مصلحت در قبول ولایت عهدی
در مورد قبول ولایت عهدی مامون توسط امام رضا برخی معتقدند که این امر از روی تقیه صورت گرفته است اما به نظر میرسد توجیه مصلحت قبول ولایت عهدی مأمون خلیفه عباسی توسط امام با تقیه شخصی امکان پذیر نیست زیرا تقویت مصالح کلی اسلام و امت برای مصلحت شخصی در رویه ائمه سابقه ندارد. قبول ولایت عهدی باید در عداد جریان صلح امام حسن الاسلام مورد تجزیه تحلیل قرار گیرد. به ویژه آنکه در هر دو ماجرا هر گونه امکان سوء استفاده از قرارداد و پی آمدهای ناخوشایند آن دو توسط هر دو امام السلام خنثی شده و عملا به صورت غیر قابل عمل درآمده است. مصلحت کلی در این گونه واکنشهای سیاسی سعی در مشروعیت ندادن به نظام حاکم افشاگری و خنثی نمودن فشارهای تخریبی و ایجاد فضای جدید برای حفظ اسلام و امت از سرکوب و اختناق میباشد (عمید زنجانی ١٣٨٤ ١٥٤٫٩). به نظر میرسد تعامل و برخورد امام رضا السلام با مأمون پس از ولایت عهدی با در نظر گرفتن قاعده مصلحت قابل مطالعه و بررسی باشد. در سیره امام رضا برخی اصول همیشگی قطعی و مسلم هستند و حتی تقیه در مورد آن اصول مجاز نیست و حضرت تحت هر شرایطی به آن اهتمام داشته اند. از جمله این اصول بحث نفی حاکمیت باطل و حکومت جور و نیز بیان شان امامت و اینکه امامت ولایت و حکومت با تمام ویژگیها و شئون ذکر شده فقط شایسته امام معصوم اعلام میباشد و هر که در این جایگاه قرار گیرد ولایت و حکومتش باطل و از مصادیق طاغوت خواهد بود. در این مورد در فصول گذشته به طور مفصل بحث کردیم و احادیث را مورد بررسی قرار دادیم که امام رضا سلام به دلیل مشروعیت نداشتن مأمون و اصولا صلاحیت نداشتن وی برای اعطای حق ولایت عهدی و دلایل دیگر با وی مخالفت کردند و بنا به مصلحت هایی که بحث شد به ولایت عهدی تن دادند اما یکی از بحثهای مهم در اندیشه سیاسی شیعه نحوه تعامل با حکومت جائر است که در ادامه به آن میپردازیم در سیره امام رضا و سایر ائمه اصول ثابتی وجود دارد که آن حضرات تحت هر شرایطی آن را مد نظر قرار داده اند. از جمله این اصول میتوان به امر به معروف و نهی از منکر استتار و تقیه فتنه زدایی جلوگیری از پیدایش بحران حرکت منسجم تشکیلاتی، بستر سازی برای تشکیل حکومت معصوم لا استفاده از ظرفیتهای اجتماعی و انسانی، اثبات فضائل ائمه اثبات غصب خلافت و نیز حفظ وحدت این اصول در زمان حاکمیت جائر هم جاری و ساری است و امام سلام است که با در نظر گیری مصلحت و سایر اصول راهبرد امامت را تعیین می فرماید. -۳-۳- نحوه تعامل با حکومت جائر از نظر امام رضا سلام بر اساس احادیث و روایات معصومان از آنجایی که حکومت طاغوت باطل است، هر نوع همکاری با آن نیز باطل و حرام است و احادیث فراوانی در مورد این مسئله آمده است. با این وجود شاهد هستیم که گاه یاران ائمه در دستگاه خلفا مشغول به فعالیت بوده و حتی امام اسلام نیز به ادامه فعالیت ایشان سفارش کرده اند. با نگاهی منطقی میتوان گفت هیچ تناقض و تضادی در مورد این مسئله وجود ۱. مانند سفارش امام کاظم السلام به علی بن یقطین که حضرت از وی خواست در دستگاه خلافت عباسی بماند و بکوشد تا شیعیان را از گرفتاری نجات دهد. حضرت به وی فرمودند: لا تفعل فَإِنَّ لَنا بك أنساً ولإخوانك بك عزاً و عسى أن يخبر الله بك كثراً و يكسر بك نائرة المخالفين عن أوليائه يَا عَلَى كَفَّارَةُ أَعْمَالَكُمُ الْإِحْسَانُ إِلَى إخوانكم (مجلسي ، ۱۳۶٫۴۸:۱۴۰۳). این کار را نکن ما به تو انس و علاقه داریم و شغل تو در دربار هارون سبب عزت و سربلندی برادران دینی تو است شاید خداوند به وسیله تو يك ناراحتی ندارد و عدم همکاری با حکام جور و طاغوت یک اصل مسلم صریح و غیر قابل خدشه است، اما آنچه که در برخی شرایط خاص مشاهده شده با در نظر گرفتن مصالحی مهم بوده و اقتضای زمانی و مکانی و ترجیح اهم بر مهم (ضمن در نظر داشتن اصول اتفاق افتاده است و در آنها باید عناصر مصلحت ضرورت یا تقیه را در نظر داشت. در ابتدا باید این نکته را یادآوری کنیم که امام رضا هیچ گاه از یادآوری حقشان در خلافت و حکومت چشم پوشی نکردند و در ذیل بحث امامت و ولایت و در قالب حدیث مناظره و پرسش و پاسخ و موعظه این مطلب را به مأمون یادآوری میکردند و به طور ضمنی یا صریح غاصب بودن وی را خاطر نشان می فرمودند. در ماجرای ولایت عهدی شاهدیم که امام شروطی را مطرح میکنند که به هیچ وجه در امور حکومت و عزل و نصب دخالتی نکنند دلیل روشن بر عدم مشروعیت ساختار و فعالیتهای حکومت مأمون اما در عین حال میبینیم که امام در پاره ای از موارد توصیه هایی به مأمون حتی در امور حکومت داشته اند، به عنوان نمونه میتوان به سفارش امام به مأمون در خصوص بازگشت وی به بغداد اشاره کرد. در برخورد و تعاملات امام رضا م با حکومت عباسی اصلی اساسی نهفته است که ریشه در غنای مکتب اهل بیت و دور اندیشی ائمه دارد. هر چند که تفکرات سیاسی شیعه بر حاکمیت معصوم سلام سامان یافته و تنها با حاکمیت معصوم سلام امور سامان می یابد و امت راه صلاح و سعادت را می پیماید اما اندیشه سیاسی شیعه برای زمانی که به هر دلیلی - معصوم در راس امور حکومت نیست، سکوت نکرده و راه کارهایی را ارائه نموده است که ویژگی شاخص این راهکارها موقت بودن و مستعجل بودن آن است و هرگز در برخورد یا تضعیف مواضع اصولی شیعه قرار نمی گیرد؛ زیرا شیعه همواره در انتظار دولت آرمانی و وعده داده شده به سر میبرد. در هر حال اندیشه سیاسی شیعه در شرایط خاصی و به عنوان حکمی ثانویه و نه اصل اجازه تعامل با حکومت جائر را میدهد سیره عملی ائمه مانند تعامل بیست و پنج ساله امير المؤمنين السلام و صلح امام حسن علام با معاویه و سکوت امام سجاد سلام و مبارزه در قالب دعا و رویه امام صادق سلام که در تعامل با سلاطین جائز اموی و عباسی مبارزه و جهاد فرهنگی و تعلیم و تربیت و گسترش وسیع علوم اسلامی را به نحوی بی نظیر و تربیت صدها دانشمند در رشته های متعدد و مختلف علوم دینی و طبیعی از خود به یادگار گذاشته و مکتب اسلام را همانند قیام و جهاد و شهادت جد بزرگوارش امام حسین اسلام زنده و بیمه کردند و نیز سیره ولایت عهدی امام رضا السلام که بر تحکیم تشیع خراسانیان را رفع کند و یا آتش کینه مخالفین را نسبت به دوستان خود بوسیله تو خاموش کند. علی اکفاره خدمت تو در دربار سلطان همان نیکی بر برادران دینی است. سفارشات مکرر و راهنمایی های امام به علی بن یقطین گواه آشکاری بر عقلانیت و درایت مکتب شیعه می باشد که ضمن رعایت و پایبندی به اصول در راه مقابله با دشمنان مصالح عالی را مد نظر داشته و در جهت اعتلای مکتب اهل بیست از آن استفاده نموده است. و گسترش آن بسیار مؤثر و ثمر بخش شد همه اینها گواه روشن و دلیل بارز برای جواز تعامل و همکاری با حکام جور است. البته همانطور که گفتیم تمام این تعاملات و همکاریها چه در قالب سکوت و عدم دخالت در امور سیاسی و خدمات اجتماعی باشد چه در تحت عناوین ولایت و معاونت و خدمات عمومی و اجتماعی برای جامعه اسلامی با شرایط خاص و با عنوان ثانوی و احیانا موقت است. ورود امام رضا سلام هم در بحث ولایت عهدی مأمون هر چند که حکومت و ولایت حق مسلم و غصب شده ایشان بود اولا از باب اختیار و اراده حضرت نبود و حضرت مجبور به قبول این مسئله شدند. و با این حال با طرح شرط راه هر گونه کمک به حکومت طاغوت را مسدود کردند. ثانیا در آن شرایط امکان قیام و تغییر شرایط وجود نداشت به نظر میرسد مأمون از این رو شروط امام را پذیرفت که مایل بود به هر نحو ممکن امام را وارد حکومتش کند و به اهداف خاصش که پیش از این شرح دادیم برسد و در این ضمن امیدوار بود که به تدریج بتواند امام را وارد مسائل حکومت کند که در این امر هم ناموفق بود. در بررسی برخوردهای امام رضا سلام با مأمون نکات ارزشمندی حاصل می شود که در بردارنده معارف اصیل و ارزشمندی است که در ادامه در حد وسع به آنها پرداخته ایم.
نفی مطلق حاکمیت طاغوت
در این مورد به طور مفصل پیش از این بحث کردیم که حضرت با نپذیرفتن اصرار مأمون برای قبول ولایت عهدی به طور ضمنی به نامشروع بودن شخص و حکومت وی اشاره می کنند؛ آنجا که حضرت به وی می فرمایند اگر حکومت حق توست نمی توانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست شایستگی بخشش آن را نداری همانطور که پیش از این به طور مفصل بحث شد. این اصل از اصول اساسی شیعه است و در مورد آن تردیدی وجود ندارد اما اینکه حضرت چرا ولایت عهدی را با این وجود پذیرفتند و حتی در برخی موارد مأمون را راهنمایی فرموده اند باید ببینیم بر چه اساسی بوده است که در ادامه موضوع بحث ما میباشد. نکته ای در حاشیه این بحث ضروری به نظر میرسد؛ بر اساس سیره ائمه ا نفی حاکمیت طاغوت و مقابله به آن (لزوما) همیشه به معنای جهاد و رویارویی مستقیم با حکومت طاغوت نیست، سفارشاتی که از ائمه در زمینه تقیه وارد شده و نیز احادیثی که در مورد عدم مجوز برای قیام پیش از ظهور امام زمان و مهم تر از همه سیره ائمه بر این مطلب دلالت دارد و این از کوته فکریست که مقابله و ۱. به عنوان نمونه از امام باقر روایت شده: «مثل مِنْ خَرَجَ مِنَّا أَهْل الْبَيْتِ قَبل قيام القائم مَثَلُ فَرْحَ طَارَ وَوَقَعَ فِي كُوَّةٍ فَتَلَاعِیتُ بِهِ الصبيان » (مجلسی ۱۳۹٫۵۲:۱۴۰۳) کسانی که از ما اهل بیت پیش از قیام قائم قیام می کنند مانند جوجه هایی هستند که بیرند و به سوراخ دیواری در افتند و بچه ها با آنها بازی کنند و یا در همین زمینه نقل شده است: همان طور که آسمان و زمین آرام است. شما نیز آرام بگیرید. یعنی علیه کسی به نفع ما قیام نکنید. زیرا امر شما اعتقاد به اینکه دولت حق از آن آل محمد است) چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد ولی بدانید که آن از کارهای خداوند است و او باید دولت ما را ظاهر گرداند) و به دست مردم نیست که آنها قیام کنند و آن را برای ما بگیرند بدانید که حق از آفتاب روشن تر است و بر مؤمن و فاسق پوشیده نیست صبح را می بینید؟ مبارزه را فقط در شکل جهاد و مبارزه مسلحانه بدانیم و مراتب و اشکال آن را در نظر نگیریم؛ هر چند نباید از ارزش والای جهاد در راه خدا و مبارزه با ستمگران غافل شد.
ملاحظات همکاری با طاغوت
پیش از شروع بحث ذکر دو نکته ضروریست در قواعد فقهی شیعه و اصولی، قاعده تقدم اهم بر مهم در مقام تزاحم دو حکم حرام و واجب میباشد که در صورت رجحان جانب وجوب این ولایت حاکم ظلمه از باب مقدمه واجب واجب میشود مانند امر به معروف و نهی از منکر و مانند آن. دو روایات متواتر دال بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر و وجوب حفظ دین و اصلاح شئون مؤمنین است که به عنوان واجب مقدمی یا واجب کفایی ولایت جائر و تعامل و همکاری با حکومت غیر قانونی نیز واجب میشود و مسلم است که این اصول فقهی و شرعی نیز از قرآن و سیره معصومین برداشت شده است که از مطالب حضرت در دلایل قبول ولایت عهدی میتوان این طور برداشت کرد
الف - عمل به تکلیف الهی و تلاش در جهت تحقق اراده پروردگار
ب - نقش عنصر اجبار و ضرورت آنجا که مأمون شرایط حضرت را با شورای شش نفره و موقعیت و ایشان را تهدید به قتل می کند.
ج- وجود چنین سابقه ای از سوی معصوم اعلام حضرت یوسف سلام امام رضا سلام در این مورد چنین می فرمایند:
«خداوند به من دستور داده که با تو معارضه نکنم و هر چه انجام میدهم زیر نظر تو باشد چنانچه يوسف صدیق مأمور بود زیر نظر فرعون مصر کار کند. (خسروی، ۱۳۸۰: ۱۷۴)
د- با توجه به شرایط اجتماعی سیاسی و فرهنگی اقدام امام رضا با در نظر گرفتن تمام مصالح بود و حضرت به عنوان رهبر و امام به طور خاص بر مصلحت کل جامعه اسلامی توجه داشتند.پس بر این اساس در شرایطی خاص با در نظر گرفتن اصول و برخی مصالح، همکاری با حاکم جائر مجاز می شود البته به عنوان یک حکم ثانوی و موقت؛ اکنون در مورد چگونگی و کم و کیف این تعامل می توان این دسته بندی را ارائه نمود:
الف - عدم همکاری مطلق در برخی امور
در اندیشه سیاسی امام رضا ام در عین اینکه همکاری در برخی موارد مجاز دانسته شده باید دانست همکاری به معنای مشارکت و کمک نمی باشد و در همین حال حضرت به اصول و شروط پایبند بوده اند و از مشارکت در برخی اقدامات حاکم جور اجتناب کرده اند زیرا این اعمال و اقدامات در جهت مصالح حق ما هم چون صبح روشن است که بر کسی پوشیده نیست. البته در مورد سند این روایات نیز در میان علما اختلافاتی وجود دارد که برای مطالعه بیشتر می توانید به این منبع مراجعه کنید عبداللهی، عبد الكريم (۱۳۸۲). مشكوه، تابستان ۳۸۲، شماره ۷۹. باید دانست همکاری به معنای مشارکت و کمک نمی باشد و در واقع لفظ همکاری به جای مبارزه صریح و آشکار به عاریت گرفته شده است و اذعان داریم این الفاظ از حیث بیان و دلالت دارای جامعیت کافی نیستند و با اندکی تسامح به کار رفته اند. جامعه اسلامی و مصالح عالی امامت نبوده و بیشتر در جهت تقویت و تحکیم دستگاه خلافت عباسی صورت می گرفته است. به عنوان مثال هنگامی که مأمون پس از کشتن فضل بن سهل از امام کمک خواست حضرت به وی میفرمایند که تدبیر این امور به دست خود مأمون صورت گرفته و می گیرد (مجلسی ١٤٠٣٠ ۱۷۱٫٤٩) در نمونه دیگری مأمون از امام رضا السلام تقاضا میکند که امام برای یک شهر فرمانداری مورد اعتماد معرفی کنند که در اینجا حضرت شروط قبول ولایت عهدی را مجددا به وی یادآوری فرموده و در این امر دخالت ننمودند. مجلسی، ١٤٠٣: ١٤٤٫٤٩).
ب - همکاری مشروط و محدود
در نگاه امام رضا سلام هر نوع همکاری که موجب تایید حاکم جائر شود غیر مجاز است، حتی اگر برگزاری نماز باشد و این اوج حرمت همکاری با حکومت طاغوت را در اندیشه سیاسی امام رضا لام نشان می دهد. پس از آنکه مأمون حضرت را به ولیعهدی منصوب کرد چون عید پیش آمد مأمون کسی به نزد آن حضرت فرستاد که سوار شود و برای خواندن نماز عید و خطبه آن بیرون رود، حضرت برای مأمون پیغام داد و مجددا شروط عدم مشارکت و مداخله در امور حکومت را یادآوری فرمودند. تو خود شروطی که میان من و تو است در پذیرفتن ولیعهدی میدانی مرا از نماز خواندن با مردم معذور دار مأمون گفت جز این نیست که میخواهم دلهای مردم در ولیعهدی شما مطمئن و محکم شود و هم بدین وسیله فضل و برتری تو را بشناسند و پیوسته فرستادگان در این باره میان آن حضرت و مأمون رفت و آمد میکردند همین که پافشاری و اصرار مأمون زیاد شد حضرت پیغام داد:
إِنْ أَعْفَيْتَنِي فَهُوَ أَحَبُّ إِلَى وَإِنْ لَمْ تُعْفِنِي خَرَجْتُ كَمَا خَرَجَ رَسُولُ اللهِ ﷺ وَأَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى بْنُ أَبِي طَالِبٍ السلام (شیخ مفید، ۱۴۱۳: ۲۶۴٫۲)
اگر مرا معذور داری دوست تر دارم و اگر معذورم نداری من چنان که رسول خدا ﷺ و أمير المؤمنين علی ابی طالب برای نماز عید بیرون رفتند بیرون خواهم رفت تاکید و شرط حضرت بر عمل و رفتار به شیوه پیامبر و امیر المومنین سلام و ماجراهای پس از آن دارای چند پیام میباشد که با درایت امام رضا السلام بر همگان آشکار شد. نماز عیدی که در دستگاه خلافت برگزار میشود با سنت پیامبر و ائمه تفاوت دارد.
جهل خلفایی که خود را خلیفه رسول الله میخواندند از سیره پیامبر
طرح این درخواست از دو جهت می تواند صورت گرفته باشد درماندگی مأمون و اعتراف وی به شایستگی امام برای امور حکومت مأمون میخواست به هر نحو ممکن امام را در امر حکومت مداخله دهد و به اهدافی که در مسئله ولایت عهدی داشت او با شروط امام ناکام ماند) برسد. این بیان حضرت می تواند بر این دلالت داشته باشد که برگزاری نماز عید از شئون حکومت است، بر اساس آموزه های شیعی برگزاری نماز عید در زمان معصوم به امامت امام واجب است و از این دو مقدمه به روشنی شان حکومت و ولایت امام ثابت می شود. با توجه به استقبال بی نظیری که از حضرت به عمل آمد محبوبیت امام رضا السلام در میان عامه مردم به مأمون نشان داده شد و وی از این مسئله به شدت احساس خطر کرد تا جایی که به امام پیغام داد از برگزاری نماز توسط امام منصرف شده است. لغو برگزاری نماز توسط مأمون از عدم پایبندی وی به عهد و پیمانها حکایت دارد. بر اساس آنچه که در منابع تاریخی و روایی موجود است امام رضا علام در هر موردی که از سوی مأمون برای همکاری و مشارکت در امور حکومت پیشنهاد شد به صراحت مخالفت کرده اند و در اموری که به طور خاص به تایید و تثبیت حکومت جور منتهی میشده مانند عزل و نصب در حکومت حضرت مطلقا مخالفت کرده اند و در برخی امور مانند نماز عید با این که نفس عمل امری واجب بوده است اما از باب اینکه حکومت از آن بهره برداری میکرده ابتدا مخالفت فرموده اند و سپس با طرح شروطی قبول کرده اند. این شروط امام رضا مسئله مهمی در سیره و اندیشه ایشان میباشد؛ زیرا هر جا حضرت شرطی را مطرح کرده اند شرایط را به طور کل تغییر داده اند و حکومت نه تنها نتوانسته به اهداف خود برسد بلکه جریان امور به نفع امام السلام تغییر کرده است. از اینجا می توانیم این نتیجه را بگیریم در شرایط ضروری که مصلحت اضطرار یا تقیه دلیل همکاری با حکومت طاغوت است نخست باید در نظر گرفت در امور حرام و اموری که به تثبیت و تایید حکومت منجر می شود همچنان این حرمت وجود دارد و در امور حلال و مباح یا اموری که مصلحت عامه مسلمین باشد با رعایت شرایط امکان همکاری محدود وجود دارد اما در عین حال باید از حداکثر توان و ابزار استفاده کرد که در اثنای این همکاری اهداف باطل حکومت طاغوت محقق نشود. علاوه بر مواردی که ذکر شد در برخورد امام رضا با مأمون گاه به مواردی بر می خوریم که امام رضا السلام پیشنهادی به مأمون داده اند یا مأمون را در مسئله ای مربوط به حکومت) راهنمایی فرموده اند. به عنوان نمونه حضرت با توجه موقعیت استراتژیک و محوری بغداد در جهان اسلام آن روز، به مأمون پیشنهاد دادند پایتخت خود را به حجاز منتقل نماید و در آن شهر مستقر شود. به مأمون می فرمایند: تكلهُمْ إِلَى غَيْرِكَ فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ سَائِلُكَ عَمَّا وَلَاكَ » (مجلسی، ۱۶۶٫۴۹:۱۴۰۳). از خدا بترس درباره امور مسلمانان برگرد به مرکز نبوت و مسکن مهاجر و انصار مگر نمیدانی که فرمانروای مسلمانان همچون عمود خیمه است که در وسط قرار دارد هر کس خواست می تواند دستش را به او بگیرد....... من صلاح میدانم که از این سرزمین خارج شوی و به زادگاه آباء و اجداد خود منتقل گردی و به کار مسلمانان برسی ایشان را به دیگری و انگذاری خداوند تو را مسئول می داند در این کار و فرمانروائی حضرت در روایت چند نکته را به مأمون خاطرنشان می کنند
اهمیت استراتژیک حجاز به واسطه گذشته و سابقه تاریخی توجه به مسائل تاریخ و نیز موقعیت مرکزی در جهان اسلام توجه به مسائل جغرافیایی ضرورت در دسترس بودن خلیفه برای همگان توجه به جزییات رابطه حاکم و مردم - خلیفه در همه امور مربوط به خلافتش در مقابل خدا مسوول است. نباید امور مردم را به افراد ناشایست و بی صلاحیت واگذار کرد. هنگامی که مأمون به امام رضا ام در مورد گسترش سرزمینهای اسلامی و فتح سرزمین های جدید گزارش میدهد حضرت به وی خاطر نشان میفرمایند که مسائل داخلی جهان اسلام به واسطه وجود افراد ناشایست در راس امور در وضعیت مناسبی قرار ندارد و اولویت خلیفه در درجه اول باید سامان بخشیدن به امور داخلی باشد و از اطمینان به افراد ناشایست باید اجتناب شود. امام رضا السلام آگاهیشان از اوضاع کلی جهان اسلام و امت مسلمان را به مأمون یادآوری می فرمایند و از وی به خاطر غفلت و بی اطلاعی انتقاد میکنند. حضرت می فرمایند از خدا بترس در مورد امت محمد که زمامدار آنها شده ای و این امتیاز به تو داده شد زیرا تو کار آنها را خراب کرده ای و به دیگری واگذار نموده ای که میان آنها بر خلاف حکم خدا رفتار می کنند تو خود در این سرزمین نشسته ای و مرکز هجرت و محل وحی را واگذاشته ای مهاجرین و انصار مورد ستم قرار میگیرند و هیچ ملاحظه ای درباره مؤمنین ندارند سال ها بر يك بیچاره مظلوم می گذرد که با رنج و مشقت خوراک خود را میتواند به دست آورد و کسی را نمی بیند که به او از حال خود شکایت کند و دستش به تو نیز نمی رسد.... مجلسی، ۱۴۰۳: ۱۶۶٫۴۹). در مورد یاد شده و موارد دیگری که در این زمینه وجود دارد باید گفت که امام ام منشأ نور و معرفتی است که هر کس به فراخور حال و به قدر معرفتش از آن بهره مند میشود. علاوه بر این اصل امر به معروف و نهی از منکر اصلی محوری در رفتار و سیره ائمه له به شمار میرود زیرا اصلاح کجی ها مفاسد و آلودگیها و نشان دادن راه درست زمینه ساز حرکت بشریت به سمت سعادت می باشد. کیفیت و شرایط امر به معروف و نهی منکر در منابع مختلفی مورد بحث قرار گرفته است و آنچه به بحث ما مربوط می شود این است که برخی ارشادات و دستورات حضرت به مأمون بر اساس امر به معروف و نهی از منکر صورت گرفته است. شیخ مفید معتقد است یکی از عواملی که باعث شهادت امام رضا اعلام شد همین انتقادات و سفارشات امام امر به معروف و نهی از منکر بوده است. بدان که حضرت رضا السلام بسیار مأمون را در خلوت موعظه میفرمود و اندرز می داد و از خدا او را بیم میداد و آنچه بر خلاف دستور آن حضرت انجام میشد زشت می شمرد و مأمون در ظاهر آن سخنان را می پذیرفت ولی در دل بر او گران می آمد و خوش نداشت.و از سوی دیگر هر گاه مأمون از فضل بن سهل و برادرش حسن نزد آن حضرت سخن می گفت حضرت عیب کارهای آن دو را برای مأمون میگفت و او را از اینکه چشم و گوش بسته به سخنان آن دو گوش میدهد نهی فرموده و باز میداشت فضل بن سهل و حسن برادرش این جریان را فهمیدند و شروع کردند نزد مأمون بدگوئی کردن از آن حضرت و خرده گرفتن بر کارها و سخنان آن جناب و گفتن سخنان و ذکر مطالبی که آن حضرت را از نظر مأمون دور سازند و او را از میل و علاقه مردم نسبت بان حضرت میترسانیدند و پیوسته این گونه سخنان به مأمون گفتند تا اینکه رأی مأمون را در باره آن حضرت دگرگون ساختند و تصمیم به کشتن آن بزرگوار گرفت شیخ مفید، ۱۴۱۳: ۲۷۰٫۲-۲۶۹) و اگر بخواهیم به صورت جزیی تر و خاص تر به آن نگاه کنیم به اصولی در اندیشه و سیره امام رضا م و سایر معصومان ( بر میخوریم که در واقع مصلحت حفظ انسجام امت و نیز ضرورت وحدت و وجود حکومت است. حضرت می فرمایند:
«أَنَّا لَا تَجِدُ فِرْقَةً مِنَ الْفَرَقِ وَلَا مِلَّةَ مِنَ الْمَللِ يَقُوا وَ عَاشُوا إِلَّا بِقَيِّمَ وَرَئِيسٍ وَلَمَا لَا بُدَّلَهُمْ مِنْهُ فِي أَمْرِ الدِّينِ وَالدُّنْيَا فَلَمْ نجز في حكمة الحكيم أنْ يَتْرُكَ الخَلْقَ مما يَعْلَمُ أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ مِنْهُ وَلَا قَوَامَ لَهُمْ إِلَّا بِه ...
ما هیچ گروه و هیچ جمعیت ملتی را نمی یابیم که به حیات و زندگی اجتماعی خود ادامه داده باشند مگر با داشتن سرپرست و رئیس برای اموری که ناچارند از برپاداشتن آن چه در امر دنیاشان و چه در امر آخرتشان پس در حکمت باری تعالی که حکیم و درستکار است جایز نیست که خلق را بدون رئیس و سرپرستی کاردان رها کند با اینکه میداند چاره ای از تعیین آن نیست و باید انتخاب گردد. از نظر ائمه گرفتن حق به هر قیمتی ارزش ندارد و حتی اگر شرایط برای روی کار آمدن ائمه مهیا نبود، امت نباید بدون ولی و سرپرست رها شود و حکومت موجود موظف است وظایف حداقلی را به انجام برساند. حضرت علی السلام در این خصوص می فرمایند. «لا بد للنَّاسِ مِنْ أمير ير أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَيَسْتَمْنِعُ فِيهَا الْكَافِرُ وَ يُبَلِّغُ اللَّهُ فِيهَا الْأَجَلَ وَيُجْمَعُ بِهِ الْفَيْء وَيُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُو وَ تَا مَنْ بِهِ السُّبُلُ وَيُؤْخَذُ به للضَّعِيفَ مِنَ الْقَوَى حَتَّى يستريح بر و يُسْتَراحَ من فاجر». مردم را حاکمی باید نیکو کردار با تبه کار تا در حکومت او مرد با ایمان کار خویش کند و کافر بهره خود برد تا آن گاه که وعده حق سر رسد و مدت هر دو در رسد. در سایه حکومت او مال دیوانی را فراهم آورند با دشمنان پیکار کنند و راه ها را ایمن سازند و به نیروی او حق ناتوان را از توانا بستانند تا نیکو کردار روز به آسودگی به شب رساند و از گزند تبه کار در امان ماند. مجموعه ای از اقدامات پیش نیاز حداقلی هر حکومتی است که عقلا و عرفا موظف به رعایت و انجام آنها است و بیاناتی که از امام درباره ضرورت حکومت حفظ انسجام امت و دیگر مسائل رسیده است اولا از باب قاعده کلی و فراگیر امر به معروف و نهی از منکر صادر شده ثانیا ناظر به مصالح کل جامعه اسلامی گرفتن حق مظلوم برقراری امنیت آبادانی و عمران دفاع از دارالاسلام در مقابل دار الکفر و.... بوده است و میتوان گفت که اینها حداقل هایی است که از هر حکومتی انتظار است و امام رضا سلام با مشاهده ضعف و انحراف حکومت در همین وظایف اولیه به خاطر مصالح عالی فرمایشاتی را خطاب به مأمون فرموده اند و ارشادات حضرت را نمیتوان بر معونه ظالم و کمک به حکومت جور حمل نمود.
جمع بندی
زندگی معصومین همواره با جهت گیریهای سیاسی همراه بوده و نوع نگاه آنان به سیاست، نگاهی الهی است که با خدعه فریب و تزویر و هر آنچه که امروزه در هنگام صحبت از سیاست به ذهن متبادر می شود پیوندی ندارد و در واقع سیاست و حکومت در دیدگاه اهل بیت همان ادامه جریان هدایت بشریت به سوی خیر فضیلت سعادت محسوب میشود و بدیهی است پیروی از طریق اهل بیت که ساسة العباد (زیارت جامعه كبيره) و شجرة النبوة و محط الرسالة ومختلف الملائكة و معادن العلم و ينابيع الحكم نهج البلاغه، خطبه (۱۰۹) خوانده شده اند تنها طریق نجات و رستگاری بشریت است. این نوع سیاست بر اساس امامت و ولایت سامان می یابد و هر گونه اصل و قاعده ای که خارج از اصل امامت و ولایت باشد پذیرفته نیست. در این پژوهش با این مقدمات به بررسی سیاست و حکومت در اندیشه امام رضا السلام پرداخته شد. امامت امام رضا ام در دوران حکومت عباسی و معاصر با سه خلیفه عباسی (هارون الرشید امین و مأمون میباشد. حکومت عباسیان از آغاز تا زمان مأمون در اوج قدرت و شکوفایی قرار داشت و برخی معتقدند این دوره از حیث عظمت عصر طلایی عباسیان خوانده شده است. عباسیان با درایت و زیرکی فوق العاده و استفاده از ضعف داخلی امویان بهره گیری از محبوبیت خاندان پیامبر شناخت دقیق از اوضاع و شرایط و نیز سوء استفاده از شعار «الرضا من آل محمد ﷺ روی کار آمدند آنان بلافاصله پس از به قدرت رسیدن تصفیه های برون گروهی و درون گروهی را آغاز کردند و به تدریج رویارویی آشکاری میان عباسیان و علویان آغاز شد. علویان به واسطه جایگاهشان و انتسابشان به خاندان پیامبر حکومت و خلافت را حق خود می دانستند و در این میان گروه های مختلفی از آنان به واسطه احقاق این حق و یا اصلاح امور به پا خاستند که خلفای عباسی به شدیدترین وجه ممکن با آنان برخورد کردند اما شعله این قیام ها که الهام گرفته از جریان کربلا و متاثر از آموزه های مکتب شیعه بود هیچ گاه و تحت شدیدترین شرایط خاموش نشد و همواره یکی از اصلی ترین و جدی ترین مشکل خلفای عباسی مقابله با علویان به شمار می رفت. توجه عباسیان به طور ویژه ای به تحرکات علویان معطوف شد و در زمان هر یک از خلفای عباسی علویان و طرفداران خاندان اهل بیت تحت شدیدترین فشارها قرار داشتند زیرا عباسیان به خوبی می دانستند که وجود ائمه همواره به مثابه یک کانون باید تحت مراقبت شدید قرار گیرند. با وجود اینکه ائمه بر اساس اصولی چون تقیه عمل میکردند و به تربیت شاگردان و گسترش علمی مکتب تشیع همت گمارده بودند. اما خلفای عباسی به واسطه آگاهی از مفهوم امامت در نزد شیعه هر گونه اقدام و فعالیت ائمه را سیاسی تلقی میکردند و در کلیه قیام هایی که علیه آنان صورت می گرفت در پی پیدا کردن ارتباط میان امام و قیام بودند تا بدین وسیله امام معصوم سلام را به شهادت برسانند که سرانجام امام صادق السلام به دست منصور و امام کاظم سلام به دست هارون الرشید از سنگدل ترین خلفا در حق شیعیان) و امام رضا لام به دست مأمون به شهادت رسیدند. در همین حال ائمه الله در میان عامه مردم از پایگاه نیرومند و محبوبیت فوق العاده ای برخوردار بودند که خلفا از اعلام دشمنی صریح با این بزرگواران هراس داشتند و حتی پس از به شهادت رساندن ایشان تظاهر به ناراحتی و اندوه میکردند در این میان مامون در شرایط بسیار پیچیده ای قدرت را به دست گرفت قیامهای متعدد علویان گستردگی قلمرو سرزمین های اسلامی درگیری داخلی میان عباسیان آشکار شدن دو دستگی و اختلاف میان اعراب و ایرانیان خلافت عباسی قدرت آنان را کاهش داده بود. در کتاب کنز الفوائد جریان کلی خلافت عباسی تا عصر مأمون به خوبی توصیف شده است. در قرن یکم سیاست اسلامی در بست از آن عرب بود به ریاست بنی امیه و قرن دوم تقسیم شد. میان عرب و عجم و بر سر آن میان این دو رقابت در گرفت و در انقلاب ضد اموی به کمک مؤثر ابو مسلم خراسانی محور سیاست ایرانیها بودند و در انقلاب ضد ابی مسلم عربها به رهبری ربیع حاجب روی کار آمدند و در انقلاب ضد هادی عباسی ایرانیان به رهبری یحیی بن خالد برمکی بر سر کار آمدند و با انقلاب ضد برمکیان عربها به پشتیبانی از امین بر کارها مسلط شدند و با انقلاب ضد امین و کشته شدن او باز ایرانیها به رهبری فضل بن سهل و حسن بن سهل روی کار آمدند و امام شیعیان به اصرار مأمون به ولایت عهد برگزیده شد سیر سیاست حکومت اسلامی در این دو قرن طوفانی از جنگ و خونریزی در همه نواحی کشور اسلامی با خود داشت که همه سرزمین گسترده عالم اسلامی را رنگین کرد و تا هنوز در برخی نواحی خونهای عزیزی که به ناحق ریخته شده در جوش و خروش است و در کنار این سیر سیاسی ناهنجار و خونین در عالم اسلامی یک تطور و سیر علمی هم دوش به دوش در جریان بود که پایه گزار آن مولا علی اسلام بود و در دوران کوتاه خلافت خود در کوفه و بصره دانشگاهی بنیاد نهاد و به دنبال آن دانشگاه مدینه از زمان امام باقر السلام بنیاد گرفت و به دنبال آن دانشگاه بغداد به وجود آمد که نام آن در سراسر دنیا تا هنوز زنده است. این سیر علمی اسلام که از زد و خوردهای نبرد برکنار بوده و به پژوهش و تحقیق پرداخته متکی به امامان شیعه بوده و سرچشمه جوشان آن بیانات صادره از ائمه هر زمانی بوده است که در دوران امام رضا و تشکیل انجمن های بحث و تحقیق در خراسان به اوج خود رسیده ولی در این سیر علمی هم طوفانی از مبارزه نظریات علمی و ادبی وجود داشته و رهبران علمی بر سر مسائل علمی بحث و جدل فراوان داشتند که پایه بروز فرقه ها و دسته بندی هایی درباره علم و ادب شده و معتزله و عدلیه و مرجئه و قدریه و ... پیدا شدند و از نظر ادبی، بصریین و کوفیین و بغدادیان پیدا شدند و بسا اختلاف نظر آنها در مسائل تا مرکز حکومت و رسالت هم کشیده شده چنانچه درباره مسأله خلق قرآن مأمون وارد بحث شد و طرفدار معتزله شد و به دنبال آن یک شورش سیاسی پدیدار شد که احمد حنبل و پیروانش که مخالف بودند دستگیر و زندانی شدند و یک مسأله ادبی درباره ما بعد اذا فجائیه که میان سیبویه بصری و کسائی کوفی مورد اختلاف بود به دربار رشید کشیده شد و با محکومیت سیبویه بر اثر دسته بندی طرفداران مخالفان او به دق کردن سیبویه کشید و البته سیاست هر دوره ای هم در پیدایش و ترویج یک عقیده علمی از فقه و کلام و ادب بی اثر نبوده ولی به طور کلی در این قرن دوم اسلامی و یکم خلافت عباسی آزادی عقیده تا آنجا که در تنگنای سیاست نمی افتاده روشن بوده و سبب شیوع نظر معتزله و عدلیه شده و به سود مذهب شیعه امامیه پیشرفته تا آنجا که مأمون در اوج خلافت مطلقه خود به مذهب معتزله گرائیده و شیعه مآب شده و به طرفداری از خلافت اولاد علی و خصوص امام رضا السلام برخاسته کمره ای بی تا ۳۷٫۱-۳۶). در این فراز کتاب تصویر نسبتا روشنی از اوضاع کلی خلافت عباسی در زمان مأمون روایت شده است، اما این بخشی از تاریخ و سیاست زمانه امام رضا م میباشد. در درون جامعه شیعه عصر امام رضا شیعیان نیز با دشواری فراوانی روبرو بودند فشارهای دستگاه عباسی و محدود شدن ارتباط میان شیعیان به دلیل کنترل شدید تقیه شیعیان سوء استفاده برخی سودجویان و منحرفان و شکل گیری فرقه های جدید مانند واقفیه از مسائل و مشکلات جامعه شیعه در زمان امام رضا السلام - پیش از ولایت عهدی است و امام رضا سلام با ادامه نهضت علمی امام باقر اسلام امام صادق اسلام و امام کاظم سلام به رفع شبهات و تبیین معارف اهل بیت پرداختند. پیشنهاد ولایت عهدی مأمون به امام رضا السلام نقطه عطفی در تاریخی سیاسی شیعه به شمار میرفت طرح این پیشنهاد با زیرکی صورت گرفت که نشان از درایت شخص مأمون داشت. وی با مشاهده تضعیف مشروعیت جایگاه خلافت عباسی بر اثر درگیریهای داخلی فساد خلفا و نیز آشکار شدن عدم صداقت عباسیان در سپردن امور به خاندان پیامبر ، دفع قیامهای نیرومند و دامنه دار علویان تثبیت جایگاهش در سرزمین خراسان و جلب حمایت عمومی امام رضا را برای خلافت و یا ولایتعهدی به مرو فرا خواند ضروررت و اجباری که در این ماجرا وجود داشت باعث شد امام رضا سلام در ماجرای ولایتعهدی وارد شوند. حال در نظر داشته باشید وجود فرقه ها و انشعابات مختلف درون مذهب شیعه شکل گیری فرقه های جدید تحت تاثیر مردمان سرزمینهای تازه مسلمان تاثیرات آثار فلاسفه یونان بر تفکر اسلامی از مسائل کلی جهان اسلام است؛ از سوی دیگر ولایتعهدی امام رضا اسلام در میان شیعیان و حتی خواص آنها سبب طرح پرسشهایی اساسی در تفکر شیعه شد. پرسشهایی در مورد قبول ولایتعهدی، عدم پذیرش خلافت عدم مشارکت امام در جهادهای علیه عباسیان نحوه تعامل و برخورد امام با مأمون و مسائلی از این دست همه و همه از مسائلی بود که امام رضا سلام با آنها روبرو بودند. فعالیت حضرت در دو جبهه سیاسی و علمی تاثیرات شگرفی بر حرکت منسجم شیعه و آمادگی شیعه برای دوران غیبت داشت به طوری که بعد از امام رضا ع سلام شاهد هیچ انحراف اساسی در میان شیعیان نیستیم. افزون بر این استراتژی امام رضاء السلام در برخورد با دستگاه خلافت و نیز استفاده از فرصت به دست آمده چنان نیرومند بود که مأمون به عقیده اکثریت قاطع منابع تاریخی و سیاسی وی یکی از زیرک ترین خلفای جهان اسلام به شمار میرود چاره ای جز عدول از مواضع ظاهریش ندید و با عمل به مانند سیره اسلافش در مقابله با ائمه با به شهادت رساندن امام رضا السلام به نوعی شکست تمام برنامه هایش را اعلام نمود از همین روست که وی پس از به شهادت رساندن امام به بغداد باز میگردد و به نوعی سعی در آشتی با عباسیان بغداد دارد. در هر حال پس از دوره مأمون به واسطه تلاشها و فعالیتهای امام رضا علل شیعیان از آزادی نسبی نسبت به دوران قبل برخوردار شدند اما با روی کار آمدن متوکل اوضاع برای شیعیان بسیار صعب و دشوار شد. پس از مأمون درگیری ایرانی عربی در دستگاه خلافت جای خود را به درگیری ترکها و اعراب داد و این آغاز ضعف و انحطاط عباسیان بود زیرا ایرانیان به خوبی به امور دیوانی و حکومتی آشنا بودند و ایرانیانی که به دربار خلافت عباسی راه یافتند همگی از خاندانهای فضل و علم بودند اما با ورود و نفوذ ترکان به دستگاه خلافت عباسی به نوعی شیرازه امور از هم گسسته شد تا جایی که متوکل به دست ترکان دربارش به قتل رسید. در هر حال تاثیرات علمی و سیاسی زندگانی پر برکت امام رضا اسلام آنچنان گسترده است که قلم و زبان یارای کتابت و بیان ندارند و آنچه که در این مجال آمد ذره ای کوچک برای بازنمایی سیره و معارف اهل بیت هه بوده است که تنها با عنایت و توجه ائمه میسر شد و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين.