تسلط امام به زبانهای گوناگون، و اخبار غیبی
محمد بن فضل هاشمی میگوید بعد از شهادت امام هفتم به حضور امام رضا شرفیاب گردیدم و پس از سلام و عرض تسلیت به استحضار آن سرور رساندم که شما میدانید اختلاف مردم بصره تا چه حد شدید است، چنانچه دلائل و براهینی در مورد امامت خود برای من تعلیم فرمائید من می توانم آنها را به دوستان و غیر دوستانمان ابلاغ نمایم حضرت در جواب فرمودند من خود سه روز پس از رسیدن شما به بصره می آیم و با مردم سخن میگویم محمد می گوید: امام رضا برای ایجاد آرامش خاطر در عین حال ودائع امامت و سلاح رسول خدا را نیز به من نشان داد
راوی می افزاید چون به بصره رسیدم خبر آمدن حضرت را پس از سه روز به مردم بصره مژده دادم علاقه مندان در انتظار آن امام ثانیه شماری می کردند، ولی فردی از دشمنان اهل بیت به نام عمر و بن هداب گفت او هنوز جوان و بی تجربه است و صلاحیت این کار را ندارد مناسب است این امر را به حسن بن محمد واگذار کنیم حسن بن محمد که خود در مجلس حضور داشت گفت ای عمرو! این حرفها را رها کن آن حضرت دارای فضائلی است که شما میتوانید پس از سه روز او را آزمایش کنید.....
264
امام رضا پس از سه روز در حالی که در یک لحظه از مدینه به بصره آمده بود! در جمع مؤمنین و غیر آنان حضور یافت تمام سران مخالفین و گروه های غیر اسلامی را نیز به این مجلس دعوت کردند، جائلیق»، «رأس الجالوت که رئیس نصرانیها و یهودیها بودند در این مجلس شرکت کردند آنگاه امام رضا سخنان خود را با سلام و درود شروع کرد و خود را به حاضرین معرفی فرمود و اضافه کرد که من امروز نماز صبح را در مسجد مدینه با والی آن شهر خوانده ام و مشکلات وی را بر طرف کرده ام و با هم قرار گذاشته ایم که امروز بعد از ظهر هنگام عصر دیدار دیگری داشته باشیم حاضرین عرض کردند ای پسر پیامبر این خود بهترین دلیلی است بر امامت و ولایت شما ولی آن حضرت فرمودند شما همینک میتوانید سؤالات خود را مطرح سازید.
عمرو بن هذاب همان دشمن ائمه گفت: محمد بن فضل از شما اوصافی را بیان کرده است که عقل ما نمی پذیرد او میگوید شما به تمام زبانها مسلط هستید و از تمام آیات و احکام الهی اطلاع دارید
حضرت فرمودند: محمد صحیح گفته است و شما میتوانید با سؤالات گوناگونی این حقیقت را درک کنید.
عمر و گفت ما به وسیله زبانهای گوناگون تو را آزمایش میکنیم و سپس چند نفر از ملیت های روم - هند - فارس - ترک را حاضر کردند آنان با امام رضا به گفتگو پرداختند، سرانجام «عمرو» با حالت تعجب و تحير اعتراف نمود که آن سرور به زبان و لغات آنان از خودشان آشناتر است
آنگاه امام فرمودند: ای عمرو اگر من خبر دهم که تو مرتکب خون ریزی از خویشاوندان خود را خواهی بود میپذیری؟ عمر و گفت نه زیرا جز خدا کسی از غیب خبر نمی دهد!
حضرت فرمودند مگر خداوند در آیه ۲۷ سوره جن نمی فرماید: خداوند هیچکس را به غیب آگاه نمی سازد، مگر بعض پیامبران را رسول خدا جزء آن پیامبران است و ما نیز وارث پیامبریم و خداوند هر چه را بخواهد به ما تعلیم می نماید علیهذا ما همه علوم و اخبار گذشته و آینده را میدانیم! اینک به تو خبر می دهم تو تا پنج روز دیگر مرتکب قتل میشوی چشمهای تو نابینا می گردد و چون به دروغ مرتکب سوگند خواهی بود به مرض «برص» مبتلا می شوی
265
محمد بن فضل میگوید: امام رضا هر چه خبر داده بود صحیح بود، زیرا عمرو به تمام آن اخبار و آسیب ها گرفتار گردید...... سپس آن حضرت با «جائلیق» و «رأس الجالوت به سخن پرداخت و نبوت پیامبر خدا را از انجیل و تورات ثابت کرد و جائليق و رأس الجالوت متوجه شدند که آن حضرت به کتابهای آسمانی آنان «تورات»، «انجیل» مسلط است و حضرت مشغول خواندن تورات شد! در این هنگام رأس الجالوت گفت: چه کنم که من به ریاست یهودیها برگزیده شده ام اگر مسأله ریاست به یهودی ها نبود من اسلام و دین محمد ﷺ را می پذیرفتم و حتماً از ولایت شما پیروی می نمودم! سوگند به خدا! من کسی را داناتر از شما به تورات و انجیل و زبور ندیده ام
در این مجلس عده زیادی از مخالفین به ولایت و امامت آن حضرت ایمان آوردند...... (خرائج راوندی، ص ۳۴۱ ش ۶ بحار، ج ۳۹، ص ۷۳ تا ۸۱ اثبات الهدات، ج ۳، ص ۳۰۰.)
امام هشتم پدر و مادر مفید بن جنید را زنده کرد:
محمد بن جریر طبری که از علمای بزرگ اهل سنت است از مفید بن جنید شامی نقل میکند که او به محضر مبارک امام رضا شرفیاب گردید و به آن حضرت عرض کرد: ای پسر پیامبر اگرچه عجائب و کرامات زیادی از شما مشاهده کرده ایم و به عظمت و قدرت معنوی شما معتقدیم ولی دوست داریم که یکی دیگر از کرامات شما را ببینم.
حضرت امام رضا سوال کردند در چه زمینه ای می خواهید کرامت مرا ملاحظه نمائید این جنید گفت پدر و مادر من هر دو مرده اند، آنان را زنده کن! او می گوید: امام به من فرمودند به خانه ات برگرد که من آنان را زنده کرده ام. راوی می گوید: این جنید به خانه اش برگشت ناگاه دید والدینش هر دو زنده شده اند و در خانه مشغول زندگی خود هستند و تا ده روز دیگر زنده بودند و سپس بار دیگر جان
به جان آفرین تسلیم کردند! (بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۶۰، ج ۷۸ )
266