رفتار های اخلاقی و اجتماعی امام رضا(ع)  ( صص118-127 ) شماره‌ی 5920

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی ‌ عبادی > سخاوت

خلاصه

امام رضا در برطرف ساختن مشکلات مردم بسیار تلاش می کرد و همواره به درد محرومان رسیدگی می نمود و حاجت نیازمندان را برآورده میساخت و در بسیاری از موارد خود شخصاً وارد صحنه میگردید. از این رو میتوان امام را مصداق همان عبارتی دانست که در زیارت آن بزرگوار میخوانیم اگرچه دامنه عباراتی که امام را وصف کرده فراوان میباشد. از آن جمله چنین می خوانیم: «السَّلَامُ عَلَى غَوْثِ الَّلهْفَانِ السَّلَامُ عَلَى الإِمَامُ الرَّؤُفِ»(۱)(مفاتيح الجنان، زیارت آن حضرت) سلام بر فریاد رس ،بیچارگان درود بر امام مهربان و با رأفت.

متن

کمک مالی به مردم محروم

امام رضا در برطرف ساختن مشکلات مردم بسیار تلاش می کرد و همواره به درد محرومان رسیدگی می نمود و حاجت نیازمندان را برآورده میساخت و در بسیاری از موارد خود شخصاً وارد صحنه میگردید. از این رو میتوان امام را مصداق همان عبارتی دانست که در زیارت آن بزرگوار میخوانیم اگرچه دامنه عباراتی که امام را وصف کرده فراوان میباشد. از آن جمله چنین می خوانیم:

«السَّلَامُ عَلَى غَوْثِ الَّلهْفَانِ السَّلَامُ عَلَى الإِمَامُ الرَّؤُفِ»(۱)(مفاتيح الجنان، زیارت آن حضرت)

سلام بر فریاد رس ،بیچارگان درود بر امام مهربان و با رأفت.

بخشش به مردم مدینه

امام رضا خود درباره کمک کردنش هنگامی که در مدینه بود چنین می فرماید:

هنگامی که در مدینه بودم و در کوچه و خیابان رفت و آمد می کردم به مردم مدینه و دیگران که از من درخواست کمک مالی می نمودند

کمک می کردم آنان بر اثر این کار همانند عموزادگانم می شدند. (۱ )(بحار الانوار ۱۴۴٫۴۹ ح ۲۰؛ ائمتنا ۸۸٫۲ )

هم چنین نوشته اند دردمندان ،فقیران نیازمندان و افراد آگاه که از همه جا رانده می شدند  به درب خانه امام رضا چشم می دوختند و می دانستند که از این درگاه ناامید نخواهند شد. از این رو، امام به رسیدگی آنان توجهی خاص داشت. 

هم چنین از بازماندگان خانواده هایی که همسر و نان آور خود را از دست داده و مورد خشم دستگاه خلافت هارون قرار داشتند، می توان نام برد که تنها پناه آنان امام رضا بوده است. علویان و سادات شیعه که در راه دین و با دستگاه مبارزه میکردند نیز از این گروه شمرده می شوند. (۲)(در مکتب عالم آل محمد ۱۱۹)

کمک به مردی از خاندان ابی رافع

مرحوم شیخ مفید به سند خود از غفاری روایت کرده که گوید: مردی از خاندان ابی رافع آزاد شده رسول خدا از من طلبی داشت که مرتب درخواست مینمود از این جهت مرا تحت فشار قرار داده بود. هنگامی که چنین دیدم روزی در ماه رمضان نماز صبح خود را در مسجد مدینه خواندم و به قصد دیدار امام رضا و کمک آن حضرت خارج شدم. از آنجا که امام در نزدیک مدینه در محلی به نام عریض» که در چند فرسنگی بود سکونت داشت، روانه شدم. چون نزدیک خانه آن حضرت رسیدم آن حضرت بر الاغی سوار شده بود در حالی که پیراهن و عبایی پوشیده بود بیرون آمد و هنگامی که امام را دیدم، شرم و حیا مانع گردید که چیزی بخواهم. آن حضرت به من رسید، ایستاد و نگاهی به من کرد سلام کردم، گفتم: فلانی که یکی از دوستان شماست از من طلبی دارد به خدا سوگند! نام مرا بر سر زبانها انداخته و رسوا نموده است از بس که از من مطالبه کرده است.

 من با خود می اندیشیدم امام به طلبکار دستور می دهد او از مطالبه خود صرف نظر نماید ولی به خدا سوگند نه درباره مقدار طلب او چیزی گفتم و نه مطلبی دیگر بیان نمودم امام دستور داد: بنشینم تا برگردد. من در حالی که روزه داشتم هم چنان نشستم تا هنگام مغرب رسید، نماز مغرب را خواندم دلم گرفته بود تصمیم داشتم بازگردم که ناگهان امام را دیدم مردم اطراف او را گرفتند، گروهی از محرومان و مسکینان سر راه آن حضرت نشسته بودند، امام به آنان صدقه امام آمد تا این که وارد منزل خود شد طولی نکشید که بیرون آمد مرا به درون خانه فرا خواند به درون رفتم نزد آن حضرت نشستم و می داد و احسان میکرد.

از امیر مدینه که نامش «ابن مسیب بود برای امام سخن میگفتم، چون سخنم تمام شد امام فرمود:

گمان دارم افطار نکرده ای؟ عرض کردم خیر.

 آن حضرت ظرف غذایی آورد و پیش من نهاد، همراه غلامان  خوردیم. چون فارغ شدیم فرمود:

 این تشک را بلند کن و هر چه زیر آن است بردار، من تشک را بلند کردم. دینارهایی که زیر آن بود برداشتم و در جیب خود نهادم. سپس امام چهار تن از غلامان خود را مأمور کرد تا همراه من بیایند و مرا به خانه ام برسانند. 

من عرض کردم قربانت ،گردم شبگردان ابن مسیب اطراف شهر را میگردند من خوش ندارم مرا همراه غلامان شما ببینند. زیرا برای امام مشکلی ایجاد میکنند.

امام دستور داد غلامان همراه من بیایند تا هر کجا که من گفتم باز گردند، آنان نیز همین کار را انجام دادند تا این که نزدیک شهر رسیدیم به آنان گفتم باز گردید آنگاه تنها به خانه ام بازگشتم. چراغ خواستم دینارها را شمردم، که ۴۸ دینار بود.

طلب آن مرد از من ۲۸ دینار بود. در میان دینارها یکی درخشندگی داشت از آن خوشم آمد آن را برداشتم و نزدیک چراغ بردم. دیدم به خط خوانا و آشکاری روی آن این عبارت نقش شده است.

«حق الرجل عليك ثمانية و عشرون ديناراً و ما بقى فهو لك»

طلب آن مرد از تو ۲۸ دینار است باقی مانده از آن خود تو می باشد.

این در حالی بود که به خدا سوگند من به آن حضرت از مقدار طلب آن مرد چیزی نگفته بودم(۱)(ارشاد مفید ۲۸۸؛ بحار الانوار ۹۷٫۴۹ کشف الغمه ۲۶۱؛ اصول کافی ۴۸۸٫۱ )!!!

بخشندگی امام به یکی از شیعیانش

شخصی به نام ابی حبیب گوید پیامبر را در محلی که حاجیان در آن فرود می آیند در خواب دیدم که نشسته است. بر آن حضرت سلام کردم دیدم ظرفی خرما نزد آن حضرت است که خرمایی مخصوص به نام «خرمای صیحانی در آن نهاده اند. رسول خداﷺ هیجده عدد از آن به من داد، آنها را خوردم. 

پس از آن که مدت بیست روز از آن خواب گذشت، امام رضا از مدینه به شهر ما آمد و در همان مکانی که در خواب دیده بودم، منزل کرد. مردم نزد امام میرفتند و سلام میکردند، من نیز همراه آنان رفتم. سلام کردم دیدم ظرفی در برابر آن حضرت قرار دارد که از خرماهای صیحانی در آن نهاده اند!!

امام از آن خرما به من داد شمارش کردم، همان مقداری بود که رسول خدا در خواب به من داده بود به آن حضرت گفتم آن را افزایش دهید.

امام فرمود اگر رسول خدا بیشتر می داد، من نیز بر آن می افزودم(۱)(ملحقات احقاق الحق ۳۶۲٫۱۲؛ جامع کرامات الاولياء ۳۱۱٫۲ )!!!

کمکهای امام در خراسان

رفتار عملی امام رضا نمونه کامل انسانگرایی و انسان دوستی می باشد. که در دوران زندگی آن حضرت کاملاً شکوفا شده است. امام برای رفع نیاز انسانها، تمام ثروت خود را در میان مردم تقسیم میکند. به گونه ای که در نظر بینشهای غیر الهی و دنیا پرست مورد خرده گیری قرار میگیرد. از این رو در روایتی چنین نقل شده است. 

امام رضا در خراسان همه اموال خود را در روز عرفه (میان مردم و نیازمندان تقسیم کرد در این هنگام فضل بن سهل گفت: این کار زبان است.

امام فرمود بلکه این کار غنیمت و سود میباشد، آنچه را که برای دست یابی به پاداش الهی و کرامت انسانی بخشیدی غرامت و زبان مشمار.( ۱)(بحار الانوار ۱۰۰٫۴۹؛ اعیان الشیعه ۱۶٫۲ محاضرات الادباء ۵۸۹٫۲ ،ملحقات احقاق الحق ۳۵۶٫۱۲  )

محمد بن یحیی صولی گوید از مادر بزرگم به نام عذراء درباره وضع زندگانی امام رضا پرسیدم گفت پس از نماز صبح و انجام مستحبات، آنگاه برای رسیدگی به امور مردم در خانه می نشست. (۲)(عيون اخبار الرضا ۱۷۹٫۲ )

هم چنین نقل شده هنگامی که امام به مرو آمد، آن حضرت دست از کمک و یاری مردم برنداشت از این رو آن بزرگوار محرومان و مستضعفان و افرادی که به دلایلی دچار سختی ها و مشکلات بودند حمایت می کرد. (۱)(در مکتب عالم آل محمد ۴۰۸ )

زاد و توشه برای قیامت

معمر بن خلاد نقل کرده است که شیوه و روش امام رضا این بود که وقتی غذا بر سر سفره اش گذاشته میشد ظرفی را نزدیک سفره میگذاشت و مقداری از بهترین و پاکیزه ترین غذاها را در آن ظرف می نهاد و سپس دستور میداد آنها را به مستمندان بدهند و بعد این آیه را تلاوت می فرمود:

«فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ مَا أَدْرَيكَ مَا الْعَقَبَةُ فَكُ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعَامُ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ»(۲)( البلد ۱۱ تا ۱۴ )

انسان ناسپاس به عقبه تکلیف تن در نداد و چگونه می توانی دانست که آن عقبه چیست؟

آن بنده در راه خدا آزاد کردن و طعام دادن در روز قحطی و گرسنگی است.

خدا میداند که همه انسانها نمیتوانند برده آزاد کنند، لذا برای آنان نیز به سوی بهشت راهی قرار داده است. (۳) ( بحار الانوار ۹۷٫۴۹/عیون اخبار الرضا ۲۴۱٫۲)(که عبارت است از دادن غذا به مستمندان و رسیدگی به آنها.)

کمک کردن به زایر کعبه

یسع بن حمزه گوید: 

در مجلس امام رضا بودم و با وی صحبت میکردم و جمع بسیاری گرد آمده بودند که از حلال و حرام از او می پرسیدند. مرد بلند قد و گندمگونی آمد و سلام داد و خود را از دوستان آن حضرت و پدرانش معرفی کرد و اظهار نمود که در بازگشت از حج نفقه و پولش را گم کرده است و درخواست کمک کرد تا به شهرش برسد و آن مقدار را از طرف حضرت صدقه دهد. حضرت فرمود تا بنشیند.

اکثر مردم رفتند من و دو نفر دیگر همراه آن مرد مانده بودیم. حضرت اجازه خواست و به اندرون رفت و پس از زمانی آمد و در را بست و دستش را از بالای در بیرون آورد و فرمود: آن خراسانی کجاست؟

گفت: من اینجا هستم.

فرمود: این دویست دینار را بگیر و خرج کن و از آن تبرک بجوی و از طرف من هم صدقه نده بیرون برو که همدیگر را نبینیم. وقتی بیرون رفت سلیمان یکی از حاضرین پرسید: فدایت شوم، بخشش تو فراوان بود پس چرا صورت از او پوشاندی؟

فرمود از ترس این که مبادا خفت و خواری سؤال را در چهره اش ببینم به خاطر این ادای حاجت او آیا حدیث پیامبر را نشنیده ای که آن که نیکی خود را بپوشاند برابر با هفتاد حج است و آن که گناه را افشا کند خوار میشود و آن که گناه را بپوشاند آمرزیده است؟! آیا نشنیده ای قول آن را که گفته است:

متى آية يوماً لِأَطْلُبَ حَاجَتي رَجَعْتُ إِلَى أَهْلِي وَ وَجْهِي بِمَائه(۱)(کافی ۲۳٫۴؛ مناقب ابن شهر آشوب ۳۶۱٫۴؛ بحار الانوار ۱۰۱٫۴۹؛ اعیان الشیعه ۱۵٫۲ ) !

 

مخاطب

میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان بلند و رمان