دلایل امام رضا الله برای پذیرفتن ولیعهدی
امام هنگامی که دریافت چنانچه ولایتعهدی را نپذیرد او را به قتل خواهد رساند و در این امر تردیدی نخواهد بود ناچار به پذیرفتن ولیعهدی شد زیرا می دانست پس از قتل او علویان نیز تارومار خواهند شد و تکلیف الهی آن بود که به صورت ظاهر تن به پذیرش این مسئولیت دهد. یکی دیگر از دلایل پذیرش ولایتعهدی از سوی امام این بود که مردم اهل بیت را در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشی سپرده نشوند.
علاوه بر این رسیدن به مقام ولیعهدی یک اعتراف ضمنی از سوی عباسیان به شمار می رفت مبنی بر اینکه علویان نیز در حکومت سهم شایسته ای داشتند.
امام خود در پاسخ به سئوال ابن عرفه که گفت ای فرزند رسول خدا با چه انگیزه ای وارد ماجرای ولیعهدی شدی؟ فرمود به همان انگیزه که جدم علی الله را وادار به ورود به شورا نمود. (مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۳۶۴)
امام رضا در جایی دیگر در پاسخ به سئوال ریان می فرماید: .... خدا می داند تا چه حد نسبت به پذیرش این امر اکراه داشتم همچنانکه یوسف پیامبر مجبور به تصدی خزائن عزیز مصر شد...... (ترجمه بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۱۸ به نقل از عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۹؛ امالی صدوق، ص ۷۲)
یا سر خادم گفت: وقتی حضرت رضا الله ولیعهد شد دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو میدانی که این ولایتعهدی را به اجبار و اکراه پذیرفتم از تو می خواهم مرا مورد مؤاخذه قرار ندهی همانطور که یوسف پیامبر را مؤاخذه نکردی هنگامی که عهده دار فرمانروایی مصر شد. (بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۱۸)
موضعگیری امام رضا الا
امام الله در برابر طرح پیشنهادی خلافت و یا ولیعهدی مأمون به صورت های مختلف موضع گیری کرد و توطئه های مأمون را افشاء نمود که به شرح زیر بیان می گردد:
۱ امام در مدینه سرسختانه در برابر پیشنهاد مأمون ایستادگی نمود تا همگان آگاه گردند که امام الله هیچ رغبتی به چنین عنوانی ندارد، حتی از دعوت مأمون به مرو نیز سرباز زد تا اینکه به اجبار تن به سفر داد.
2. امام الله علیرغم خواست مأمون نسبت به همراه کردن خانواده خویش در این سفر آنان را با خویش همراه ننمود حتی فرزند خویش امام جواد ) را در مدینه قرار داد و خود تنها سفر کرد. او با این عمل نشان داد که برای این سفر هیچ شور و اشتیاقی ندارد.
3. در نیشابور امام در برابر جمعیت انبوه مردم مشتاقی که به دیدار حضرت آمده بودند فرمود: «کلمه لا اله الا الله در من است پس هر کسی وارد این دژ بشود از کیفرم مصون است. آنگاه پس از درنگی افزود: اما با رعایت شروط آن که من خود از جمله شروط آن هستم. ( الصواعق المحرفه، ص ۱۲۲؛ عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۵)
امام با این حدیث در برابر صدها هزار تن خود را به حکم خدا، امام مسلمانان معرفی کرد.
4. امام پس از ماهها امتناع از پذیرش خلافت و ولیعهدی، سرانجام در برابر تهدید جدى مأمون فرمود میخواهی کاری کنم که مردم نگویند علی بن موسی ال به دنیا چسبیده بلکه این دنیاست که از پی او روان شده است.
5.امام الله بارها به مردم گوشزد می کرد که مأمون به زودی پیمان خود را خواهد شکست. او به صراحت می فرمود که مأمون او را سرانجام خواهد کشت و وی از زهر مأمون مسموم خواهد شد. این موضوع را حتی در پیش روی مأمون نیز فرموده بود.
6. امام ما در هر فرصتی که پیش می آمد اعطای سمت ولیعهدی را امری مهم ندانسته و آن را بازگردان حقوق غصب شده خود میدانست. بنابراین با این کلام امام الله عباسیان را غاصبان خلافت معرفی میکرد
7. یکی از موضع گیری های مهم امام که به عنوان سندی ماندگار در تاریخ ثبت و ضبط می باشد. دست خط آن حضرت بر سند ولیعهدی است. آن حضرت در کلمه کلمه این سند حقایقی آشکار و مردم و آیندگان را از اندیشه های ناصواب و خائنانه مأمون آگاه می سازد.
8. امام الله برای پذیرفتن ولایتعهدی شروطی را مطرح نمود، و در آن اشاره فرمود که: امام هرگز کسی را بر مقامی نگمارد و نه کسی را عزل و نه رسم و سنتی را نقض کند، و نه چیزی از وضع موجود را دگرگون سازد و از دور مشاور در امر حکومت باشد. (الفصول المهمه، ص ۲۴۱؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۳۸) و مأمون نیز امام رضا در مقابل توطئه های مأمون تمام آن شروط را پذیرفت.
این پیش شرط باعث شد که
(الف) اندیشه و تردیدهای ناصواب مردم نسبت به امام بر طرف شود.
ب) اعتراف به غیر قانونی بودن سیستم حکومتی
(ج) سیستم موجود هرگز نظر امام الله را به عنوان یک نظام حکومتی تأمین نمی کرد.
د) مأمون نمی توانست کارهایی را به دست امام با انجام دهد.
ه) امام هرگز حاضر نبود مجری تصمیم های قدرت حاکمه باشد.
و اثبات نهایت پارسایی و زهد حضرت و عدم وابستگی او به امور دنیوی
طرز رفتار و آداب معاشرت عمومی امام پس از ولیعهدی با گذشته هیچ تفاوتی نکرد، و تحت تأثیر زرق و برق شئون حکومتی قرار نگرفت و این عدم خواست مأمون بود. ( زندگی سیاسی هشتمین امام، صص ۱۸۷ )