سیاست و حکومت در سیره امام رضا(ع)  ( صص 143-142، 171-163 ) شماره‌ی 6525

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران هارون الرشيد > سازمان يابی علويون
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران هارون الرشيد > سرکوب قيام های علويون و خفقان

خلاصه

در میان قیام های این دوره قیام ابن طباطبا به لحاظ موفقیتهایی که به دست آورد و دامنه گسترده ای که داشت از اهمیت خاصی برخوردار است و زمینه ساز شکل گیری سایر قیام ها علیه مأمون شد. اما در مورد قیام ابن طباطبا نقل شده پس از اینکه از امام تقاضا کردند به آنان بپیوندد امام اسلام به ایشان فرمود پس از بیست روز به آنان خواهند پیوست که ظاهرا پس از هجده روز از زمانی که امام را دعوت کرده بودند این حرکت شکست خورد و قیام کنندگان فراری شدند

متن

موضع امام در برابر قیام های علویان

در میان قیام های این دوره قیام ابن طباطبا به لحاظ موفقیتهایی که به دست آورد و دامنه گسترده ای که داشت از اهمیت خاصی برخوردار است و زمینه ساز شکل گیری سایر قیام ها علیه مأمون شد. اما در مورد قیام ابن طباطبا نقل شده پس از اینکه از امام تقاضا کردند به آنان بپیوندد امام اسلام به ایشان فرمود پس از بیست روز به آنان خواهند پیوست که ظاهرا پس از هجده روز از زمانی که امام را دعوت کرده بودند این حرکت شکست خورد و قیام کنندگان فراری شدند (شیخ صدوق، ۱۳۷۸: ۲۰۸٫۲) و این مطلب به خوبی درایت سیاسی و آینده نگری امام ام را نشان می دهد که ایشان به خوبی از شرایط موجود آگاهی داشته اند و با اصل قیام عليه حاكم جائر مخالف نبوده اند اما مولفه های دیگری نیز مد نظر ایشان بوده است از جمله مصلحت به ثمر نشستن و تداوم حرکت بر ضد حکومت جور. اما قیام دیگری که در زمان مأمون به وقوع پیوست قیام زید بن موسی برادر امام رضا سلام است. بر اساس برخی شواهد امام که با قیام زید بن موسی و اعمالش موافق نبوده اند. هنگامی که برخی یاران امام برای پیوستن به قیام زید از ایشان اجازه میخواهند حضرت به آنها اجازه نمی دهند و به طور ضمنی به عدم موفقیت این حرکت اشاره میفرمایند مجلسی ، ۲۶۸٫۴۹:۱۴۰۳) وقتی زید بن موسی دستگیر شد و مأمون وی را نزد امام رضا فرستاد ایشان وی را به شدت سرزنش و توبیخ کرد و قسم خورد تا زنده باشد با او صحبت نکند مجلسی ، ۱۴۰۳: ۴۹ (۲۱۶) (شیخ صدوق، ۱۳۷۸: ۲۳۳٫۲) مخالفت امام در برابر زیدبن موسی از دو جنبه قابل تامل است نخست اینکه حضرت با شیوه عملکرد زید مخالف بوده اند زیرا وی خانه های مردم را به آتش کشید و بسیاری بی گناه کشته شدند؛ جنبه دیگر مخالفت حضرت از این لحاظ بوده که ایشان عقاید زید را در عین اینکه فرزند امام بوده است نادرست می دانند. این کلام امام اسلام به خوبی گویای این مطلب است. «يَا زَيْدُ أَغَرَّكَ قَوْلُ سَفَلَةِ أَهْلِ الْكُوفَةِ إِنَّ فاطمة إلا أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ ذَلِكَ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَينِ خَاصَّةً إِنْ كُنْتَ تَرَى أَنَّكَ تَعْصى الله عَزَّ وَجَلَّ وَ تَدْخُلُ الْجَنَّةَ وَمُوسَى بْنُ جَعْفَرِ الله أَطَاعَ اللَّهَ وَدَخَلَ الجنة فأنت إذا أَكْرَمُ عَلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ وَ اللهُ مَا يَنَالُ أَحَدٌ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا بِطَاعَتِهِ وَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تَنَالُهُ بِعْصِيَتِهِ فَبِئْسَ مَا زَعَمْتَ فَقَالَ لَهُ زَيْدٌ أَنَا أَخُوكَ وَابْنُ أَبِيكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ لا أَنْتَ أَخِي مَا أطعت اللهُ عَزَّ وَجَلَّ إِنَّ نُوحاً السلام قَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكُمُ الْحَاكِمِينَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غير صالح فَأَخْرَجَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ منْ أنْ يَكُونَ مِنْ أَهْلِه بمعصيته » . های زید قول پستهای مردم کوفه مغرورت کرد که گفتند فاطمه رحم خود را نگاهداشت و خدا آتش را بر ذریه او حرام گردانید؟ این شأن مخصوص حسن و حسین است اگر تو این طور می بینی که خدا را معصیت کنی و داخل بهشت شوی و موسی بن جعفر اطاعت خدا کند و به بهشت داخل شود پس تو در نزد خدا گرامی تر از موسی بن جعفر خواهی بود یعنی او به سبب عبادت به آن مرتبه رسیده و تو بدون سبب پس تو گرامی تر خواهی بود به خدا قسم که احدی به غیر از اطاعت به پاداش نیکو که در نزد خدا است مفتخر نشود و تو میپنداری که به سبب معصیتی به اجر آخرت میرسی پس گمان تو بد است زید عرض کرد من برادر تو و پسر پدر تو هستم؛ حضرت رضا السلام فرمود در وقتی که خدا را اطاعت کنی برادر من خواهی بود همانا نوح گفت پروردگارا پسر من کنعان از اهل من بود و تو فرموده بودی که اهل تو را نجات دهم و او هلاک شد و حال اینکه وعده تو راست است و تو بهترین حکم کنندگانی حق تعالی فرمود ای نوح به درستی که از اهل تو نبود یعنی از اهل دین نبود بلکه او صاحب کرداری ناشایسته بود پس خدای تعالی به سبب معصیت او را از اهل نوح بیرون کرد. قیام محمد بن جعفر (پسر) امام صادق اسلام معروف به دیباج نیز در زمان مأمون رخ داد. محمد سال صد و نود و نه در مکه علیه مأمون قیام کرد و مردم را به بیعت با خود دعوت نموده و نام امیر المومنین را بر خود نهاد در مورد برخورد امام رضا السلام با وی نقل شده که امام علم انحراف عقیدتی وی را خاطرنشان نموده و از به سرانجام نرسیدن حرکت وی خبر داده اند.محمد بن جعفر به سخنان آن حضرت توجهی نکرد زیدیه جارودیه با وی همداستان شدند عیسی جلودی از جانب مأمون برای سرکوبی آنان مأموریت یافت و بالاخره جمعیت آنان را متفرق ساخت و محمد را اسیر کرد مفید، ۱۴۱۳: ۲۱۲٫۲) پس از آن محمد را تامین دادند و او لباس سیاه پوشید و بالای منبر رفت و خود را از خلافت خلع ساخت و گفت: خلافت حق مأمون است و من در آن حقی ندارم سپس او را به طرف خراسان بردند و در جرجان در گذشت.

صص 143-142

امام رضا سلام در عرصه سیاست 

 امام رضا السلام در دوران حیات بزرگوارشان و پس از شهادت امام کاظم السلام به مدت ده سال تا سال ۱۹۳) با حکومت هارون الرشید؛ و از پس از مرگ هارون الرشید پنج سال تا سال (۱۹۸) با امین و یا درگیری های میان امین و مأمون و از سال ۱۹۸ تا ۲۰۳ با مأمون معاصر بوده اند. بر اساس آنچه گفته شد، امام رضا علام شایسته ترین فرد از لحاظ ویژگیهای فردی و الهی برای به دست گرفتن حکومت بوده اند و به طور قطع با وجود ایشان برای هیچ شخصیتی نمیتوان مشروعیت حکومت و ولایت تصور کرد. این حقیقتی آرمانی و در تفکر شیعه است؛ اما در واقعیت امر و شرایطی که امام رضا سلام قرار داشتند به دلیل انحرافاتی که در جامعه اسلامی رخ دادا شرایط به گونه دیگر رقم خورده بود. حکومت در دست خاندان عباسی قرار داشت و آنان به شدیدترین وجه شیعیان و علویان را سرکوب میکردند و تفسیر آنان از اسلام و اجرای اصول اسلام در سطح حکومت و جامعه با تعالیم اسلامی فاصله فراوان داشت. علی الظاهر و براساس نگاه مخاطب و خواننده امروزی امام رضا ام در ارتباط با مسائل سیاسی و حکومتی با چندین مسئله روبرو هستند. اتخاذ مواضع هوشمندانه سیاسی و ادامه مسیر راهبردی امامت با توجه به مقتضیات خاص زمانی و مکانی البته پیش از شروع بحث باید خاطر نشان کنیم که از آنجایی که امام سلام به طور مستقیم حکومت تشکیل ندادند نگاه به سیره حضرت در مورد امر حکومت با توجه احادیث و روایات و نکات تاریخی قابل اعتماد صورت گرفته و با توجه به پیوند وثیق میان شان امامت به عنوان اصل و اساس و مبنای بیان تمام معارف با مفاهیمی چون ولایت و حکومت و مفاهیمی از این دست، تفکیک دقیق میان این اصول برای ارائه به مخاطب تا حدی دشوار مینماید زیرا در هر حال پیوند و ارتباط میان این مفاهیم بسیار نزدیک میباشد. به هر حال در ادامه بحث کوشیده ایم ضمن بررسی گزینه ها و احتمالات ذکر شده به بیان مواضع و اصول تفکر سیاسی امام رضا بپردازیم.

 بررسی مورد نخست - سکوت و مدارا با خلافت عباسی

با توجه به آنچه در سیره امام رضا علام و سایر ائمه می بینیم هیچ یک از ائمه، حتی در سخت ترین شرایط حق امامت و ولایت خود را کتمان نکرده و در هر فرصت و شرایطی به حکام وقت آن را یادآوری کرده اند و این سخن عده ای که ائمه از سیاست و مسائل حکومت دوری می گزیده اند. عین بی اطلاعی آنان از روش و راهبرد امامان میباشد؛ زیرا ائمه هیچ گاه از حق خود چشم پوشی نکردند و همواره به مسائل دینی و سیاسی اجتماع اهمیت میدادند و نبودن حکومت به دست ایشان دلیلی بر بی توجهی به سیاست یا مدارا با خلفای وقت نبوده است. زیرا شیعه امامت را بالفعل نه بالاستحقاق می داند در حالی که به درستی معلوم است پیشوایان امکان تأسیس حکومت نیافتند. از سوی دیگر، گرچه تمام شئون امامت ظاهری و باطنی نبوتاً از یکدیگر تفکیک ناپذیر بوده ولی تحقق و فعلیت ولایت ظاهری معصومان در گرو عواملی چون خواست مردم مهیا بودن شرایط اجتماعی و... می باشد. اکنون به درستی معلوم میشود که مقصود این سخن پیامبر اکرم ﷺ که توتی ولاتاتی چیزی جز خلافت و حکومت نبوده است و ناظر به سایر وظائف امام از قبیل هدایت و ارشاد و مرجعیت دینی مردم نمی باشد چرا که در این ساحات امام به مثابه طبیب دوار بطبه قد أحكم مراهمه و أحمى مواسمه» (نهج البلاغه، خ (۱۰۸) می باشد. امام نیز بنیان حکومت خود را در جایی می نهد که مردم مسئولانه به وظیفه خود در مهیا کردن شرایط حکمرانی او قیام کرده باشند. در غیر این صورت هیچ تکلیف فعلی برای تشکیل حکومت نمی یابد. به بیان دیگر در یک استقراء تام راههای فعلیت یافتن حکومت معصوم از چهار راه بیرون نمی باشد.

- اینکه امام با تکیه بر روشهای زورمدارانه و خشونت بار بتواند بر مجاری حکم مسلط شود؛

- با توسل به روشهای فریبکارانه و تردستانه با همدستی جمع محدودی از یاوران خود بر امور غلبه کنند؛ به روش غیر عادی با تکیه بر معجزه و بهره گرفتن از سلطه تکوینی خویش در امور تصرف و حکومت خود را بر پا کند؛

- در یک مجاهدت مستمر سطح شعور و آگاهی مردم را بالا ببرد تا آنان به دلخواه خود به وظیفه منظور ما از این مطلب در مقایسه با حکومت پیامبر و حضرت علی اسلا می باشد. ۲، آنچه که از دید برخی کناره گیری از سیاست تعبیر می شود.

خویش قیام کنند و امکان حکومت وی را فراهم سازند.

يقينا هیچ کدام از روشهای اول تا سوم در سیره معصوم به چشم نمی خورد. روش اول و دوم به دلیل آنکه با اصول اخلاق و تقوای الهی مغایر است در سنت و سیره هیچ پیشوای الهی معهود نیست. تفاوت اساسی رهبران الهی که مقتدای بشریت در اخلاق و فضیلت بوده اند با دشمنان لجوجشان که به هیچ مرز اخلاقی پایبند نبوده اند در همین جا عیان میگردد. امام علی السلام در گفتاری فرق خود و معاویه را در مقام تدبیر امور این گونه بیان میکند: «والله ما معاوية بأدهى منى لكنه يغدر ويفجر ولو لا كراهية الغدر لكنت من أدهى الناس» (نهج البلاغه، خ ٢٠٠). روش سوم هم بدان جهت پذیرفته نیست که ضرورت قائم شده بر اینکه ائمه هیچ گاه به روشهای غير متعارف برای تحقق اهداف و مقاصد خود رو نیاورده و از سلطه تکوینی برای دگرگون نمودن احوال بهره نجسته اند. نتیجه آنکه تنها روش چهارم معین میشود یعنی اینکه حکومت حق امام در بستر رشد و آگاهی با انتخاب آزادانه و مسئولانه مردم فعلیت مییابد فخعلی، ۱۳۸۴: ۱۲۱-۱۲۰). که ولایت کلیه الهیه معصومان در مبدأ تشریع تام و تمام میباشد در سیره کریمه آن بزرگواران مواردی دیده میشود که حتی در زمان کف ید به اعمال برخی از شئون ولایت ظاهری پرداخته اند. از قبیل اقدام به داوری و رفع خصومتها نصب قضات فرض نمودن خمس و تحلیل آن در مقاطع زمانی مخصوص تحلیل انفال برای شیعیان و مانند آن که جملگی مظاهری از ولایت (سیاسی) الهی پیشوایان بوده است و می توان از آنها به عنوان ابزارهایی در تثبیت هویت تشیع و حمایت از شیعیان در دوره های سیاه اختناق آمیز خلفا یاد کرد که با توجه به مسائل یاد شده به هیچ وجه نمی توان این قول را در مورد امام معتبر دانست که ... پایبندی به رهبری روحانی و دوری گزیدن از ورود به عرصه های سیاسی» (اللیثی (۱۳۸۷: ۴۲) زیرا شانیت مقام امامت با سازش کاری در مورد اصول و سکوت و مدارا در مقابل حکام وقت، سازگار نیست و آنچه در سیره ائمه دیده ایم به خوبی شاهدی بر این مدعاست و آن بزرگواران حتی در شدیدترین شرایط فشار و اختناق به مدارا و کناره گیری از امور سیاسی و اجتماعی اقدام نفرموده اند.

 بررسی مورد دوم تلاش برای به دست گیری حکومت و قیام علیه دستگاه خلافت عباسی

از جمله مسائلی که بعد از نهضت امام حسین اسلام با تاثیر گرفتن از واقعه عاشورا در جریان های سیاسی شیعیان و علویان به چشم میخورد قیام بالسیف نهضت علیه حکومت جائز و برپایی حکومت بوده است. در مورد جهت گیری ائمه به طور خاص از زمان امام باقر اسلام به بعد در مورد این قیام ها اخبار و اقوال متعددی وجود دارد که حتی گاه میان آنها تناقض وجود دارد که البته علت آن را میتوان در ضعف برخی از روایات به واسطه سند ضعیف یا وجود راویان غير موثق، تقيه امام عدم درک صحیح از قول معصوم اسلام و مسائلی از این دست جستجو نمود. در مورد مواضع امام صادق امام کاظم علام و امام رضا السلام در برابر قیامهای علویان در فصول گذشته به طور مجزا بحث شد و در این قسمت با گونه شناسی کلی از این حرکتها و تلاش برای فهم مواضع ائمه الله در برابر این قیام ها در پی پاسخ به این پرسش هستیم که امام رضا سلام چرا در برابر حاکم جور قیام نکردند. نفى ظلم و ظالم از اصول مسلم و قطعی تعالیم اهل بیت میباشد و ایشان من باب امتثال امر الهی به سبب «وَلا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ» (هود، (۱۱۳) بر ظلمه نه اعتماد کردند و نه آنان را یاری نمودند و از آنجایی که در ولایت جائر احیای باطل و از میان رفتن حق به طور کلی وجود دارد لذا شیعیان را نیز از همکاری بر حذر میداشتند و حتی از کمک به جائر در ساختن مسجد ممانعت می فرمودند (حیدر (۱۴۰۳ (۳۷۴) و همانطور که پیش از این گفته شد در تفکر سیاسی ائمه نفی ظالم و حکومت جور به طور ویژه ای مورد تاکید قرار گرفته است. از امام صادق اسلام نقل شده است: «فَأَنكِرُوا بِقُلُوبِكُمْ وَالْفِظُوا بِالْسِنَتِكُمْ وَصُكَوابِهَا جِبَاهَهُمْ وَلَا تَخَافُوا فِي اللهِ لَوْمَةَ لائِم» (محدث عاملی، ۱۴۰۹: (۱۳۱۱۶). منکر را با دلهایتان ناخوشایند بدارید و با زبانهایتان نهی کنید و با اعمال قدرت پیشانی کسانی را که مرتکب منکر میشوند بکوبید و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت کننده ای نهراسید.در احادیث معصومان ضمن نهی از رکون در برابر ستمگران بر وجوب جهاد علیه طاغوت سفارش شده است. از حضرت علی السلام روایت شده أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَانَا يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلَّمَ وَبَرِئَ وَمَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فقد أجر وَهُوَ أفضل من صاحبه ومن أنكره بالسيف لتكون كلمة الله هي العليا وكلمة الظالمين هي السُّفْلَى» (فتال نیشابوری، بی تا: ۲٫ ۳۶۴). ای مؤمنان هر کس ببیند ظلم و ستمی میشود و ناپسندیده یی ببیند که مردم را به انجام آن فرا می خوانند و حداقل با دل خود آن را انکار کند همانا خودش سلامت یافته و از عذاب رهایی می یابد و هر کس آن را با زبان انکار کند و بگوید پاداش مییابد و او از شخص اول برتر است و آن کس که با شمشیر آن را انکار کند تا کلمه خداوند برتر و گفتار ستمگران پست شود.». با همه احادیث و روایاتی که در این زمینه وجود دارد در تاریخ سیاسی شیعه شاهد این هستیم که ائمه پس از نهضت عاشورا در هیچ قیامی شرکت نداشته و گاه نه تنها دستور به جهاد نداده اند بلکه به نوعی با جهاد قیام مسلحانه و آشکار مخالفت فرموده اند؛ برای یافتن چرایی این بحث باید به چند نکته توجه کنیم. - عدم شرکت مستقیم امام هم در قیامهای توابین ،مختار، زید زیدبن علی نفس زکیه ابراهیم (برادر نفس زکیه حسین بن علی (شهید) (فخ به معنی نفی و مخالفت مطلق) امام معصوم هم با این قیام ها عليه حاکم جائر نبوده است. در یک جمع بندی کلی احادیث و حذف احادیث ضعیف و در نظر گرفتن و بر ظالمان تکیه ننمایید که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد. اصل تقیه در احادیث صادره از ائمه میتوان گفت که شخصیت برخی از این قیام کنندگان به طور کلی مورد تایید امام السلام بوده است و این بزرگواران با نفس مقابله با حکومت جائر و طاغوت مخالف نبوده اند و احادیثی که در مدح برخی از قیام کنندگان آمده هیچ تناقضی با این مطلب ندارد؛ زیرا دلالت غالب احادیث بر (مدح) شخصیت فردی آنان و نفس عمل امر به معروف و نهی از منکر میباشد و نمیتوان آن را بر تایید قیام ها تفسیر نمود. امام معصوم السلام با درایت و بینش وسیع و نگاه عالمانه به مسائل سیاسی و اجتماعی به خوبی از شرایط سیاسی اجتماعی مقدمات و امکانات مورد نیاز برای قیام و حتی تشکیل حکومت آگاهی داشتند؛ و با توجه به شرایط سیاسی اجتماعی عدم موفقیت قیامها را پیش بینی می کردند و از آنجایی که در آن شرایط شکست قیام نمیتوانست به حرکت ائمه کمک قابل توجهی کند ائمه در آن مقطع به پیروانشان تقیه و استفاده از ابزارهای دیگر به جز جهاد مسلحانه را سفارش میکردند. ائمه از زمان امام سجاد السلام به بعد خط مشی سیاسی خود را تغییر دادند؛ یعنی به جای مبارزه و قیام مسلحانه اقدام به کارهای فرهنگی کردند و یک نهضت علمی - فکری را در پیش گرفتند که به تعلیم و تربیت شاگردان و نشر احکام و معارف دینی می پرداختند از این رو آنان در هیچ قیام و حرکت ضد حکومتی شرکت نکردند و حتی برخی یاران خود را نیز از شرکت کردن در چنین حرکاتی منع می کردند زیرا این قیامهای پراکنده که از سوی شیعیان صورت می گرفت، چندان سنجیده و حساب شده نبود و اتفاقاً به آن حرکت حساب شده ائمه که به شکل دیگری نهضت علمی - فرهنگی نمود پیدا کرده بود ضربات سختی وارد کرد و گاه) موجبات تفرقه نیروها و از دست رفتن آنها را فراهم کرد احادیثی که در زمینه سفارش به عدم قیام از ائمه روایت شده ناظر به همین مسئله می باشد. در ادامه این نکته قابل ذکر است آنچه که گفته شد دلالت بر سکون و عدم مجوز برای جهاد از سوی ائمه نمی باشد؛ زیرا نفس مقابله با حکومت طاغوت هنگامی که با شناخت دقیق و بررسی شرایط صورت گیرد في ذاته یک ارزش محسوب میشود به عنوان نمونه وقتی محمد حنفیه به حضور امام سجاد اسلام مشرف شد و در مورد قیام به جهت خونخواهی امام حسین سلام از ایشان سوال نمود. حضرت سجاد چنین فرمودند.يا عم لو أن عبد از نجيا تعصب لنا أهل البيت لو جب على الناس موازرته وقد وليتك هذا الأمر فاصنع ما شئت.» مجلسی ، ۱۴۰۳: ۳۶۵٫۴۵). ای عموا اگر یک غلام زنگی برای ما خاندان اعمال تعصب کند بر مردم واجب است او را تقویت نمایند. من تو را صاحب اختیار قرار دادم هر عملی که می خواهی انجام بده در همین زمینه از مواضع سایر ائمه در مورد قیامهای علویان مطالبی نقل شده و آن حضرات گاه به طور ضمنی این حرکتها را تایید و حمایت نموده اند مانند قیام زید و گاه به کناره گیری دستور داده اند و به طور قطع این طور نبوده که هر حرکت اعتراضی علیه حکام جور صورت گیرد مورد تایید ائمه باشد. در مورد حمایت ائمه از قیامهای علیه حکومتهای طاغوت با توجه به اینکه آنان تحت کنترل کامل قرار داشتند و امکان ارتباط با شیعیان وجود نداشت و نیز با در نظر گرفتن اصل تقیه؛ جز در برخی موارد خاص اطلاعات دقیق و صریحی در دست نیست اما با توجه به برخی اصول نظیر امر به معروف و نهی از منکر نفی سلطه طاغوت عدم همکاری با حکام جور کمک به مظلوم و..... و اخبار متعددی که درباره مواضع ائمه در قیامها و حرکتهای اعتراضی ذکر شده در فصول گذشته مواضع سیاسی امام صادق اسلام امام کاظم السلام و امام رضا سلام را مورد بررسی قرار دادیم می توان به نوعی جمع بندی رسید که چندین شرط برای حمایت امام از یک حرکت اعتراضی وجود داشته است. رهبر صالح و واجد شرایط منظور رهبری است که مورد تایید ائمه له و ماذون از جانب ایشان باشد. به عنوان نمونه هنگامی که مأمون زیدبن موسی بن جعفر را با زید قیاس کرد، امام رضا ضمن مخالفت صریح با وی نکاتی را درباره زید میفرمایند که در ضمن این نکات فضایل یک رهبر بر شمرده شده است. امام رضا علام فرمودند: «لَا تَفسٌ أَحَى زَيْداً إلى زيد بن على السلام - فَإِنَّهُ كَانَ مِنْ عُلماء آل مُحَمَّد - غَضَبَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فجاهد أغدَاءهُ حَتَّى قُتل في سبيله - وَلَقَدْ حَدَّثني أبي مُوسَى بْنُ جَعْفَرَ السلام - أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ جَعْفَرَ بْنَ محمد يَقُولُ رَحمَ اللهُ عَمَّى زَيْداً - إِنَّهُ دَعَا إلى الرضا من آل محمد - وَلَوْ ظَفَرَ لَوَ فِي بِمَا دَعَا إِلَيْهِ - وَقَدْ اسْتَشَارَني في خُرُوجِهِ فَقُلْتُ لَهُ يَا عَم - إن رضيت أن تكون المقتول المصْلُوبَ بِالْكُنَاسَة فَشَأْنَكَ » «برادرم را با زید بن علی بن الحسین مقایسه مکن زید از علمای آل محمد بود برای خدا خشم گرفت و با دشمنان خدا جنگید تا در راه او کشته شد پدرم موسی بن جعفر فرمود از پدرش حضرت صادق شنید که می فرمود خدا رحمت کند عمویم زید را مردم را دعوت کرد به تسلیم شدن در مقابل پیشوای خدا از آل محمد اگر پیروز میشد به وعده خود وفا می کرد، با من در مورد قیام خود مشورت کرد گفتم عموجان اگر مایلی کشته شوی و به دار آویخته گردی در کنار کناسه کوفه مانعی ندارد.». حضرت در ادامه در پاسخ به مأمون که مدعی شد زید ادعای امامت کرده) فرمودند: إن زيد بن على لم يدع مَا لَيْسَ لَهُ بحق و إِنَّهُ كَانَ أتْقَى اللَّهُ مِن ذَاكَ إِنَّهُ قَالَ - أَدْعُوكُمْ إلى الرضا من آل محمد ....... و كان زيد و الله ممن خوطب بهذه الآية وجاهدوا في الله حق جهاده هو اجتباکم» (شیخ صدوق، ۲۴۹٫۱:۱۳۷۸-۲۴۸) (محدث عاملی، ۱۴۰۹: ۵۴٫۱۵). زید بن علی ادعای ناحق نکرد او پرهیزگارتر از این نسبتها بود میگفت شما را دعوت میکنم به تسلیم در برابر پیشوای آل محمد .... بخدا قسم زید کسی بود که این آیه شامل او می شد و جاهدوا فی اللهِ حَقَّ جَهَادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ». انتخاب زمان مناسب برای قیام در هنگام قیام ابومسلم از امام صادق اسلام در مورد همراهی نمودن وی سوال شد که حضرت امر به صبر نمودند و مشارکت در قیام را منوط به وجود رهبری اهل بیت الله و فرا رسیدن وقت مناسب دانستند. كُفُّوا أَلْسِنَتَكُمْ وَالْزَمُوا بُيُوتَكُمْ فَإِنَّهُ لَا يُصِيبُكُمْ أَمْرٌ تَخُصُّونَ بِهِ أَبَداً وَلَا يُصِيبُ الْعَامَّةَ وَلَا تَزَالُ الزَّيْدِيَّةُ وَقَاءَ لَكُمْ أبدا» (مجلسی، ۱۴۰۳: ۵۲٫ ۱۳۹). زبان های خود را نگاهدارید و از خانه های خود بیرون نیائید زیرا آنچه به شما اختصاص دارد (منظور خلافت و دولت حق است به این زودی به شما نمی رسد و به سایرین هم نخواهد رسید و پیوسته فرقه «زیدیه» جلودار شما هستند.». یکی از عوامل اصلی به نتیجه نرسیدن قیام علویان عدم درک درست از شرایط زمانی و مکانی بوده و این غفلت و ناآگاهی در فاصله گرفتن از مسیر اهل بیت ریشه دارد هرگاه رهبران قیام با تاسی از امام یا با دستور مستقیم امام اقدام نموده اند امام اعلام سرانجام آنان را نیز تایید نموده اند.

هدفمند بودن حرکت

در قاموس اهل بیت له مراد از به ثمر رسیدن قیام لزوما پیروزی ظاهری و شکست مخالفان و یا صرفا قيام بالسيف مانند آنچه زیدیه معتقدند نیست بلکه عمل به تکلیف چیزیست که در نظر این حضرات و پیروانشان اهمیت دارد. البته روشن است که تکلیف امام السلام به عنوان رهبر جامعه اسلامی با تکلیف سایر افراد جامعه از بعد رهبری تفاوتهایی اساسی دارد یکی از عوامل (قطعی) که ائمه در دوران عباسیان در قیامهای علیه حکومتهای وقت به طور آشکار و مستقیم مشارکت نمی کردند همین بحث نتیجه بخش بودن حرکت بوده است عباراتی که از معصومان نقل شده حاکی از توجه خاص به این اصل میباشد. در قیام ابن طباطبا نقل شده پس از اینکه از امام رضا سلام تقاضا کردند به آنان بپیوندد امام اسلام به ایشان فرمود پس از بیست روز به آنان خواهند پیوست که ظاهرا پس از هجده روز از زمانی که امام را دعوت کرده بودند این حرکت شکست خورد و قیام کنندگان فراری شدند (شیخ صدوق، ۱۳۷۸ (۲۰۸٫۲ در مورد پیوستن امام به قیام کنندگان پس از مدت زمان یاد شده، به نظرمی رسد صرف نظر از علم الهی امام سلام در مورد قیام و نتایج آن حضرت رضا سلام به به : نوعی مردم را متوجه میسازند که این قیام ها و جریانهای اعتراضی با این شکل و ابزار در جهت تحق اهداف عالیه و نهایی امام معصوم نیست زیرا پایدار نبوده و در آن شرایط ابزار مناسبی محسوب نمی شوند و شیعه معتقد است که امام معصوم همواره از بهترین ابزار و وسایل در جهت نیل به اهداف عالیه استفاده میکنند. در این زمینه در بحار الانوار از نعمانی نقل شده که نگاه کنید به شیوه ائمه و دستوری که به ما داده اند و رسمی که داشته اند و ببینید چگونه در پیشامدها صبر میکردند و خود و شیعیان را از خطرها حفظ می نمودند و منتظر فرج بودند و می گفتند آنها که در این خصوص شتاب میکنند به هلاکت میرسند و گمراه می گردند و آنها که آرزوی توأم با شتاب دارند دروغ میگویند و ببینید که چطور از کسانی که تسلیم حوادث و گوش به فرمان هستند و منتظر فرج آل محمد میباشند که هر وقت خدا مصلحت دید آشکار شود و بردبار و می مانند تمجید نموده و فرموده آنها رستگارند و چگونه اینان را تشبیه کرده به سنگری که بر شالوده های خود پایدار باشد. مجلسی، ۱۴۰۳: ۵۲ (۱۴۰). در سیره امام رضا علام مفاهیم و جهت گیریهای سیاسی بیش از آنکه در اقدامات عملی متجلی شود بیشتر در قالب ارشاد و بیان مفاهیم اصول کلی و مخالفت با انحرافات فکری و عقیدتی در جریان بوده است و حضرت به دلایل شرایط خاصی که در زمان هارون امین و درگیری های امین و مأمون داشتند از شیوه علمی و نشر معارف اهل بیت برای بیان مواضع سیاسی استفاده کرده اند. در این زمینه احادیث بسیاری از امام رضا نقل شده که به صراحت دلالت سیاسی دارند و ضمن زیر سوال بردن حکام جور خطوط فکری اهل بیت را به صراحت بیان می نمایند.

صص171-163 

صص 143-142، 171-163 

 

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کار حجمی ، کار گرافیکی ، سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی