گفت:

از امام رضا در جواب فردی شنیدم که سوالش این بود آیا خداوند به بندگانش آنچه طاقت و توان ندارند تکلیف میکند؟

امام پاسخ فرمودند: خداوند عادل تر از آن است که تکلیف فوق توان دستور دهد. پرسید آیا بندگان بدانچه اراده کنند قادر خواهند بود؟ فرمود: بندگان عاجزتر از آنند که هر چه را خواستند توان انجام آن را داشته باشند(۲)(همان، ص ۴۵۰ )».

در سخنی دیگر پیرامون شناخت نفس حضرت الله میفرمایند شیطان و کسانی که ایادی او هستند را به خود راه ندهید. در گفتار و و نقل گفتارها رعایت راستی و درستی را بنمایید و در امور خویش از هر جهت امین و مورد اعتماد باشید در مسایل بی ثمر و گفت و گوهای بی حاصل عمر خود را نگذارنید با یکدیگر انس و رفت و آمد و روابط حسنه داشته باشید. به عیب جویی و

(ص165)

کارشکنی برای یکدیگر وقت صرف نکنید که موجب عذاب و نکبت در دنیا و خسران در آخرت خواهد گردید(۱)( تحف العقول، ص ۲۵۱ )» .

در سفارش دیگری از بیانات زیبای امام رضا پیرامون ناپایداری دنیا که به واقع اوج آمیختگی معرفت همراه با حکمت برای هر فردی است آمده است که علی بن شعیب می گوید: روزی به دیدار امام رضا رفتم از من پرسیدند یا علی چه کسی از نظر زندگی بهترین مردم است جواب دادم ای سرور و آقای من شما به این مطلب داناترید بعد از آن خود حضرت فرمودند: «یا علی من حسن معاش غيره في معاشبه کسی که زندگی دیگران از ناحیه ی او نیکو می شود و سپس ادامه دادند میدانی چه کسی از نظر زندگی از همه ی مردم بدتر است؟ کسی که دیگران از زندگی او بهره یی ندارند باز ادامه دادند: ای علی نعمتهایی را که دارید نیکو قدر شناسی کنید و اطمینان نداشته باشید که همیشه برای شما برقرار بماند و اگر از دست رفت چه بسا باز نمیگردد ای علی بدترین مردم کسی است که کسی از ناحیه ی او بهره مند نمیشود مهمان یا کسی را که به او حاجتی دارد راه نمیدهد و تنها خود است و نسبت به زیر دستان خود خشمگین و سخت گیر میباشد(۲)(اصول کافی، ج ۲، ص ۱۵۶)».

در شاهد مثالی دیگر آمده است: «لو اخرج الناس زكاه اموالهم ما احتاج احد ان عله الزكاه من اجل قوت الفقرا، تحصين اموال الاغنياء ، لان الله عز وجل كلف اهل الصحه القيام بشان اهل الزمانه و البلوى، كما قد قال : لتبلون فى أموالكم و انفسكم مع ما فيه من الزياده و الرافه والرحمه لاهل الضغف والعطف على اهل المسكنه والحنت لهم على المواساه وتقويه الفقراء والمعونه لهم على امر الدين در مورد امر زکات فرموده اند در صورتی که مردم زکات و حقوق مالی خود را بپردازند هیچ کس محتاج نخواهد ماند. در مورد آثار و حکمتهای آن از این نکته یاد کرده اند: وجوب زکات به جهت تامین زندگی نیازمندان در امان ماندن اموال ثروتمندان است خدای بزرگ کسانی را که از نعمت صحت بهره مندند مکلف و موظف کرده است که برای رفع نیازهای مبتلایان آماده باشند و اقدامات متناسب را انجام دهند.

(ص166)

از اینها گذشته در اجرای امر زکات فواید و آثار دیگری نیز هست از جمله زیاد شدن اموال در جامعه و حتی برای کسانی که آن را میپردازند ایجاد محبت و مهربانی در میان طبقات مختلف و احساس حالتهای عطوفت آمیز نسبت به ضعیفان احیای عواطف نسبت به واماندگان و از کارافتادگان و تامین آبرومندانه ی نیازمندیهای آنان و بسیج نیروها در راه رسیدگی به حال آنان تشویق افراد جامعه به ایجاد حالت مواسات نیرو بخشیدن به ناداران یاری کردن به آنان در فراگیری امور مربوط به دین و معنویت(۱)(همان، ج ۱، ص ۱۹۷ )». 

۸-۵ )لفظ کوتاه و اندک معنا بسیار و سرشار

سخن گرچه دلبند و شیرین بود       سزاوار تصدیق و تحسین بود 

 چو یک بار گفتی مگو باز پس            که حلوا چو یک بار خورند بس

به واقع امام رضا این سخن حکیمانه ی پدر بزرگوارشان امام کاظم را در روشهای بلاغی خویش سرلوحه ی کارشان ساخته بودند که من محا طرائف حكمه بفضول كلامه فكانما اعان هواه على هدم عقله هر کس با زواید سخن خود شیرینی و زیبایی حکمت را محو کند گویا بر نابودی عقل خود اقدام کرده است(۲)(اصول کافی، ج ۱، ص ۱۷)».

حقیقت نیز جز این نیست که انسان با مراجعه به سخنان و فرمایشات حضرت رضا با انبوهی از سخنان فصیح و بلیغ و در عین حال موجز و مختصر مواجه میشود که نشان از اوج ذکاوت فوق العاده ی امام و درک جامعیت موضوع و عمق ادارک آن و هم چنین انعکاس آن در ذهن و فکر شنونده آن هم به شکلی بسیار موثر دارد.

اینک نمونه هایی:

«التوحید نصف الدین؛ توحید نیمی از دین است (۳)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۷۵)» .

(ص167)

«العلم ضاله المومن؛ دانش گمشده مومن است(۱)(همان، ص ۲۹۵)».

«الحياء من الایمان؛ حیا از اجزای ایمان است(۲)(همان، ج ۱، ص ۷۵ ) ».

«حسن الخلق خیر قرین؛ خوش خلقی بهترین دوست است(۳)(همان، ص ۱۶۰)».

ا«لمرء مخبوء تحت لسانه ؛شخصیت هر کس پشت زبان اوست(۴)(همان، ج ۲، ص ۲۰۸)».

«التودد الى الناس نصف العقل؛ دوستی با مردم نیمی از عقل است(۵)(حر عاملی، وسائل الشيعه، ج ۵، ص ۴۰۷ )».

«الهديه تذهب الضغائن من الصدور، هدیه باعث میشود کینه ها از دل بیرون رود(۶)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۳۴۵)».

«احفظ لسانک تعظ ؛زبان خود را نگه دار تا عزیز باشی(۷)(اصول کافی، ج ۲، ص ۱۸۰)».

«سرعه المشى تذهب ببهاء المومن؛ تندروی شکوه مومن را میبرد(۸)(بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۶۶ )».

«استنزلوا الرزق بالصدقه؛ روزی خود را با صدقه دادن از آسمان فرود آورید(۹)(عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۳۱)».

«عونك للضعيف من افضل الصدقه ؛کمک به ناتوان از بهترین صدقات است(۱۰)(تحف العقول، ص ۳۲)» .

«مجالسه الاشرار توجب سوء الظن بالاخیار؛ همنشینی با اشرار موجب سوءظن مردم به خوبان می شود(۱۱)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۰۴ )».

«افضل العقل، معرفه الانسان نفسه؛ برترین درجه ی عقل معرفت انسان به نفس خویش است(۱۲)(بحار الانوار، ج ۷۸، ص ۳۵۲ )» .

(ص168)

«استعمال العدل و الاحسان موذن بدوام الله؛ به کارگیری عدل و احسان در رفتار دوام نعمت را در پی دارد(۱)(عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۳۰ )».

٦-٨) به کارگیری واژه ها و استخدام تعابیر

امام رضا الله به عنوان هنرمندی فصیح و بلیغ در به کارگیری واژه ها و استخدام تعابیر و ساختار جملات آن چنان به تاثیرگذاری کلمات در دل و جان شنونده و خواننده دقت می کند و از این موسیقی کلامی در نفوذ در اعماق روح مخاطب خویش بهره میگیرد که هر انسانی را به تحسین خویش وادار مینماید.

به واقع نیز یکی از رموز دلنشینی و اثرگذاری و جاذبه ی بیانات رضوی در همین نکته نهفته است. چنان که پیشتر نیز اشاره شد که برجستگان فرهنگ و ادب در این زمینه تا چه میزان حضرت را مورد تحسین قرار دادند و چگونه از سخنان بلیغ و رسای امام رضا علاوه بر لذت بردن تاثیر نیز پذیرفته اند.

البته نباید فراموش کرد که سخنان امام رضا الله به زبان عربی است. آنچه هم از آهنگ واژه ها و موسیقی کلمات و هماهنگی تعابیر و دلنشینی تصاویر گفته شود برای عرب زبانان و آشنایان به ادبیات عرب ملموس است.

ترجمه ی فارسی سخنان امام هرگز منتقل کننده ی آن زیباییهای واژگانی نیست هر چند برخی از نویسندگان کوشیده اند تا ترجمه یی شیوا و ادبی و آهنگین از بیانات ایشان ارایه دهند اما این کپی ها هرگز با اصل برابر نیست. اینک به چند نمونه از بیانات بلیغ حضرت رضا به نقل از پدران بزرگوارشان به جهت اهمیت موضوع اشاره میشود:

«الظفر بالحزم والحزم باجاله الراى و الراى بتحصين الاسرار؛ پیروزی در دوراندیشی است و دوراندیشی در به کار انداختن رای و به کار انداختن رای در رازداری است(۲)(بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۱۸۵ )». 

«الاسلام هو التسليم و التسليم هو اليقين و اليقين هو التصديق و التصديق هو الاقرار والاقرار هو الاداء والاداء هو العمل الصالح اسلام تسلیم شدن است و تسلیم شدن یقین داشتن و یقین

(ص169)

داشتن راست شمردن و راست شمردن پذیرفتن و پذیرفتن انجام دادن و انجام دادن به کار نیک پرداختن(۱)(عيون الاخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۹۵)».

«المنجم كالكاهن و الكاهن كالساحر والساحر كالكافر و الكافر في النار منجم چون کاهن است و کاهن چون ساحر است و ساحر چون کافر و کافر در دوزخ(۲)(همان، ج ۱، ص ۱۴۵ )».

«لكل شيء غايه و غايه المرء عقله هر چیز غایت و مقصدی دارد و غایت و مقصد آدمی عقل او است(۳)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۹۵)».

«الاستثثار يوجب الحسد و الحسد يوجب البغضه و البغضه توجب الاختلاف و الاختلاف يوجب الفرقه و الفرقه توجب الضعف والضعف يوجب الذل و الذل يوجب زوال الدوله و ذهاب النعمه از خود راضی بودن و چیزهایی را به خود ویژه کردن حسد می آورد و حسد دشمنی و دشمنی دوگانگی و دوگانگی پراکندگی و پراکندگی ناتوانی و ناتوانی خواری و خواری نیز نابودی دولت و نعمت را(۴)(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۲۷۴)» .

«ان الشيطان يسنى لكم طرقه و يريد ان... يعطيكم بالجماعه الفرقه و بالفرقه الفتنه شيطان راههای خویش بر شما آسان میکند و میخواهد بر جای پیوستگی شما پراکندگی نشاند و با پراکندگی به فتنه تان کشاند(۵)(همان جا)».

۸-۷) استفاده از آرایه های ادبی

آنچه به یک سخن و نوشته بعد هنری میبخشد و آن را فراتر از کلام معمولی می سازد برخورداری آن از آرایه های ادبی است که امام رضا رعایت این مساله را در روشهای بلاغی بیانات خویش به نیکویی به کار بسته است به گونه ای که این آرایه ها همچون گهرهایی نشسته بر نگین و جواهرات بر جاذبه و قیمت بیانات بلاغی امام رضا می افزاید.

(ص170)

به واقع امام رضا هنرمندی بلیغ است که به خوبی توانسته است کلامش را این گونه بیاراید و این گونه نوشته هاست که هنر به شمار میآید وقتی به سخنان حضرت الله مراجعه می کنیم در مییابیم که ایشان همچون پدران بزرگوارشان به خوبی از صناعاتی همچون تشبیه کنایه استعاره ایجاز حسن مطلع حسن ختام ،جناس طباق ایهام مجاز لف و نشر تمثیل مراعات نظیر قلب و.... در بیانات خویش برخوردار بوده است و به خوبی میدانسته است که در صورت دارا بودن کلام از صناعات ادبی جنبه ی هنری و ماندگاری سخن بیشتر و جاذبه اش قوی تر خواهد بود.

بيانات بلیغ امام رضا الله به وفور از این صنعتها برخوردار است؛ چه آنچه به بعد واژگانی سخن مربوط میشود صناعات لفظی و چه آنچه به هنر آفرینیهای مضمونی و شیوه ی بیان و قالب ارایه ی کلام صناعات معنوی توازنی که در پایان جملات ایشان دیده می شود واژه های زیبا و تشبیه های بدیع و کنایه های شگفت و مراعات سجع و جناس در واژه ها و تعابیر در این مختصر نمی گنجد همین جلوه های جاودانه است که کلمات حضرت را رنگ ابدی بخشیده و در طول قرون توجه همه ی فصحا و بلغا را به خود جلب کرده است.

باید پذیرفت که تجزیه و تحلیل و نمونه آوردن از جملات حضرت رضا و بحث کارشناسانه و لغت شناسانه در این زمینه خود کتابی مستقل میشود و به دلیل اختصار از آن میگذریم و در این جا تنها به چند نمونه بسنده می نماییم.

- سجع

هم گونی هم آهنگی و هم پایی که در اصطلاح ادبی «سجع» نامیده میشود به عنوان یکی از صناعات ادبی در روشهای بلاغی بیانات حضرت از بسامد بسیار بالایی برخوردار است. در بیانات بلاغی حضرت این واژه های همگون و پایانی و هم آهنگ گاه متوازی یعنی هم وزن و هم پایانند و گاه متوازن یعنی هم وزن و گاه مطرف یعنی هم پایان اینک نمونه هایی «المومن الذي اذا احسن استبشر و اذا اساء استغفر مومن آن است که اگر نیکی کرد شاد شود و اگر بدی کرد از خدا طلب بخشش کند( ۱)(عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۳۱)».

(ص171)

«من عامل الناس فلم يظلمهم وحدثهم فلم يكذبهم ووعدهم فلم يخلفهم كان ممن حرمت غیبته و كملت مروءته و ظهرت عدلته و وجبت اخوته؛ هر کس بخشی از امور مردم را به دست گیرد ولی به آنان ظلم نکند با آنان سخن بگوید ولی در آن دروغ نگوید به آنان وعده دهد ولی تخلف نکند؛ چنین کسی غیبتش حرام است و رادمردی او کامل است و عدالتش ظاهر است و برادریش واجب است(۱)(اصول کافی، ج ۲، ص ۲۳۹)».

«صدیق کل امری عقله و عدوه جهله دوست هر کس عقل او و دشمنش جهل او میباشد(۲)(تحف العقول، ص ۴۶۶؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۵۶۵)». 

«من لم يتفقه في دينه ما يخطى أكثر مما يصيب فان الفقه مفتاح البصيره و تمام العباده و السبب الى المنازل الرفيعه وحاز المرء المرتبه الجليله في الدين و الدنيا .... آن که دین خود را نفهمد، خطای او بیش از صواب اوست. فهم و آگاهی کلید بینش و وسیله ی صعود به جایگاه های والا در دین ودنیاست....(۳)(بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۴۶)».

«ان الفقيه يستغفر له ملائكه السماء و اهل الارض و الوحش و الطير و حيتان البحر فرشتگان آسمان و زمین حیوانات و پرندگان و ماهیان برای فقیه استغفار میکنند(۴)(همان جا)».

« من علامات الفقيه ثلاث : الحلم و العلم و الصمت از نشانه های اهل فهم (فقیه) سه چیز است حلم و بردباری علم و دانش و سکوت(۵)(عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۶۷)». 

«ان الصمت باب من ابواب الحكمه ان الصمت يكسب المحبه انه دليل على كل خير سكوت راهی به دروازه های حکمت است سکوت جلب محبت میکند و راهنمای همه ی خیرهاست(۶)(همان، ص ۲۶۴ )». 

«سئل عليه السلام عن خيار العباد ؟ فقال له : الذين اذا احسنوا استبشروا و اذا اساووا استغفروا و اذا اعطوا اشكروا و اذا ابتلوا اصبروا و اذا غضبوا عفوا فرزانگان و نخبگان جامعه کسانی هستند که اگر خوبی کنند شاد میشوند اگر بدی کنند طلب بخشش میکنند اگر به آنان چیزی داده

(ص172)

شود سپاس گزاری میکنند اگر گرفتار شوند صبوری پیشه میکنند و اگر از کسی خشمگین شوند، می بخشند(۱)(تحف العقول، ص ۳۲۷)».

- تشبيه

تشبیه یعنی چیزی را در صفت یا حالتی با چیز دیگری پیوند دادن و با آن همسان شمردن این پیوند دادن و همسان شمردن به شیوه های گوناگونی انجام میگیرد که بر پایه ی آنها تشبیه به گونه های چندی و با نامهای ویژه یی بخش شده است که اینک جای بررسی آنها نیست نیز این همسان سازی به قصد و غرضهای گوناگونی انجام میگیرد؛ همچون آشکارتر ساختن ویژگیها و حالات مشبه نشان دادن امکان آن وقتی محال و ناشدنی می نماید تزیین و آراسته سازی آن تا در چشم دیگران زیباتر و پسندیده تر جلوه نماید تقبیح و زشت نمایی آن تا دیگران را از آن بیزار و گریزان سازد.

 اینک نمونه هایی:

«منزله الفقيه في هذا الوقت، كمنزله الانبياء فى بنى اسرائیل منزلت فقیه در این عصر هم چون منزلت انبیا در بین بنی اسرائیل است(۲)(بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۴۶)».

 «فضل الفقيه على العباد كفضل الشمس على الكواكب برتری فقیه بر دیگران مثل برتری خورشید بر ستاره هاست(۳)(همان جا)».

«السخاء كمثل شجره في الجنه من تعلق بغصن من اغصانها دخل الجنه سخاوتمندی هم چون درختی از بهشت است که شاخه های آن در دنیاست. هر کس با شاخه یی از آن مرتبط شد داخل بهشت خواهد شد(۴)(عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۳۷)».

- استعاره

استعاره که به معنای عاریت گرفتن است یکی از شیرین ترین صناعات ادبی در روشهای بلاغی امام رضا است که این خود شکل کوتاه شده و پرورده تری از تشبیه است که گونه ها و

(ص173)

شیوه های مختلفی همچون استعاره ی مصرحه و مکنیه است. استعاره ی مصرحه؛ یعنی هنگام بیان چیزی واژه و نام ویژه ی آن را نیاوریم و به جای آن واژه و نام چیز دیگری را که با آن شباهت و همسانی دارد عاریه بگیریم و در معنای آن بکار بریم به عنوان نمونه فان امامکم عقبه کوودا؛ پیشاروی شما گردنه ای است دشوار گذر(۱)(بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۴۵ ) » استعاره مکنیه نیز بدان معناست که در آن یک چیز چیزی دیگر پنداشته میشود و یکی از ویژگیها و حالات و صفات آن چیز دیگر به آن نسبت داده می شود، از باب نمونه انما انتم في هذا الدنيا غرض تنتضل فيه المنايا مردم، همانا شما در این جهان نشانه اید که مرگ پی در پی بدان تیر می افکند(۲)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۹۴)».

- جناس

جناس یعنی واژه هایی که در گفتار یا نوشتار .... با یکدیگر یکسان یا همسان باشند. پایه های جناس گاه هیچ دوگانگی نوشتاری یا گفتاری ندارند و تنها در معنا دو گانه اند و در این صورت جناس تام خوانده میشوند؛ جناس تام در حقیقت یک واژه است که دوبار و به دو معنا به کار میرود؛ مانند واژه ی «شاخص در این سخن امام علی که حضرت رضا با استشهاد به آن در جایی فرمودند: البصیر منها شاخص و الاعمى اليها شاخص: بینا دنیا را می نگرد و عبرت میاندوزد و کور چشم از پی آن میدارد و به دنبالش میدود(۳)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۷۰)». 

گاه نیز پایه های جناس جز معنا دوگانگیهای دیگری نیز دارند و بر پایه ی همین دوگانگی هاست که آن را به گونه هایی همچون جناس مضارع و لاحق زاید، قلب و خط تقسیم کرده اند که بررسی آنها در رسالت نوشتار حاضر نیست.

- تضاد

متضاد که «طباق» و «مطابقه» نیز نامیده میشود یعنی واژه هایی را که در معنا ناسازگارند و در جهان واقع با هم گرد نمی آیند در سخن گرد کردن و با هم آوردن مانند با هم

(ص174)

آوردن «نعمت» و «نقمت» در این نمونه و ليس شي ادعى الى تغيير نعمه الله و تعجيل نقمته من اقامه علی ظلم هیچ چیز چون بنیاد ستم نهادن نعمت خدا را دگرگون ندارد و کیفر او را نزدیک نیاورد(۱)(بحار الانوار، ج ۸۷، ص ۴۳۰)».

۸-۸) تفکر آفرینی و تصحیح اشتباهات

یکی دیگر از روشهای بلاغی بیانات حضرت رضا ایجاد تفکر آفرینی در مخاطب و به نوعی تصحیح اشتباهات وی است چرا که گاه فردی به دلیل شرایط محیطی و یادگیری های غلط و تجربیاتی بد از دیدگاهی نادرست به رخدادها و وقایع پیرامون خود می نگرد و طبعاً عملکرد او نیز - که بر همین تصورات و جمع بندیهای غلط استوار گردیده است - اشتباه خواهد بود. از این رو در بسیاری از مواقع اعطای بینش تفکر و اصلاح نگرش همان روشی است که حضرت الله به زیبایی در بیانات بلیغ خود به عنوان یک روان شناس زبده آن را به کار گرفته است. چنان که با مراجعه به احادیث و روایات به جا مانده از ایشان اشارات بسیار زیادی در این زمینه یافت میشود.

به گونه ای که امام ها در این زمینه هیچ واژه یی را به کار نمیگیرد، جز آن که در آن واژه رازی باشد که خواننده را به ژرف اندیشی و خرده بینی و تفکر آفرینی وادارد. در سخن او هیچ عبارت و گزینه یی یافت نمیشود جز این که آفاقی تو در توی و تازه به تازه پیشاروی خواننده بگشاید و او را به تصحیح اشتباهات خویش نیز وادارد به عنوان نمونه وقتی مأمون درباره ی آیه ی شریفه ى و هو الذي خلق السموات والارض فى سته ايام و كان عرشه على الماء ليبلوكم أيكم احسن عملا» [نحل ٫ ۱۰۵] دچار تردید شده بود که آیا ممکن است آفرینش آسمانها و زمین تنها در شش روز اتفاق بیفتد امام فرمودند بله خداوند تبارک و تعالی عرش و آب و فرشتگان را پیش از آفرینش آسمانها و زمین آفرید و در این هنگام فرشتگان از وجود خود و عرش و آب بر هستی خداوند استدلال میکردند سپس عرش را بر آب قرار داد تا قدرت خود را بر فرشتگان آشکار سازد و بدانند که او بر همه چیز تواناست پس از آن با قدرت خویش عرش را از جای خود انتقال داد و آن را بالا برد و بر زیر آسمانهای هفتگانه قرار داد سپس آسمانها و زمین را در

(ص175)

شش روز بیافرید و او در این هنگام بر عرش خود استیلا داشت و میتوانست آنها را در یک چشم به هم زدن بیافریند لیکن آنها را در شش روز آفرید که به فرشتگان آفرینش تدریجی برخی از آفریدگانش را بنمایاند تا به حدوث آنچه یکی پس از دیگری حادث میشود بر خدا استدلال کنند و نیز خداوند عرش را به آن سبب که بدان نیاز داشت نیافرید، زیرا او بی نیاز از عرش و از همه چیزهایی است که خدا آفریده است او به قرار داشتن و استواری بر چیزی توصیف و تعریف نمیشود؛ زیرا او جسم نیست و از اوصاف آفریدگان منزه و مبراست.

 و اما معنای قول خداوند متعال در« ... لیبلوکم ایکم احسن عملا غافر» ٫ ۴۰] این است که آدمیان را بیافرید تا آن را به وسیله ی طاعت و عبادت خود بیازماید و این آزمایش از باب امتحان و تجربه نیست زیرا او همیشه به همه چیز داناست.

تاویلی که امام الله درباره ی آفرینش آسمانها و زمین در مدت شش روز بیان فرموده است به اعتقاد ما بهترین توجیهی است که از این مطلب در زمینه ی تفکر آفرینی و تصحیح اشتباهات بیان شده است؛ زیرا آفرینش و ایجاد تدریجی بیش از خلق و ابداع دفعی شعور و احساس انسان را متوجه عظمت آفریننده و پدید آورنده ی جهان میسازد و به آن کششش و توسعه میدهد(۱ )(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۴۳۴).

در جای دیگر آمده است که مأمون پیرامون آیه ی شریفه ی «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَا مَنَ مَن فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ الله » [یونس (۹۹) دچار اشتباه شده بود که اگر مردم را که شما بر آنها قدرت توانایی و تسلط داری مجبور کنی که دین اسلام را بپذیرند شمار ما افزون میشود و بر دشمنان غلبه پیدا می کنیم.

امام رضا از طریق پدران بزرگوارش نقل فرمودند که مسلمانان نیز به پیامبر خدا عرض کردند ای رسول خدا ! اگر آنانی را که بر آنها قدرت و توانایی داری به پذیرش اسلام مجبور کنی شمار ما افزون میگردد و بر دشمنان غلبه مییابیم پیامبر خدا فرمود: من نمیخواهم خدا را دیدار کنم در حالی که چیزی از پیش خود پدید آورده باشم که در آن به من دستوری نداده است و من از متکلفان و بدعت گزاران نیستم پس از آن خداوند متعال این آیه

(ص176)

را نازل فرمود که «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَن فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ » اگر پروردگار تو میخواست همگی مردم روی زمین ایمان بیاورند، ایمان می آوردند و این بدین طریق بود که آنان را در دنیا به قبول ایمان مجبور کند تا این که ایمان بیاورند» [یونس ٫ ۹۹) چنان که در آخرت با مشاهده ی عذاب ایمان میآوردند و اگر چنین کنم بندگان استحقاق ثواب و پاداش مرا نخواهند داشت لیکن میخواهم آزاد و بی هیچ نوع اجبار ایمان بیاورند تا استحقاق قرب و کرامت مرا پیدا کنند و شایستگی زندگی دائمی را در بهشت جاویدان به دست آورند. 

و ای مأمون قول خداوند متعال در این آیه ی شریفه «وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلاً » [آل عمران ۱۴۵] به این معنا نیست که خداوند متعال ایمان را بر نفس آدمی منع و حرام فرموده باشد بلکه مقصود این است که نفس جز به اذن و اجازه خدا ایمان نمی آورد و اذن خدا امر اوست به ایمان مادامی که نفس مکلف و فرمان بردار است. 

هنگامی که سخن بلیغ و شیوای امام به این جا رسید مامون متوجه تفکر ناصحیح خویش شد و گفت تو به حق سزاوار عالم آل محمد بودنی (۱)( بحار الانوار، ج ۷۸، ص ۳۴۸).

در جای دیگر نیز پیرامون تفکر آفرینی در بیانات بلاغی حضرت رضا آمده است: «ای انسانها بدانید که خداوند زمین را با طبایع و ابدان شما سازگار و موافق قرار داد و آن را گرم و سوزان نساخت تا شما را بسوزاند و بسیار سرد قرار نداد تا شما را منجمد گرداند. هوای آن را زیاد خوش بو نکرد تا سرهای شما به درد آید و زیاد بدیو نساخت تا شما را هلاک کند، آن را مانند آب نرم و روان قرار نداد تا در آن غرق شوید و خیلی سخت و سفت نیافرید تا نتوانید خانه و بنا و قبر مردگان در آن سازید بلکه خداوند متعال بخشی از آن را به اندازه یی که از آن سود برید و آرامش یابید و بدنها و خانه هایتان بر آن قرار گیرد سفت و سخت آفرید و در آن خانه ها و گورهایتان فراهم و برای شما سود بسیار مقرر فرمود از این رو آیه «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً » [بقره ٫۲۲] را بیان فرموده است. سپس امام فرمودند: «وَ السَّمَاءَ بناء.... بر بالای سر شما آسمان را سقفی محفوظ بنا کرد و خورشید و ماه و ستارگان آسمان را

(ص177)

برای مصلحت و منفعت شما به چرخش و گردش در آورده و «أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً » باران را از بالا نازل ساخت رعد ٫ ۱۷] تا بر قله ی کوه ها و بلندیها و تپه ها و درون گودال ها فرود آید سپس آن را به صورت بارانهای درشت قطره قطره و پیوسته یا باران های ریز دانه و نم نم در همه جا پخش و ریزان کرد تا زمینهایتان و درختان و میوه جات و محصولات شما نابود نشود. پس از آن خداوند متعال فرموده است « فاخرج به من الثمرات رزقا لکم؛ به سبب آنچه از زمین برای شما بیرون می آورد و روزی شما قرار میگرداند انعام ۹۹ برای خدا شریک قرار ندهید و بتان را که نمیفهمند و نمیشنوند و نمیبینند و توانایی بر کاری ندارند شبیه و مانند بر او نشناسید و خود میدانید که در برابر نعمتهای بزرگی که خداوند تبارک و تعالی روزی بندگان خویش فرموده است اینها توان چیزی را ندارند(۱)(بحار الانوار، ج ۸۷، ص ۱۸۵ )» .

بیان بلیغ امام رضا در تفسیر آیات فوق معنای آن را چنان ساده و روشن میکند که انسان را به تفکر وا میدارد و هر کسی در هر مقام و جایگاهی که باشد ،زیبایی ظرافت و ابداع آن را احساس میکند و سعی مینماید تا بینش خود را نسبت به جهان هستی تصحیح نماید. سخنان شیوای حضرت رضا الله در ایجاد تفکر آفرینی و تصحیح اشتباهات تنها محدود به این زمینه ها نیست بلکه دشمنان و مخالفان حضرت نیز با شنیدن بیانات رسای ایشان دچار تحول شده و لب به اعتراف گشوده و بعضاً مسلمان نیز میشدند تاریخ به خوبی گواه است که جریان عمران صابی فیلسوف بزرگ و رهبر روحانی که توسط مأمون عباسی مامور شده بود تا مشکل ترین و مبهمترین سوالات فلسفی را آماده سازد و از این طریق امام را دچار زحمت و مشقت نماید یکی از شنیدنی ترین بیانات موفق بلاغی حضرت رضا در یکی از جلسات مناظره می باشد.

عمران صابی سوالاتش را یکی پس از دیگری پیرامون آفرینش موجود نخستین شناخت و آگاهی خداوند از خودش شبهه پیرامون مرکب بودن حق تعالی حدود خلقت خداوند معانی و انواع آن راههای شناخت خداوند و.... را مطرح نمود(۲)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، صص ۱۸۲-۱۶۴ ).

(ص178)

امام رضا با بیانات ،زیبا شیوا و رسای خویش بگونه ای که با فطرت سالم و منطق توانای هر آدمی و نیز در حد فهم و درک عمران صابی و تمامی حاضرین در جمع باشد، سوالات او را یک به یک پاسخ گفت و در پایان هر سوال حضرت از عمران پرسیدند آیا مطلب ایشان را فهمیده است یا خیر؟ اگر پاسخ او منفی بود مجدداً حضرت با روشی نرم تر زیباتر و دل انگیزتر از مرحله ی پیشین بیانات خویش را تکرار میکرد تا آنجا که خود عمران لب به سخن می گشود و به حضرت رضا عرض میکرد آنچه را که باید بفهمم دریافتم.

 امام رضا ، آن چنان گام به گام با سخنان گویا رسا دقیق و قابل تفکر دلایل محکم بر فساد اعتقادات عمران صابی میکشیدند که تعجب حاضرین در جمع را نیز روا می داشتند.

 تا جایی این پرسشهای از پیش تعیین شده و غرض ورز مطرح گشت و امام رضا هنرمندانه به پاسخ گویی پرداخت که عمران به توانایی علمی و نیز رسایی و شیوایی و اوج بلاغت حضرت الله اعتراف کرد و گفت. هیچ کس قادر نخواهد بود به پرسشهای مشکل من پاسخ دهد به جز وصی پیامبر خدا که صاحب علم و قضاوت است(۱)(عيون الخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۴-۱۸۲).

به واقع امام رضا در بیانات بلاغی خویش از روشهایی برای پاسخ گویی به عمران صابی بهره جست که او را وادار به تفکر نیز نمود تا اندیشه های غلط خویش را تصحیح نموده؛ به گونه یی که در پایان جلسه عمران در محضر همگان در برابر امام رضا الله سجده کرد و اسلام را پذیرفت و گفت من شهادت میدهم که خدای تبارک و تعالی همان طوری است که تو تعریف کردی و گواهی میدهم که محمد الله بنده ی اوست و خدا او را برای هدایت و راهبری خلق مبعوث کرده است(۲)(همان جا )».

نتیجه گیری

با مراجعه به بیانات بلاغی حضرت رضا و روشهای ایشان در این مساله میتوان دریافت که پیوند بیانات بلیغ رضوی با آدمی از نوع پیوندهای اتفاقی یا اختیاری نیست. بلکه حضرت حق

(ص179)

با حکمت خویش سرچشمه ی این فطرت واحد و یکسان را برای انسانها و نیز زمینه ی آن را برای هم زیستی آن دو انسان و ائمه در همه ی اعصار و نسلها فراهم کرده است. چرا که تکرار و تداوم حکایت از اصالت و قداست این همراهی و هم سرایی با تمام بیانات رسا و شیوای تمامی ائمه را دارد.

در بسیاری از نقاط و مراکز عمده ی زندگی این دو رابطه ی آدمی با بیانات بلیغ حضرت ) پیوند روشن تری از خود را به نمایش میگذارد و همه ی پیوستگی و در هم آمیختگی خود را پیش چشمان روشن بین ظاهر میکنند؛ چرا که آن چنان این بیانات در عین رسایی شیوایی و زیبایی از عمق و ژرفای وصف ناپذیری برخوردار است که هر انسانی حتی آنان که این گفتارها و سخنان و صاحبان آن (ائمه) را نمیشناسند نیز به صرف نا آشنایی و یا بعضاً بی اعتقادی، توان و یارای روی گردانی از آن را ندارند زیرا صاحب این بیانات بلاغت خویش را وامدار جمال کلام الهی است؛ چنان که بسیاری از برجستگان فرهنگ و ادب نیز در این راستا به ستایش و مدح حضرت پرداخته اند و در حقیقت جلوه های زیبایی شناسی در بیانات بلیغ ایشان همچون خداجویی و کمال طلبی زیبایی حیات و زندگی و عشق و دوست داشتن مبین دیگر این امر است. 

این هنرمند توانا که به خوبی از جایگاه و اهمیت هنر بلاغت آگاه است و میداند که چگونه به کارگیری این روشها میتواند او را در جذب قلوب و نیز در هدایت بیشتر و بهتر جامعه یاری رساند از پرتوهایی بهره میجوید که در عین سادگی و بی پیرایگی فهم نازک مخاطب را به سوی خویش فرا میخواند.

روشهایی که هر یک ضلعی متفاوت از دیگر اضلاع می آفرینند و هر زاویه از بیاناتش ضلعی را پدید می آورد و هر ضلعی جهت ویژه ی خود را آفرینش مینماید اما آنچه بیشتر از هر چیز دیگری توجه آدمی را به خود معطوف میدارد آن است که حضرت رضا در ذوق و طبع ادبی خدادادی خویش آن چنان گفتار پیشین و پسین را با مهارتی خاص به یکدیگر پیوند داده است که سبک و ساختاری ویژه را برای خویش در تاریخ ثبت مینماید به گونه یی که سخن شناسان آن هنگام که به بیانات شیوای حضرت الله مراجعه مینمایند درک میکنند که سخنان حضرت

(ص180)

رضا هر چند فروتر از سخنان آفریدگارش است اما فراتر از سخنان آفریده های اوست. به همین جهت است که نمیتوان از امام رضا الله سخن گفت و پای هنر و ادب را به میان نکشید. 

به هر روی حضرت رضا ه به عنوان هنرمندی بلیغ آن چنان با مهارت از روشهای بلاغی در بیانات خویش مدد میجوید که انسان را به حیرت و شگفت زدگی وا می دارد؛ زیرا او تمامی حالات را به لحاظ روانی عاطفی عقلی و علمی شنونده و خواننده اش در نظر میگیرد و هم ویژگی های موضوعی محتوایی و پیامی سخنانش را .

حضرت در بیانات بلیغ خویش به خوبی میداند که در چه زمان مکان و فرهنگی قرار گرفته است که مخاطب وی بتواند با بیاناتش رابطه برقرار نموده و از آن تاثیر نیز بپذیرد. 

امام در روشهای بلاغی بیانات خویش تنها به این امور اکتفا نمی نماید، بلکه اوج رسایی و گیرایی و انگیزندگی را در تمامی زمینه ها پاس می دارد؛ به گونه یی که در عین پیراستگی از پیچیدگی و تعقیدی بودن بیانش در یک سیر منطقی گفتار بلیغ خویش را آمیخته با معرفتی که همراه با حکمت است نیز مینماید و هر چند در این روشها بعضاً لفظ کوتاه و اندک است، اما آن چنان لبریز از دریای معرفت است که هر کس که تنها چند جمله از آن را به خاطر بسپارد و به آن عمل نماید رستگاری دنیا و آخرت خود را تامین نموده است. 

اما آنچه حایز اهمیت میباشد این است که حضرت رضا الله در روشهای بلاغی بیانات خویش هرگز مخاطبش را خسته ملول و گریزان نمینماید؛ چرا که ایشان با به کارگیری و استخدام واژه ها و نیز استفاده از آرایه های ادبی چون تشبیه استعاره ،جناس تضاد ایجاز، تمثیل و.... آن چنان به سخن و بیان و نوشته ی خویش بعد هنری بخشیده است که به سادگی از کنار آن نمیتوان گذشت و به تعبیری مخاطب خویش را به تفکر آفرینی سوق میدهد تا جایی که وی در این رهگذر به تصحیح اندیشه های اشتباه خویش نیز میپردازد و این جاست که میتوان به تاثیر و نقش این بیانات بلیغ پی برد و از رابطه و پیوند عمیق آن با آدمی سخن گفت.

 و در یک کلام حضرت رضا الله با روشهای بلاغی بیانات خویش در غایت هنرمندی بی نظیر و تواناست که در هر عصر و دوره یی میتواند هرگونه احساس خفته تمایلات و اشتقاق را بیدار نماید و به عبارتی آن را به جنبش و تکاپو نیز در آورد و دل آدمی را سرشار از شناخت هستی

(ص181)

و هستی آفرین آن بنماید و آنچه را که در عاطفه ی انسان در درونی ترین و نهفته ترین زوایای خود به همراه دارد را به تفکر و تامل واداشته و آنچه را که روح علاوه بر اینها در اندیشه و فکرت خود اندوخته است و ذاتی و والا است شکوه نجابت ابدیت حقیقت برای احساس و مشاهده را قابل تمتع کند. 

حال با تمام آنچه گفته شد یادمان باشد که سخنان بلیغ شیوا و رسای ائمه ی اطهار و از آن جمله امام رضا از جمله ی پنجره هایی است که از خانه ی دنیا به جهان غیب گشوده شده است و تنها شگفت زده شدن از زیباییهای آن کافی نیست بلکه باید سر بر آستان معنا و ژرفای زیبای آن بیانات حکیمانه نهاد؛ چرا که آنان که این پنجره ی فراخ توصیه ها سفارشات و تاکیدات و.... را مد نظر خویش قرار داده و آن را در زندگی به کار برند در حقیقت با چشم انداز عرش خود را بالا برده اند و سعادت و بهروزی را برای خویش تضمین نموده اند. 

(ص182)

(صص147-182)

بلاغت در بیانات رضوی

ائمه ی اطهار انسانهای برگزیده ی خداوند متعال هستند که دارای علوم و معارف الهی و به عنوان برترین هدایتگران انسان و بهترین محل و مرجع برای تبیین احکام دین و کتاب الهی به شمار میروند. بنا به نص صریح آیات قرآن(۱)(به آیات ۲۴، ۴۲ ، ۵۳ سوره یوسف ، شعرا ؛ ۲۰، ۸۳ ، غافر ۵۵ و سوره ص ، ۲۱ و ۲۵ مراجعه شود .) آنها برخوردار از نیروی عصمت و از هرگونه اشتباه  و گناه معصومند(۲)( نهج البلاغه مراجعه شود ).

ارتباط ائمه ی اطهار با منبع وحی نیز گویای این مطلب است که علم آنها همانند علم سایر بشر نبوده بلکه آنها دارای ارتباط مستقیم - با سرمنشاء فیض که همان خداوند است - بوده اند و منبع دانش آنها از جانب خدا بوده پس مسلم است که سرتاسر کلمات و گفتار آنها مطمئن ترین

(ص291)

راه و روش تبیین احکام دین و قرآن به حساب میآیند در اهمیت علم و دانش آنها همین بس که خداوند می فرماید «سینه هاشان پر از علم و دانش فراوان است و یا در جای دیگر فرموده  آنها کسانی هستند که کتاب الهی را در دست دارند.» (بقره (۱۲۱)

 دانشهای بلاغی یکی از چندین علومی است که مفسر قرآن باید از آن آگاهی داشته باشد و قرآن که در اوج اعجاز زیبایی و در نهایت فصاحت و بلاغت نازل شده است.» (فاضلی ، (۸۳)

مؤید این مطلب است که مفسر باید آنچه را با جنبه های اعجاز قرآن هماهنگی دارد رعایت کند و این امر جز با شناخت این سه علم معانی ، بدیع و بیان عملی نیست». (فاضلی ، (۸۳)

 ائمه ی اطهار نیز با وجود برخورداری از دانش الهی همواره از این منبع پر فیض بهره مند بوده اند لذا اگر سخنان آنها را آن چنان فصیح و بلیغ میبینیم تعجب آور نیست.

 حال در این جا به شیوه های بلاغت به کار رفته در بیانات رضوی میپردازیم:

۱- معانی

علم معانی اصول و قاعده هایی است که با آنها حالات هماهنگی سخن عربی با اقتضای حال شناخته میشود به گونه یی که سخن با هدف ایراد آن متناسب گردد.» (عرفان ، (۸۳) با استفاده از این علم میتوان به شناخت اعجاز ساختاری ،قرآن ایجازی لطیف واژه های استوار و الفاظی گوارا پی برد و دیگر این که میتوان از رمز و رازهای فصاحت و بلاغت در متون نظم و  نثر ادبیات عرب سخنان والا و پست را از هم تشخیص داد .

خبر

سخنی که ذاتاً احتمال راست و دروغ بودن را بپذیرد درباره ی سخن امام؛ «... يَقُولُ : مَنْ شبة الله تعالى بِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ مَنْ نَسَبَ إِلَيْهِ ما نَهى عَنْهُ فَهُوَ کافر » ( مستفید و غفاری ، (۷۳) باید گفت که اگر گوینده مطلبی را به صورت خبر اعم از مثبت یا منفی بیان میکند و نسبت مسند و مسند الیه را برای شنونده روشن میسازد که در جمله ی مورد بحث؛ کافر بودن و مشرک بودن را به طریق ایجاب میرساند که از طریق افاده ی حکم گوینده میخواهد کافر بودن و مشرک بودن را به شنونده اعلام کند و این که گوینده از اینها اطلاع دارد و میخواهد

(ص292)

مخاطب را مطلع کند. این در حالی است که گوینده ی جمله ی خبری در صدد اخبار بوده گاهی اوقات گوینده ی جمله ی خبری در صدد اخبار نیست و جمله خبری را برای مقاصد دیگری بیان  می کند:

* سرزنش و نکوهش امام در شرح مسایل توحیدی با طرف مخاطب به جایی رسید که فرمود: « ... قال : رَحِمَكَ اللهُ فَأَوْجَدْنَى كَيْفَ هُوَ ؟ وَ أَيْنَ هُوَ ! قال : ویلک ... » ( مستفید و  غفاری ، ۷۳)

*ستايش: .... لا إلهَ إِلَّا اللهُ العَلِيُّ الْعَظِيمُ ... » ( همان )

*اظهار عجز و ناتوانی امام رضا در وصف امام و امامت به جایی می رسند که می فرمایند: «... و تَحَيَّرَتِ الْحُكماء و تقاصرتِ العُلَماءُ وَ حَصِرَتِ الْخَطباءُ وَ جَهَلَتِ الآلبَاءُ وَكَلْت  الشُّعَراءُ وَ عَجَزَتِ الأَدَبَاءُ وَ عَبَيْتِ الْبُلَعَاءُ وَ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنه ...» (همان)

* اظهار شادمانی از سخنان امام در ازدواج حضرت فاطمه با علی است که وقتی جبرئیل سنبل و قرنفل آورد پیامبر فرمود برای چه آوردی گفت: «... فَقَالَ : إِنَّ الله تبارک و تعالى أمر سُكان الجنان من الملائكته وَ مَنْ فيها أن يُزَيِّنوا الجنان كُلَّها بمغارسها و أنهارها و ثمارها و أشجارها و قُصُورها و أمر رياحها فَهَبَّت بأنواع العطر و الطب ...» (همان)

اقسام خبر

«شنونده یا نسبت به مضمون خالی الذهن است یا مردد و یا منکر هرگاه بی خبر و خالی الذهن باشد، حال او مقتضی عدم تأکید کلام است هرگاه مردد باشد تأکید بهتر و هرگاه منکر باشد تأکید واجب خواهد بود. در صورت اخیر - حال انکار - هر قدر بیشتر باشد تأکید هم باید بیشتر و شدیدتر باشد اولی را کلام ابتدایی دومی را طلبی و سومی را انکار مینامند. پس کلام ابتدایی با مقتضای حال شنونده ی خالی الذهن کلام طلبی با مقتضای حال شنونده ی مردد و بالاخره کلام  انکاری با مقتضای حال شنونده ی منکر مطابقت دارد . گودرزی (۷۹۰ خلو ذهن : «... يَقُولُ : مَنْ اسْتَغْفَرَ الله تبارك و تعالى في شعبان سبعِينَ مَرَّةً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ  لَوْ كَانَتْ مِثْلَ عَدَدِ النَّجُومُ .» ( مستفید و غفاری ، ۷۳)

(ص293)

تردید : «... قالَ الرَّجُلُ : فَلِمَ احْتَجَبَ ؟ فقال أبو لحسن : إِنَّ الحِجاب على الخلق ....» (همان) امام در بیاناتی راجع به توحید میگوید : همانا خدا در حجاب از خلق است که در این سخن با  «ان» تأکید شده است.

 انکار : .... قالَ عِمْرَانُ: ياسيدى ألا تُخبرني عن الابداع ، أخَلَقَ هُوَ أَمْ غَيْرَ خَلْقٍ؟ قَالَ الرضا : بَلْ خَلَقَ سَاكِن ، لا يُدرك بالسُّكُون وَ أَنَّما صَارَ خَلْقَ ، لِأَنَّهُ شَيْءٌ مُحْدَتْ ... ( مستفيد  و غفاری ، (۷۳)

حذف مسنداليه : حذف مسندالیه باید دو شرط داشته باشد یکی وجود قرینه یی که دلالت بر محذوف بودن آن کند و دیگر این که غرضهایی که رجحان حذف آن را اقتضا کند که عبارتند از ۱ ترجیح حذف آن برذکرش - بیان تنگنای موقعیت - پاسداری از سجع قافیه و وزن در  شعر - پاک داشت ذکر آن؛ ۵ - مشخص بودن آن به جهت آشنایی قبلی و.....

وجود قرینه : ... فَقَالَ : كَانَ رَسُولُ الله فَحْماً مُفَخَّماً ، يتلالاً وَجْهَهُ تَلَالُو القَمَرَ لَيْلَةَ البَدْرُ أَطْوَلَ من المربوع و اقصر من المشذ ، عظيم الهامة ..» (همان)  که مسندالیه به قرینه حذف شده است.  مشخص بودن آن به جهت آشنایی قبلي: .... هُوَ اللطيف الخبير السميع البصير الواحد الأحد  الصَّمَدُ... » (همان)

پاسداری از سجع ( رج - به مثال سجع )

انشاء: سخنی که صدق و کذب در آن نامحتمل باشد و بر دو گونه است طلبی و غیر طلبی انشای طلبی آن است که بر طلب چیزی دلالت کند و آن چیز - مطلوب - در وقت طلب حاضر نباشد و گرنه تحصیل حاصل خواهد شد انشای غیر طلبی آن است که بر طلب چیزی دلالت نداشته باشد؛ مانند فعل تعجب و . طلب بر پنج قسم است :

امر و آن به زیر دست فرمان دادن است تا کاری را انجام دهد یا حالتی را بپذیرد : .... كُلوا  العنب حَبَّةٌ حَبَّةٌ فَإِنَّهُ أَهْنَا وَ أَمْرَهُ .» ( مستفید و غفاری ، ۷۳)

ندا و آن شنونده را آواز دادن است برای روی آوردن و توجه کردن به گوینده: « ... اللهم بارک  لِأُمَّتِي فِي بُكُرها يَوْمَ سَبْتِها وَ خَمِيسِها.» (همان)

(ص294)

تمنی :آن است که حصول چیزی را از روی علاقه طلب کنند .... وَ أَكَفَّ النَّاسِ عَمَّا ينسهى عَنْهُ وَ يَكُونُ دُعَاءُهُ مُستجاباً حتى أَنَّهُ لَوْ دعا على صخرة لأنشقَّتْ بِنِصْفَيْن ...» (همان)

استفهام: آگاهی خواستن از چیزی یا خبر گرفتن از مجهولی را استفهام گویند: ..... یا سُلَيْمان  هَلْ يَعْلَمُ أَنَّ إِنْسَاناً يَكُونُ وَ ... » (همان)

ایجاز : بیان مقصود در لفظی کوتاه تر از معنی به شرطی که مقصود را برساند و چند نوع می باشد ایجاز قصر کوتاه گویی اگر به سبب حذف ایجاد شده باشد ایجاز حذف و گر نه ایجاز قصر خواهد بود: .... الإمامُ الْبَدْرُ الْمُنِيرُ وَ السَّراجُ الزَّاهِرُ وَ النُّور الساطع و ...» ( مستفيد و  غفاری ، (۷۳)

ایجاز: حذف کوتاه گویی که به سبب حذف ایجاد شده باشد و حذف را عللی است از قبیل رعایت اختصار بیان بعد از ابهام .... .... أُمِرْتُ أن أقاتل الناس حتى يَقُولُوا : لا اله إلا الله... »  (مستفید و غفاری ، (۷۳)

مساوات: آن بیان مقصود است در لفظی که برابر با معنی باشد . .... عن أبي الحسن الرضا قال: دَعْوَةُ العَبْدِ سِر أَدَّعْوَةً واحِدَةً تَعْدِلُ سَبْعِينَ دَعْوَةَ عَلانِيَةٌ . حضرت رضا فرمود: دعای بنده  در پنهانی یک دعا برابر با هفتاد دعای آشکار است . (مصطفوی (۷۵)

اطناب اطناب یا در ازگویی بیان مقصود است به لفظی که درازتر از معنی باشد و دارای  انواعی است :

تکرار: از موجبات اطناب است .... لِأَنَّهُ إِنْ أعْطَى عَبْداً أَعْطَاهُ ما لَيْسَ لَهُ وَ أَنْ مَنَعَ مَنَعَ مَا لَيْسَ  »لَهُ ايضاح بعد از ابهام: ... عَلَيْكُمْ بالزَّيْتِ فَكُلْهُ وَ اذْهِنَّ بِهِ ، فَإِنَّ مَنْ أَكَلَهُ وَادَّهَنَ بِهِ لَمْ يَقْرَبُهُ الشَّيْطَانُ أربعينَ يَوْماً» ( مستفید و غفاری ، (۷۳) که در این جمله «أَكَلَهُ وَ ادَّهَن به دارای ابهام  است و « لَمْ يَقْرَبُهُ الشَّيْطَانُ أربعينَ يَوْماً» برای ایضاح آن آمده است.

تذبیل: آن است که برای تأکید و تقویت جمله یی جمله ی دیگری آورند که مشتمل بر معنی جمله ی اول باشد: «... أَنِّی سَمَّيْتُ ابنتى فاطمة ، لأن اللهَ عَزَّ وَجَلَّ فَطَمَها وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ

(ص295)

النار.» (مستفید و غفاری (۷۳) که جمله ی «لأن اللهَ عَزَّ وَجَلَّ فَطَمَها وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ»  مشتمل بر جمله ی دوم و مؤکد آن میباشد. اعتراض: و آن آوردن جمله ی معترضه است جمله ی زایدی که میان جمله ی اصلی باشد و نکته یی از قبیل دعا و نفرین و غیره را افاده کند ..... فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضا - شَبَّهَ الْمُغْضَب - وَ ما عَلَّمُكَ أَنَّهُ ... » که جمله ی « شبه الْمُغْضَب» معترضه و از موجبات اطناب است.

 تفسیر بیشتر جملات تفسیری امام در مناظرات و .....

۲- بیان :

دومین علم از علوم بلاغی علم بیان است بیان در لغت یعنی فصاحت و زبان آوری و ...... اما در اصطلاح علمی که بدان ایراد معنی واحد به طرق مختلف شناخته میشود:

 تشبیه؛ در اصطلاح علم بیان یعنی چیزی را به چیز دیگری مانند کنند: «... فَقَالَ : يُفْتَنُونَ كَما يُفْتَنُ الذَّهَبُ ، ثُمَّ قَالَ : يُخْلَصُونَ كَما يُخْلَصُ الذَّهَبُ» (مصطفوی ، (۷۵) که در این سخن، يُفتنون : مشبه ، الذَّهَبُ : مشبه به ، حرف «ک» در «کما» ادات تشبیه و يُخلصون : ( یعنی خالص شدن  وجه شبه تشبیه میباشد و آن دارای انواعی است :

تشبیه محسوس به محسوس: در آن مشبه و مشبه به قابل حس به یکی از حواس ظاهر باشند: «... مَن قَتَلَ حَيَّةٌ ، حَيَّةٌ قَتَلَ كافراً » ( مستفید و غفاری ، (۷۳) که در این مثال کافر به مار  تشبیه شده که هر دو قابل حسند.

تشبیه معقول به محسوس در آن مشبه عقلی و مشبه به حسی باشد: «... وَإِنَّ النِّعَمَ كَالاميل الْمَعْقُولَةَ في عَطَنِها عَلَى القَومِ الاقامة ، ما أحسنوا جوارها ...» (همان) که در آن نعمتها (معقول)  به شتر (محسوس تشبیه شده است.

تشبيه مفروق: آن است که یک تشبیه را ذکر کنند و پس از آن تشبیه دیگری و این چنین .... قَالَ رَسُولُ اللهِ ﷺ وَإِنَّ أَبا بكر مِنِّى بِمَنْزِلَةِ السَّمْعِ وَ إِنَّ عُمَرَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ البَصَرَ وَ إِنَّ عُثْمَانَ مني بمنزلة الفؤاد .... (همان) که در آن ابوبکر عمر و عثمان مشبه گوش چشم و قلب مشبه به تشبیه هستند.

(ص296)

تشبیه تمثیل(۱)(جهت مطالعه بیشتر به مجموعه مقالات نخستین همایش بیانات رضوی، صص ۹۴ تا ۹۶ » رجوع شود. ) : آن است که وجه شبه در آن منتزع از چند چیز باشد « قال الرضا : لَمَّا لَمْ يَخْفَ عَلَيْهِ خَافِيَةٌ مِنْ أَثَرِ الدَّرَةُ السَّوداء على الصخرة الصماء في الليلَةِ الظُّلَمَاءِ تَحْتَ الثرى و البحار  ، قُلْنَا : بَصير .» (آیتی، (۸۹)  

ویا؛ « قال الرضا : يابن شبيب ان كُنتَ باكياً لِشَيْءٍ فَابْكَ لِلْحُسَيْن بن على بن ابی  طالب الله فَأَنَّهُ ذُبِحَ اكْبَسُ و....» (آیتی، ۸۹)

استعاره: اگر لفظی را در معنی غیر حقیقی آن به کار برند به قرینه و علاقه نیازمند میباشد که هرگاه علاقه بین معنی حقیقی و مجازی لفظ علاقه ی مشابهت باشد مجاز را استعاره گویند. مثل این که بگویند «نرگس» و از آن گل مراد نباشد و چشم خمار از آن اراده نمایند که دارای انواعی میباشد:

 استعاره ی تمثیلی: که در آن جامع ( وجه شبه )تمثیل میباشد: « عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ ، عَنْ محمد بن عيسى، عَن يونس ، عَمَّن ذكره قال: قبل الرضا (ع) : إِنَّكَ تتكلم بهذا الكلام والسَّيْفَ يَقْطُرُ دماً ؟ فَقَالَ : إِنَّ لِلَّهِ وادياً مِنْ ذَهَبٍ ، حَماهُ بِأَضْعَفَ خَلْقِهِ النَّمْلِ ، فَلورا مَهُ البُخَاتِيُّ لَمْ تَصِلْ إِلَيْهِ .» به امام رضا عرض شد شما چنین سخنی میگویید از شمشیرم خون می چکد. حضرت فرمود خدا را بیابانی است از طلا که آن را با ناتوان ترین مخلوقش یعنی مورچه نگه داشته است و اگر شتر خراسانی آهنگ آن کند بدان نرسد مصطفوی ، (۷۵) جواب حضرت به سوال کننده ی مثال و  استعاره ی تمثیلی است.

کنایه: در اصطلاح لفظی را بیاورند و معنی بعید آن را اراده کنند و در عین حال معنی قریب جایز باشد و آن چند نوع دارد .... عَنْهُ عَنْ عُثمان بن عيسى قال : حَضْرَتْ أَبَالْحَسَنِ صَلَواتُ الله عَلَيْهِ أَوْصِنِي . فَقَالَ لَهُ : احْفَظْ لسانك تَعِزُّ و لا تُمكن النَّاسِ مِنْ قِيادِكَ فَتُذِلُّ رَقَبَتَک» مردی به  حضرت عرض کرد مراسفارشی فرما فرمود زبانت را نگهدار تا عزیز باشی و افسار خود را به  دست مردم مده که خوار و زبون شوی ) مصطفوی ، (۷۵) نگه داشتن زبان کنایه از کنترل آن  میباشد که هر جا که لازم باشد از آن استفاده کنی.

(ص297)

مجاز: مجاز در مقابل حقیقت است هرگاه کلمه در غیر معنی اصلی خود به کار رود آن را مجاز و معنی آن را معنی مجازی گویند در جمله ی بالا افسار معنی مجازی دارد ، یعنی اختیار  خود.

بديع

بدیع در لغت یعنی نو و تازه و در اصطلاح آن است که عبارتی رسا و مناسب حال و مقام را  بیارایند :

تفریق و جمع آن است که دو یا چند چیز را از جهتی جمع و از جهتی تفریق کنند: « من علامات الفقيه : الحِلْمُ والعِلْمُ و الصمت» (آیتی، (۸۹)

 مقابله آوردن دو امر متقابل یا هر دو وجودی اند مثل روز و شب و ... ، یا یکی از آنها وجودی و دیگری عدمی است مثل؛ بینا و نابینا و ..... حال به این مثال توجه کنید: «... عن أحْمَد بْن سُلَيْمَانِ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا الحَسَن الله - وَ هُوَ فِي الطَّوافِ - فَقَالَ لَهُ : أَخْبِرْنِي عَنْ الجَوادِ ، فَقَالَ إِنَّ لِكَلامِكَ وَجْهَيْنِ ، فَإِنْ تَسْأَلُ عَن المَخْلُوق ، فَإِنَّ الجَوادَ الَّذى يُؤَدَّى مَا افْتَرَضَ اللَّهُ تَعالى عَلَيْهِ وَ البَخِيلُ مَنْ بَخِلَ بما افْتَرَضَ الله تعالى عَلَيْهِ و أَنْ كُنْتَ تَغْنِي الْخالِقَ فَهُوَ الجَوادُ إِنْ أعْطى ، فَهُوَ الجَوادُ إِنْ مَنَعَ ، لِأَنَّهُ إِنْ أعْطى عَبْداً أَعْطاهُ ما لَيْسَ لَهُ و أَنْ مَنَعَ مَنَعَ مَا لَيْسَ لَهُ .»( مستفيد و  غفاری ، (۷۳) در بین کلمات بخیل و جواد - منع و اعطی مقابله وجود دارد.

جناس: دو یا چند کلمه در سخن که در لفظ یکی و در معنی مختلف باشند و آن را انواعی  است :

اشتقاق: آن است که دو یا چند کلمه آورند که در اصل اشتقاق یکی باشند؛ در مثال بالا بین  کلمات « بخل و بخيل - أغطى وأعطاه » جناس اشتقاق وجود دارد.

مراعات نظیر: آن است که دو یا چند معنی متناسب را در سخن گرد آورند. کلمات بخل بخيل - خالق، مخلوق ( ر . ج به مثال مقابله .

ابداع :آوردن چند صنعت بدیعی در عبارتی را گویند؛ در مثال مقابله به دلیل تنیده شدن  صنعتهای مقابله جناس مراعات نظیر تکرار ، ابداع وجود دارد.

(ص298)

مذهب کلامی: آن است که به شیوه ی اهل کلام استدلال کنند و با دلیل و براهین قطعی شنونده را قانع گردانند امام در شروع مناظره با جاثلیق که گفت: «... كَيْفَ أَحَاجُ رَجُلًا يَحْتَجُ عَلَى بكتاب أنا مُنْكِرُهُ وَ نَبِيٍّ لا أو من به ؟ فقالَ لَهُ الرضا : يا نَصْرَانِيُّ ، فَإِنِ احْتَجْتُ عَلَيْكَ بانجيلك أنقر به ؟ ... » مستفید و غفاری ، (۷۳) در این جا امام به کتاب و پیامبرش استناد می کند، یعنی که  آنها را کاملا قبول دارد .

استخدام :اگر در مثال تشبیه به فعل «يُفتنون بنگریم محتمل دو معنی است:

 ۱- اگر امتحان شدن به انسانها برگردد خالص شدن از گناه بوده

۲-ولی در صورتی که به طلا برگردد بی غل و غش بودن عیار آن را بیان میدارد.

حسن تعلیل: علتی نیکو آوردن برای صفتی یا چیزی علتی ادعایی نه حقیقی: « عِدَّةُ مِن صحابنا ، عَنْ أَحمَدِ بْنِ مُحَمَّد بْن عيسى ، عَنْ مُعَمَّرَ بْنِ خَلَادٍ ، قَالَ : رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فارس فَقَالَ لَهُ : اتَعْلَمُونَ الغَيبَ ؟ فَقَالَ أَبُو جَعْفَر الله : يَبْسَطُ لَنَا العِلْمُ فَتَعْلَمُ ويُقْبَضُ عَنَّا فَلَا تَعْلَمُ وَ قَالَ : سِرُّ اللَّهُ  عَزَّ وَجَلَّ أَسَرَّهُ إِلى جَبْرَئِيلَ وأَسَرَّهُ جَبْرَئِيلَ إِلى مُحَمَّدٍ وأَسَرَّهُحَمَّدٌ أَلَى مَنْ شَاءَ اللهُ .»  (مصطفوی ، (۷۵)

تمثيل(۱)( جهت مطالعه بیشتر به مجموعه آثار دومین کنگره جهانی حضرت رضا ص ۵۳۷ و مجموعه مقالات دومین همایش بیانات رضوی ع صص ۱۳ تا ۱۵ مراجعه شود. ) ( ارسال مثل) آن که مثل یا شبه مثل یا مطلبی حکیمانه آورند تا سخن را بیارایند و بر  شدت تأثیر آن بیافزایند : ... عَنِ الرضا لا قَالَ : مَثَلُ الاسْتِغْفار مَثَلُ وَرَقِ عَلَى شَجَرَة تُحَرِّكْ فَيَتَنَاثَرُ وَ الْمُسْتَغْفِرُ مِنْ  ذَنْبٌ ويَفْعَلَلُهُ كَالْمُسْتَهْزِى بربه .» ( مصطفوی ، ۷۵)

سجع: سخن دارای سجع را مسجع گویند و هر یک از قسمتهای سخن مسجع را فقره نامند.

فقره  در نثر به منزله ی بیت در نظم است که در اصطلاح بدیع کلمه ی آخر فقره یی با کلمه ی آخر  فقره یی دیگر در وزن یا روی یا هر دو متفق باشد و دارای گونه های متعددی است :

(ص299)

سجع متوازن :آن که در آن اواخر فقره ها فقط در وزن متفق باشند .... طُوبَى لِمَنْ أَخْلَص لله البادة و الدعاء و لَمْ يَشْغَلْ قَلْبَهُ بِما تَرى عَيْناهُ و لَمْ يَنْسَ ذِكْرِ الله بما تَسْمَعُ أَذْنَاهُ وَ لَمْ يُحْزَنْ صَدْرَهُ  بما أُعْطِيَ غَيْرُهُ » ( مصطفوی ، (۷۵) بين كلمات « عيناه - أذناه » سجع متوازن وجود دارد .

سجع متوازی: آن که در اواخر فقره ها ، هم در وزن و هم در حرف روی متفق باشند. مثل  «عيناه - أذناه ».

سجع مطرف: آن که در آن اواخر فقره ها فقط در حرف روی متفق باشند که در آن اواخر  فقره ها فقط در وزن متفق باشند. مثل؛ صَدْرَهُ و غَيْرُهُ.

ترصیع: آن که تمام کلمات جمله ای یا برخی از آنها با قرینه های خود در جمله ی دیگر متوازی باشند یعنی در وزن و حرف روی یکی باشند؛ .... الصبر عند البلاء و الشكرُ عِندَ الرخاء...  (مصطفوی ، (۷۵)

 طرد و عکس: آن که هرگاه در سخنی قسمت پسین را عکس پیشین آورده باشند. .... هو  نَفْسَهُ و نَفْسَهُ هُو ... » ( مصطفوی ، (۷۵)

رد العجز على الصدر: در نثر آن است که یکی از دو کلمه ی مکرر یا متجانس را در آغاز جمله ی و دیگری را در پایان آن آورند؛ .... أسْأَلُهُ عَنِ الْجِسْم و الصورَةِ ، فَكَتَبَ : سُبْحَانَ مَنْ لَيسَ  كَمِثْلِهِ شَيْءٌ لا جسم و لا صورة. »( مصطفوی ، (۷۵)

موازنه: صنعتی که تمام کلمات در جمله ای یا برخی از آنها با قرینه های خود در جمله ی دیگر متوازن باشند، یعنی در وزن یکی و در حروف مختلف .... عُرف بغير رؤية وَ وُصِفَ بِغير صورة ...»  ) مصطفوی ، (۷۵)

نتیجه گیری

گفتار ائمه ی اطهار عموماً و سخن امام رضا خصوصاً به دلیل این که بندگان خالص خداوند هستند و مدام با منبع وحی (قرآن) و احکام آن در ارتباط بوده از فصاحت و بلاغت بی نظیری  برخوردارند؛ زیرا آنها به مناسبت مقام و مقتضای سخن ایراد شده اند.

(ص300)

در این پژوهش پس از مطالعه و بررسی چند منبع به این نتیجه رسیدیم که سخنان امام رضا آهنگین، فصیح و بلیغ بوده چه از جهت ظاهری و چه از جهت معنایی و در نوع خود بی نظیر میباشد اما نکات بلاغی و بدیعی در همه ی سخنان و جملاتش یافت نمی شود. بیشترین فراوانی نکات بلاغی در مناظرات وصف امام و امامت توصیف مرگ و بعضاً در  جملات پراکنده یافت میشود.

شیوه ی بیان امام به گونه ی استاد ماهر و زبردستی میماند که میداند کدام شیوه را در کدام قسمت سخن به کار برد از این رو گاهی براساس مضمون سخن به تفسیر آیات و اخبار معصومین می پردازد و در برخی موارد بیشتر به اطناب در کلام میانجامد اما به ناچار که چنین سخنی چنین مقتضایی میطلبد گاهی به صورت موجز و مختصر بیان میکند و صنعت ایجاز را به کار میگیرد در اثنای کلام سخن خود را به آرایه ها و زیورهایی چون سجع ترصیع موازنه جناس و .... زینت میدهد و در جاهایی کلامش را به خاطر فهم عوام به شیوه ی تمثیل و تشبیه میکشاند و در پاسخ به سوالات احکامی و.... از روش مذهب کلامی حسن تعلیل می طلبد و در مواجه شدن با صاحبان علم در مناظرات علاوه بر روشهای دیگر بیشتر از آیات و اخبار  معصومین و از صنایع مجاز کنایه و رمز بهره می گیرد.

کلام امام در بعضی موارد انشایی بوده و در برخی دیگر خبری و در جاهایی هر دو روش را به  مناسبت سخن به کار میبرد و در این نوع از جملاتشان تأکیدها اظهار شادمانی و ... را در  جایگاه خاص خود به کار برده اند و .....

خلاصه این که مقاله ی حاضر فقط به گوشه هایی از بلاغت بیانات رضوی می پردازد و برای  پژوهش تکمیلی و با دقت نیازمند فرصت و مجالی مضاعف میباشد.

(ص301)

(صص291-301)

 

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه