زندگانی حضرت امام رضا (ع)  ( صص 60-54 ) شماره‌ی 6355

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران امامت امام > از نظر سياسی > قيام های هم‌عصر

خلاصه

طبیعی است که سیاستهای عباسیان وقلع و قمع آنها علویان را به سوی مبارزه مسلحانه و اعلان انقلاب و دفاع از حق سوق میدهد طبیعی است که مبارزان علوی از فرصت بهم ریختن اوضاع سیاسی عباسیان و کشمکشهای درونی آنها استفاده میکنند. به این جهت در زمان مأمون مبارزات عدیده ای صورت میگیرد که از بارزترین این خیزشها در دوران امامت امام رضا انقلاب ابن طباطبا» در سال ۱۹۹ هجری و حرکت محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهيم بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب است.

متن

قیامهای مردمی و انقلابها

طبیعی است که سیاستهای عباسیان وقلع و قمع آنها علویان را به سوی مبارزه مسلحانه و اعلان انقلاب و دفاع از حق سوق میدهد طبیعی است که مبارزان علوی از فرصت بهم ریختن اوضاع سیاسی عباسیان و کشمکشهای درونی آنها استفاده میکنند. به این جهت در زمان مأمون مبارزات عدیده ای صورت میگیرد که از بارزترین این خیزشها در دوران امامت امام رضا انقلاب ابن طباطبا» در سال ۱۹۹ هجری و حرکت محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهيم بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب است. انقلاب او در روز دهم از ماه جمادی الاخر همین سال شکل گرفت و از شهر کوفه در عراق که انصار و یاران او حضور داشتند آغاز شد. رهبری نیروهای او را «ابوالسرایا بر عهده داشت که از فرزندان هانی بن مسعود شیبانی بود (الكامل في التاريخ ٫ جلد ۱ ٫ ص ۲۰۲) هنگامی که این انقلاب آشکار شد عده زیادی از روستاهای اطراف کوفه به او ملحق شدند و طولی نکشید که کوفه بدست ابن طباطبا» افتاد. عباسیها ارتشی به تعداد ده هزار نفر به مقابله با آنان فرستادند که در مقابل ارتش ابوالسرایا متحمل شکست سختی شدند.

بعد از این جنگ ابن طباطبا فوت کرد و محمد بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب جای او را گرفت. ابن علوی که بسیار جوان و سست اراده بود نتوانست زمام امور را در دست گیرد و امور به دست ابوالسرایا افتاد. در این هنگام عباسیون بار دیگر به فکر لشکر کشی افتادند و این بار چهار هزار نفر را به مقابله با ابوالسرايا فرستادند در جنگ سختی که اتفاق افتاد حتی یک نفر از آنان جان سالم بدر نبردند. همه کشته ها و زخمی ها و اسیرها به دست ابوالسرايا افتاد و کوفه به طور کلی بدست علویان افتاد او در آن جا سکه بنام خود ضرب کرد و مضمون آیه «خداوند کسانی را دوست دارد که در راه او مانند صخره ای استوار بایستند) (مقاتل الطالبين ٫ ابو الفرج اصفهانی ٫ ص ۲۵۲) را بر آن نوشت. بعد از این پیروزی نیروهای ابوالسرایا رو به فزونی گذاشت و دامنه حکومت او به بصره (الكامل في التاريخ ٫ جلد ۶ ٫ ص ۳۰۲) نیز رسید و آن جا را به رهبری زید بن موسی بن جعفر فتح کرد و زید را به حکومت بصره گماشت در حالی که قبل از آن حکومت اهواز بدست زید بود. ولایت مکه را به حسین بن حسن بن على بن حسين بن على الافطس و ولایت یمن را به ابراهیم بن موسی بن جعفر و ولایت اهواز را به زید بن موسی بن جعفر سپرد. و محمد بن سلیمان بن داود بن حسن بن الحسن بن علی را به سوی مدائن فرستاد تا این که بغداد از جانب مدائن محاصره شد پس او به مدائن آمد و لشگرش را به سوی آن دیار گسیل داشت. از طرف دیگر لشگریانش عباسیون را در «واسط» تار و مار کردند. این مبارزات ادامه داشت تا در ششم محرم سال ۲۰۰ هجری در مقابل آنها شکست خورد و فراری شد و در همان سال به قتل رسید سر او را برای مأمون فرستادند و جسدش را در پل بغداد برافراشتند پس از این که مبارزات او ده ماه به طول انجامید. این حرکت ابن طباطبا وبوالسرايا به پایان رسید حرکت علوی دیگری به رهبری ابراهیم بن موسی بن جعفر نشأت گرفت. این حرکت از حرکت ابن طباطبا الهام گرفت و جنبش خود را از یمن آغاز کرد.

در هنگام حرکت ابو السرایا ابراهیم در مکه بود و برای همراهی حرکت ابو السرايا به سوی یمن شتافت وقتی خبر شکست حرکت قبلی به گوش او رسید یمن را بعد از جنگ سختی به دست آورد و حکومت علویان را در آن جا اعلام کرد. (مقاتل الطالبين ٫ ص ۳۵۵)

از جمله انقلابات حائز اهمیت زمان امام رضا، انقلاب محمد بن جعفر صادق بن محمد الباقر در مدینه منوره بود.  (مقاتل الطالبين ٫ ص 358)

محمد رهبری انقلاب را در مدینه بر عهده گرفت و مردم آنجا با وی به عنوان امیرالمومنین بیعت نمودند در مورد علت بروز انقلاب محمد بن جعفر الصادق این چنین گفته شده است همانا مردی در زمان ابوالسرایا نامه ای نوشت و طی آن به حضرت فاطمه دختر پیامبر و سایر اهل بیت ناسزا روا داشت محمد در آن هنگام از کارها کناره گیری میکرد و در امور حکومتی و سیاسی دخالتی نداشت طالبین نزد او آمدند و نوشته را برایش خواندند جوابی به آنها نداد تا این که داخل خانه خود شد سپس بیرون آمد در حالی که زره خود را بر تن و شمشیرش را برشانه داشت، مردم را به سوی خود دعوت کرد و خود را خلیفه مینامید و این بیت را می سرود: «خدا می داند که من از جنابتکاران امر خلافت نیستم بلکه من دریای خلافتم که امروز جریان یافته است (مقاتل الطالبين ٫ ص ۲۵۹) همان گونه که گذشت نقل شده که محمد بن جعفر گفت: از ناملایمات به مالک بن انس شکایت بردم او در جواب گفت صبوری کن تا تفسیر این آيه تحقق یابد ما اراده کرده ایم تا بر مستضعفان منت بگذاریم و آنان را رهبر و وارث زمین گردانیم». (مقاتل الطالبين ٫ ص ۳۵۹)

علویان نسبت به حرکت محمد بن جعفر انعطاف به خرج دادند و در مکه با او همراهی کردند. ابوالفرج در این باره چنین میگوید گروهی از طالبین در اطراف محمد بن جعفر جمع شدند و با هارون بن مسیب فرماندار مکه بشدت جنگیدند. از جمله ایشان حسين بن الحسن الافطس محمد بن سلیمان بن داود بن الحسن بن الحسن محمد بن الحسن معروف به سیلق على بن الحسين بن عیسی بن زید علی بن الحسين بن زید و علی بن جعفر بن محمد بودند اطرافیان محمد بن جعفر جمع زیادی از سربازان هارون را کشتند همچنین خواجه ای که در سپاه محمد بن جعفر بود با نیزه هارون بن مسبب را نشانه گرفت و او را انداخت. اما یاران او اجتماع کرده و او را خلاص کردند سپس لشگریان محمد بن جعفر عقب نشینی کردند و مدتی در کوه شبیر اقامت گزیدند هارون الرشید نامه ای به محمد بن جعفر نوشت و فرزند برادرش علی بن موسی الرضا را نزد او فرستاد ولی محمد به نامه هارون وقعی نگذاشت. (همان مدرک ٫ ص ۵۳۹) محمد بن جعفر به نبرد خود ادامه داد تا محاصره شد. غذا و آب و مایحتاج او به پایان رسید اصحاب و یارانش پراکنده شدند و سپاهیانش تار و مار گردید و محمد بن جعفر را همراه چند از یارانش نزد مأمون که خلیفه وقت بود بردند. نقل شده که محمد در خراسان از دنیا رفته است.  (همان مدرک ٫ ص ۵۳۹)

تاریخ این حقیقت را برای ما روشن میسازد که علویان دولت عباسی را از طریق نهضتهای خود مورد حمله و تهدید قرار داده بودند آنها پرچمهای جهاد و مبارزه را برافراشته بودند در حالی که پیش کسوتان علم و دانش و حدیث و خبر و نیر پیشقراولان سیاست و مملکت داری آنان را همراهی نمی کردند.

جالب توجه است که امام رضا نه تنها در طول این مدت دست به قیام و اقدام عملی و علنی نزد بلکه در هیچ یک از انقلابها مشارکت نکرد هر چند موقعیت سیاسی اجتماعی ممتاز و برجسته ای داشت و سید و سرور اهل بیت و مقام علمی و تکیه گاه آنان محسوب میشد برکناری و کناره گیری آن حضرت از این قیامها به خاطر آن بود که سرانجام تمام آنها را میدانست و در قبال آنها همان موضعی را اتخاذ کرد که پدرانش اتخاذ کرده بودند آنها اطمینان داشتند که قیام و انقلاب علویان به سرانجام نخواهد رسید. بنابراین ائمه رهبران و عناصر مؤثر قیامها را نصیحت میکردند و از ضعف و سستی و شکستشان واقفشان می ساختند.

بینش ائمه در مورد رویدادهای اجتماعی و چگونگی حل مشکلات آن با دیگران متفاوت بود آن عزیزان محنتها مصائب مسائل و رخدادها را از دریچه ای می نگریستند که انقلابیون معاصرشان از آن روزنه به آنها نگاه نمی کردند. به همین دلیل خلفای عباسی از آنان هراس داشتند و انقلابهای علویون معاصر را به گردن ائمه می انداختند.

مأمون برخلاف خلفای گذشته وضع متزلزلی داشت از این رو تکیه بر زور و سرنیزه را مناسب نمیدید و با امام علی بن موسی الرضا به شیوه ای که پدرش هارون الرشید با امام موسی بن جعفر برخورد، رفتار ننمود.

با جمع بندی آنچه که گذشت مأمون به یک نتیجه اجتناب ناپذیر سیاسی رسید که عبارت از سازش با علویان بود مقدمه سازش با سادات علوی که مصلحت مأمون بود اعتراف به حق ایشان نسبت به ولایت و خلافت و اقدام عملی جهت واگذار نمودن حق به صاحبان آن به شمار می رفت تنها این نکته بود که خشم انقلابی موجود را فرو می نشاند و جو عمومی را آرام میساخت همگان را به اعتدال و میانه روی و همزیستی مسالمت آمیز و کاهش فشار متقاعد میکرد فشاری که وجدان امت اسلام به درد آورده بود و از رفتار ظالمانه زمامداران خود سر بنی عباس با علویون و سرکوبی وحشیانه انقلابهای آنان سرچشمه گرفته بود.

در چنین شرایطی مأمون در پی راهی بود تا به اهداف خویش از طریق ابتکار فرمول سیاسی نوینی در جهت به بند کشیدن امام رضا دسترسی پیدا کند. آن فرمول سیاسی عبارت از بیعت با امام رضا به عنوان ولا يتعهدى مأمون وخليفه مسلمانان پس از وی بود این بیعت به اعتبار این که آن حضرت امام اهل بیت و رهبر شاخص و سید و سرور معروف عصر و زمان خویش بود و از طرف دیگر مأمون می خواست خلافت را که حق اهل بیت بود به ایشان برگرداند صورت گرفت.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه