شهید خراسان و پناه شیعیان  ( صص 219-210 ) شماره‌ی 6598

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی ‌ عبادی > ياد خدا

خلاصه

مأمون مرا فرستاد تا حضرت رضا را از مدینه به خراسان بیاورم و او را از راه بصره و اهواز حرکت دهم و از راه قم حرکت ندهم و دستور داد که از او جدا نشوم تا او را از مدینه به مرو خراسان برسانم. سپس میگوید به خدا سوگند ندیدم کسی با تقواتر و ترساتر از او باشد. او در تمام احوال و اوقات خود به یاد خدا بود و چون نماز صبح را می خواند در مصلای خود مینشست و مشغول تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل و صلوات بر محمد و آل او بود تا هنگامی که آفتاب طلوع میکرد. سپس به سجده بود تا روز بالا می رفت و پس از آن با مردم سخن می گفت

متن

 عبادت امام از مدینه تا خراسان

در همان کتاب از عیون از رجاء بن ابی ضحاک مأمور مأمون) نقل شده که گوید: مأمون مرا فرستاد تا حضرت رضا را از مدینه به خراسان بیاورم و او را از راه بصره و اهواز حرکت دهم و از راه قم حرکت ندهم و دستور داد که از او جدا نشوم تا او را از مدینه به مرو خراسان برسانم. سپس میگوید به خدا سوگند ندیدم کسی با تقواتر و ترساتر از او باشد. او در تمام احوال و اوقات خود به یاد خدا بود و چون نماز صبح را می خواند در مصلای خود مینشست و مشغول تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل و صلوات بر محمد و آل او بود تا هنگامی که آفتاب طلوع میکرد. سپس به سجده بود تا روز بالا می رفت و پس از آن با مردم سخن می گفت و آنان را موعظه میفرمود تا نزدیک ظهر میشد و تجدید وضو می نمود و به مصلای عز وجل. خود باز میگشت و چون ظهر میشد شش رکعت نماز میخواند و در پایان هر دو رکعت سلام میگفت و قبل از رکوع رکعت دوم قنوت میخواند و پس از آن اذان ظهر را می گفت سپس دو رکعت نافله دیگر ظهر را میخواند و اقامه می گفت و نماز ظهر را می خواند. و چون سلام نماز ظهر را میگفت تا میتوانست تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت و پس از آن سجده شکر به جا می آورد و صد مرتبه در آن «شکر الله» می فرمود و چون از سجده شکر فارغ میگشت شش رکعت از نافله عصر را می خواند و در هر رکعت حمد و قل هو الله احد را می خواند. سپس اذان نماز عصر را میگفت و بعد از آن دو رکعت باقیمانده نافله عصر في الثانية فاذا سلم أقام و صلى را می خواند و بعد از آن اقامه نماز عصر را میگفت و نماز عصر را می خواند و بعد از سلام در مصلای خود مینشست و تا میتوانست تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت. سپس به سجده می رفت و صد مرتبه «حمد الله» می گفت. و چون خورشید غروب مینمود وضو میگرفت و سه رکعت نماز مغرب را با اذان و اقامه میخواند و در رکعت دوم قبل از رکوع قنوت میخواند و چون سلام می داد در مصلای خود مینشست و تا میتوانست تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت. سپس سجده شکر به جا میآورد و پس از آن سخن نمی گفت تا چهار رکعت نافله با دو سلام و دو قنوت قبل از رکوع رکعت دوم بخواند و در رکعت اول حمد و کافرون و در رکعت دوم حمد و توحید میخواند و بعد از سلام تا ممکن بود تعقیب میخواند و سپس افطار مینمود. و پس از آن مسواک مینمود و تجدید وضو میکرد و مشغول نماز شب  فيصلي العشاء الآخرة أربع می شد و هشت رکعت نماز با چهار سلام میخواند و در دو رکعت اول یک مرتبه حمد و سی مرتبه قل هو الله احد میخواند و چهار رکعت آن را به صورت نماز جعفر بن ابی طالب میخواند و در دو رکعت باقی مانده در رکعت اول حمد و سوره ملک و در رکعت دوم حمد و سوره هل اتى على الانسان می خواند. سپس دو رکعت نماز شفع را میخواند و در هر رکعت آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه قل هو الله احد را میخواند و در رکعت دوم قبل از رکوع قنوت می خواند. و نماز وتر را یک رکعت میخواند و در آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه قل هو الله احد و یک مرتبه قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس را می خواند و قبل از رکوع قنوت میگرفت و این دعا را در آن میخواند اللهم صل على محمد و آل محمد اللهم اهدنا فيمن هديت. سپس هفتاد مرتبه میگفت: «استغفر الله و أساله التوبة» و چون سلام می داد آنچه ممکن بود تعقیب میخواند و نزدیک اذان صبح که می شد دو رکعت نافله صبح را میخواند و در رکعت اول حمد را با قل يا ايها الكافرون و در رکعت دوم حمد را با قل هو الله احد میخواند و چون فجر طالع می شد اذان و اقامه می گفت و نماز صبح را دو رکعت میخواند و چون سلام میداد تا طلوع آفتاب تعقیب می خواند و پس از آن سر به سجده میگذارد تا روز بالا رود. و در تمام نمازهای واجب در رکعت اول حمد را با انا انزلناه و در رکعت دوم حمد را با قل هو الله احد میخواند جز در نماز صبح و ظهر و عصر روز جمعه که در آنها حمد و سوره منافقین میخواند و در نماز عشای شب جمعه در رکعت اول حمد و سوره جمعه و در رکعت دوم حمد و سوره اعلی میخواند و در نماز صبح روز دو شنبه و پنج شنبه در رکعت اول بعد از حمد سوره هل اتى على الانسان و در رکعت دوم بعد از حمد سوره هل اتیک حدیث العاشیة را می خواند. سلّم جلس في التعقيب ما شاء الله و قرائت نماز مغرب و عشا و نماز شب و شفع و وتر و نماز صبح را بلند میخواند و قرائت نماز ظهر و عصر را آهسته میخواند و در رکعت سوم و چهارم نمازهای چهار رکعتی تسبیحات اربعه، یعنی سبحان) و الحمد لله و لا اله الا الله والله اکبر را می خواند. و اگر در شهری ده روز اقامت مینمود روزه دار بود و چون شب می شد اول فانه كان يصليها نماز می خواند و بعد از آن افطار میکرد و در مسیر سفر همه نمازها را دو رکعتی میخواند جز نماز مغرب را که سه رکعت میخواند و نافله مغرب و نماز شب و نافله صبح را در سفر و حضر ترک نمیکرد و نافله های روز را در سفر نمی خواند الکن بعد از هر نمازی که شکسته میخواند سی مرتبه میگفت: سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله والله اکبر و میفرمود: این برای تکمیل شدن نماز است. سپس میگوید ندیدم او در سفر و حضر نماز عید قربان را بخواند. مؤلف گوید علت نخواندن نماز عید محدودیت آن حضرت بوده و گرنه همانند جد خود آن را اقامه می نمود. رجاء سپس می گوید: امام شبها در بستر خود فراوان قرآن میخواند و چون به آیاتی میرسید که نام بهشت و دوزخ در آنها بود گریه میکرد و از خداوند بهشت را طلب مینمود و از آتش دوزخ به او پناه میبرد و بسم الله الرحمن الرحيم را در تمام نمازها بلند میخواند و چون سوره مبارکه قل هو الله احد را شروع میکرد آهسته می فرمود: «الله احد و چون فارغ میشد سه مرتبه می فرمود:  ثلاثاً، ولا يدع نافلتها، ولا يدع صلاة الليل و الشفع والوتر و ركعتي الفجر في سفر ولا ذلك فى الصلاة وغيرها.«كذلك الله ربنا» و چون سورة جحد یعنی قل يا ايها الکافرون» را می خواند آهسته میگفت: «یا ایها الکافرون و چون فارغ میشد سه مرتبه می فرمود: «ربی الله و دینی الاسلام و چون از خواندن سورة و التين و الزيتون فارغ میشد میگفت: بلى و انا على ذلك من الشاهدين و چون از خواندن سوره «لا اقسم بيوم القيامة فارغ میشد میگفت: «سبحانك اللهم بلى و آيه آخر سوره جمعه را چنین قرائت می نمود: «قل ما عند الله خير من اللهو و من التجارة للذين اتقوا والله خير الرازقين مؤلف گوید: شاید آنچه را آن حضرت اضافه می نموده توضیح و تفسیر آیه بوده است و چون از خواندن سوره فاتحه فارغ میشد میفرمود: «الحمد لله رب اللهم العالمين و چون سوره اعلی را قرائت مینمود آهسته می گفت: «سبحان ربی الاعلی و چون آیاتی که اول آنها یا ایها الذین آمنوا هست را می خواند آهسته می گفت: البيك اللهم البيك». و در هر شهری وارد میشد مردم جمع میشدند و از او نسبت به معالم دین خود سؤال میکردند و آن حضرت کاملاً پاسخ آنان را از پدران خود از رسول خدا بیان می نمود. و چون من او را نزد مأمون بردم مأمون به من گفت: احوال او در مسیر راه چگونه بود؟ من آنچه را مشاهده کرده بودم از شبانه روز او و سفر و اقامت او بیان کردم و مأمون به من گفت ای پسرابی ضحاک این مرد بهترین انسان روی زمین است و از همه مردم داناتر و عابدترین آنان میباشد. سپس گفت: آنچه را از او دیده ای به کسی خبر مده تا فضل او جز از زبان من ظاهر نشود. سپس گفت: از خداوند کمک میخواهم که بتوانم او را پایین بیاورم و در بین مردم بی ارزش نمایم. الرضاج مؤلف گوید: خداوند در پاسخ سخن مأمون ملعون فرموده است: (یریدون ان يطفئوا نور الله بافواههم والله يريدان يتم نوره و لوكره الكافرون)؛ یعنی مردم می خواهند نور خدا را خاموش نمایند لکن خداوند اراده نموده که نور خود را کامل کند گر چه کافران را خوش نیاید.

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کار حجمی ، کار گرافیکی ، سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی