جشن ولا يتعهدى
پس از آنکه عهدنامه به امضای امام رضا و مأمون و شهود رسید، مأمون تصمیم گرفت این رویداد بزرگ را جشن بگیرد بنابراین روز پنج شنبه ۵ رمضان ۲۰۱ هـ. ق (سیره معصومان، ج ۵، ص ۱۶۴) و به قولی روز سه شنبه ۲ رمضان ۲۰۱ هـ. ق (عيون التواريخ، ج ۳، ص ۲۲۱) را روز جشن و نشست با نزدیکان و خواص قرار داد.
فضل بن سهل تصمیم مأمون را درباره واگذاری ولایتعهدی خود به آن حضرت و نامیدن او به رضا به مردم اعلام کرد و دستور داد همه جامه سبز بپوشند و جامه سیاه از تن در آورند، و در روز پنج شنبه برای بیعت با آن حضرت و دریافت حقوق یک ساله در آن مجلس حاضر شوند.
چون این روز فرا رسید طبقات مختلف مردم اعم از فرماندهان درباریان، قاضیان، و جز آنها همه لباس سبز پوشیده و حضور یافتند.
مأمون در مجلس نشسته بود و متصل به مسند و جایگاه او دو پشتی بزرگ قرار داده بودند که جایگاه امام را مشخص می کرد.
عمامه بر سر و شمشیر بر کمر بسته بود وارد شد و پس از استقبال مأمون از حضرت وی در جایگاه خود قرار گرفت. آنگاه مأمون دستور داد پیش از همه فرزندش عباس بیعت کند.
امام دست خود را بالا گرفت و به گونه ای نگاه داشت که پشت دستش مقابل صورت آن بزرگوار و کف دستش مقابل صورت مردم بود. مأمون از امام خواست دست خویش را برای بیعت فرود آورد.
امام الله فرمود: پیامبر اکرم ا به همین شیوه از مردم بیعت می گرفت. (مناقب، ج ۴، ص ۳۶۹)
پس از عباس دیگر حاضرین به ترتیب با امام بیعت کردند و دست آن حضرت همچنان بالای دست ها بود.
آنگاه بدره های زر آوردند و خطبا و شعرا از جا برخاستند و به ذکر فضائل و بیان مناقب آن حضرت و ستایش عمل مأمون درباره ولا يتعهدی امام پرداختند. چون مدیحه سرایی شعرا به پایان رسید مأمون از ابو عباد خزانه دار خود خواست تا جوایز مردم را بپردازد. پس ابو عباد در ابتدا عباس بن مأمون را فرا خواند عباس از جا برخاست و بر دست پدر بوسه زد و مأمون اجازه نشستن به او داد آنگاه ابو عباد محمد بن جعفر را صدا زد، او برخاست و نزدیک مأمون ایستاد و از بوسیدن دست او خودداری کرد. مأمون در ابتدا گفت برو جایزه ات را بردار، اما لحظه ای بعد از او خواست تا در جای خود بنشیند. ابو عباد آنگاه دو به دو علویان و عباسیان را فرا می خواند و جوایز آنان را می داد.
خطبة مأمون
چون اهداء جوایز به پایان رسید مأمون برخاست و بالای منبر رفت و برای مردم خطبه خواند و از جمله خطابش به مردم این بود ای مردم شما برای بیعت با علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسين بن علی بن ابی طالب آمدید بدانید که به خدا اگر این نام هایی که برده شد برگر و گنگ خوانده شود به اذن خدای متعال شفا پیدا می کند. (عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴۷)
در پایان مأمون از امام خواست تا برای مردم سخن گوید.
خطبه امام رضا الله
امام الله در مجلس بیعت به جای ایراد سخنرانی طولانی پس از حمد و سپاس باریتعالی عبارات کوتاهی را بر زبان جاری ساخت و فرمود: ما به خاطر رسول خدا بر شما حقی داریم و شما نیز به خاطر او بر ما حقی دارید. پس هرگاه شما حق ما را پاس داشتید، بر ما نیز واجب می شود که حق شما را ادا کنیم و زیاده بر این کلمات چیزی نفرمودند.
این جملات در میان اهل تاریخ و سیره نویسان معروف است و غیر از آن نیز چیزی از امام در آن مجلس نقل نکرده اند. (زندگی سیاسی هشتمین امام، صص ۱۷۵ و ۱۷۶)
امام در این خطبه حتی کوچکترین سپاسگزاری نیز از مأمون نکرد، و این خود حاکی از موضع سرسختانه و قاطع آن حضرت بود که اذهان مردم را نسبت به ماهیت بیعت و موقعیت خویش را در حکومت آگاه سازد.
پس از خطبه کوتاه امام ، مأمون دستور داد سکه زدند و نام مبارک امام را بر آن نقش کردند. در همان مجلس مأمون دختر اسحق بن جعفر بن محمد را به ازدواج اسحق بن موسی بن جعفر در آورد و او را در آن سال به امیری حاجیان منصوب کرد. (بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۳۲)
و نیز اعلام کرد تا در سراسر شهرهای اسلامی به نام امام رضا الله خطبه بخوانند، و برای او که ولیعهد مسلمانان است دعا کنند.
مخالفان ولا يتعهدى امام الله
در میان بیعت کنندگان با امام رضا تعدادی به مخالفت با ولا يتعهدى أن حضرت برخاستند و مأمون را نسبت به چنین اقدامی سرزنش کردند که در رأس آنها سه تن از بزرگان عباسی به نامهای عیسی جلودی، علی بن عمران و ابن مونس به چشم می خوردند.
مأمون از بیم آنکه مبادا آنان نقشه او را تباه سازند، دستور داد آنها را زندانی کردند و در فرصتی همه آنها را گردن زد. (عيون اخبار الرضا، ج ۲، صص ۱۵۹ - ۱۶۴)
ولا يتعهدی امام رضا عباسیان و پیروان آنان را بیمناک کرد و خشم آنها را برانگیخت و در نتیجه پیمان خود را با مأمون شکستند و او را در بغداد از خلافت خلع کردند و دشواریهای بزرگی برای او به وجود آوردند. آنها ابراهیم بن شکله - شیخ آوازخوانان و موسیقی دانان بغداد - را به رهبری خود برگزیدند و با او بیعت کردند و او را «رضی» نامیدند. عناصر دیگری نیز وجود داشتند که عمل مأمون را در انتصاب امام رضا به ولایتعهدی خود، و بیرون بردن خلافت از خاندان عباسی بر او نمی پسندیدند اما چون توانایی ضدیت با حکومت را نداشتند بر خلاف تمایلات باطنی با سیاستهای حکومت همراهی می کردند. با این حال نمی توانستند به کلی خاموش و آرام باشند.