انگور زهر آلود
امام (ع) با همراهی خواجه اباصلت وارد مجلس شد. طبقی از میوه ها پیش روی مأمون بود و خوشه انگوری در دستش تا امام (ع) را دید مشتاقانه از جا برخاست او را در کنار خود جا داد و آن خوشه ی انگور را تعارف کرد و گفت:
- یابن رسول الله از این انگور بهتر تا به حال ندیده ام
- انگور بهشت از این بهتر است.
- از این انگور بخور
- مرا از خوردن این انگور معاف دار
مأمون با نگرانی گفت با این همه اخلاص من باز مرا متهم میکنی؟ باید از این انگور بخوری
روایت است که امام فقط سه دانه از آن انگور زهر آلود را خورد...
آخرین سفره
سم اثر کرده بود و آقا رنگ به چهره نداشت. با این وجود و به زحمت نماز ظهر را خواند از من پرسید ای یاسر اهل خانه کارکنان و خدمت گزاران غذا خورده اند؟ گفتم: «آقای من چه کسی حال غذا خوردن دارد با حالی که شما دارید؟ امام راست نشست سپس فرمود: سفره را بیاورید همه را بر سر سفره دعوت کرد و یک به یک احوال همه را پرسید و مورد محبت و مهر خویش قرار داد... وقتی همه غذا خوردند، بی هوش افتاد.
به هوش که آمد تشتی خواست اباصلت گریان و به سر زنان خواسته امام را اجابت کرد و تشتی آورد. پاره های جگر آقا در میان تشت دیده میشد. هرثمه گریه میکرد و سر به دیرک خیمه می کوفت... امام فرمود:
- نوجوانی در راه است... لحظه مرگ بالا سرم می آید... او را گرامی بدارید.
به گواهی اکثر مورخین امام علی بن موسی الرضا (ع) آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری قمری به شهادت رسید.