پرتوی از زندگانی علی ابن موسی الرضا(ع)-جلد۱  ( صص 140-136 ) شماره‌ی 6698

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > گسترش علم طب

خلاصه

آنچه را که در این جا مینگاریم علامة عسکری ) در آخر کتاب خود فرموده نقل این رساله از حضرت رضا عليه السلام بتواتر رسیده است و عده ای از بزرگان علماء امامیه مانند فضل الله راوندی متوفای سنه (٥٤٨) سید عبدالله شبر (متوفی ۱۲۴۲ ) وعده ای دیگر از محدثین مانند مجلسی در بحار و غیر آن ، شرح بر این رساله نوشته اند و شرحی لطیف دکتر صاحب زینی، با تطبيق با طب جديد و مطالبی عمیق در اطراف رساله نگاشته است ، و ترجمه و شرح بر آن بفارسی از نویسنده گان و دانشمندان ایرانی بیشتر از حد احصاء است اينك ما بطور اختصار بذکر سند و ترجمه رساله امام (ع) می پردازیم

متن

سند و جریان نوشتن رساله طب

آنچه را که در این جا مینگاریم علامة عسکری ) در آخر کتاب خود فرموده نقل این رساله از حضرت رضا عليه السلام بتواتر رسیده است و عده ای از بزرگان علماء امامیه مانند فضل الله راوندی متوفای سنه (٥٤٨) سید عبدالله شبر (متوفی ۱۲۴۲ ) وعده ای دیگر از محدثین مانند مجلسی در بحار و غیر آن ، شرح بر این رساله نوشته اند و شرحی لطیف دکتر صاحب زینی، با تطبيق با طب جديد و مطالبی عمیق در اطراف رساله نگاشته است ، و ترجمه و شرح بر آن بفارسی از نویسنده گان و دانشمندان ایرانی بیشتر از حد احصاء است اينك ما بطور اختصار بذکر سند و ترجمه رساله امام (ع) می پردازیم

موسى بن على بن جابر سلامی ، میگوید که استاد بزرگوار ما سديد الدين يحيى بن محمد بن علیان خازن ، میفرمود ، ابو محمد حسن بن جمهور ، برای من نقل کرد که پدرم از ملازمان خاص حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بود و بیشتر اوقات در خدمت آنحضرت بسر میبرد از جمله در سفری از مدینه بخراسان ملازم خدمت بود تا هنگام شهادت آن بزرگوار .

پدرم میگفت وقتی مأمون به نیشابور مجلسی ترتیب داد و از حضرت رضا عليه السلام و جماعتی از اطباء و فلاسفه دعوت کرد، از جمله ، يوحناء بن ماسويه ، وجبرئيل بن بختیشوع، و صالح بن سلهمه هندی ، حضور داشتند ، سخن از هر جانب بمیان آمد تا برشته طب و معالجات بدن کشید .

مأمون و دانشمندان گرم سخن شدند ، سر و صداها بلند شد. در کیفیت ترکیب بدن از عناصر و اضداد و ضررو نسفع غذاها و علل و اسباب مرضها ، بحث میکردند؛ در میان همه سرو صداها امام (ع) ساکت بود مأمون پرسید شما در این مورد چه میگوئید در سخنان ما و علمیکه هر کس ناچار است کم و بیش از آن را بداند یا اشخاصی معین کاملاً و یا بقدر ضرورت از آن اطلاع داشته باشند ؟

امام (ع) فرمود نزد من نیز تجربیات و اطلاعاتی هست که براثر مرور زمان و آزمایشهای گوناگون بصحت و درستی آنها یقین کرده ام باضافه آنچه از گذشتگان بر آن توفیق یافته ام ؛ از چیزهائیکه انسان نمیتواند آنها را ندیده بگیرد و متروک بگذارد ؛ ولی آنها را بصورت يك كتاب جمع آوری خواهم کرد .

مأمون برای کاری که در آن شتاب داشت ببلخ مسافرت کرد و حضرت رضا عليه السلام در نیشابور بماند مأمون از بلخ نامه نوشت ؛ و تقاضا کرد فصلی از آنچه مورد نیاز است و از زیر تجربه و آزمایش بر آمده است آنحضرت بنویسد .

امام علیه السلام قبول تقاضای مأمون را نموده و برای او چنین نگاشت (رساله طب امام (ع) با آب طلا نوشته شد چون این رساله جلب توجه مأمون را نمود دستور داد آنرا با آب طلا خوشنویسان بنگارند و بهمین مناسبت نامش را رساله ذهبیه شناختند و در همه کتابها بهمین عنوان ثبت شده است ضمناً چنانکه قبلاً اشاره کردیم خواننده عزیز باید توجه داشته باشد، كه يك سلسله از دستورات آنحضرت شاید مخصوص شخص مأمون آنهم در آن من مخصوص و آب و هوای معلوم بوده  است، چون در تمام این جهان دو نفر که از هر جهت با هم مشابه باشند شاید یافت نشوند مزاجها و هواها و افراد فرق دارند بهمین جهت دستورات طبی فرق میکند بویژه که شناسائی نوع مرض امری است بسیار دشوار که اساس طب و طبابت بر شناسائی مرض تشکیل یافته، لذا گاهی دستورات از پیشوایان دینی راجع بمعالجه امراض یا خواص اشیاء صادر شده که مخصوص همان شنونده یا سئوال کننده است و برای ما هیچگاه فائده ای ندارد مگر اینکه وضع دستور طوری باشد که تمام افراد را شامل شود و جنبه دستور العمل عمومی داشته باشد و منظور ما از ترجمه این رساله بیشتر جنبه نظری آن در نظر گرفته شده است و اما همه این دستورات برای ما هم مفید باشد نویسنده عهده دار نیست)

آغاز کتاب طلائی و ساختمان خلقت

ای امیر المؤمنین خداوند بنده ایرا دچار مرض نمی کند ؛ مگر اینکه دوایش را قرار داده است و برای هر صنف دردها دسته ای از دارو است؛ بدن انسان همانند کشوری است شاه قلب ، فرمانروایان رگها و پی و مغز ، قصر و کاخ دل؛ زمین آن دستها پایها لبها گوشها و زبان ؛ خزانه ؛ معده و شکم ؛ سراپرده ؛ سینه انسان

دستها ، بفرمان پادشاه آنچه را بخواهد نزديك كنند و یا دور سازند انجام دهند ؛ پایها هر کجا سلطان بخواهد برود او را نقل و انتقال دهند

چشمها ؛ پادشاه را بآنچه از نظرش پنهان است دلالت کنند زیرا شاه در درون سراپرده قرار گرفته است و همین دو چشم بمنزله دو چراغ روشن هستند

گوشها ؛ دو پاسدار فرمانبر در مرز کشورند کسی را و چیزی را بدون اجازه شاه وارد مرزا و نمیکنند و در حال فرمان سلطان ؛ ساکتند تا چه بشنوند و جواب دهند زبان ؛ مترجم فرمان سلطان است و او را ابزاری برای اینکار است از قبیل بادها از ناحیه قلب و بخار معده و لبها و دندانها که برای بیان مقصود سلطان همه اینها بکار میافتند و گردش صوت در بینی زیبایی و جلوه ای دیگر را بکلام عطا می کند چنانکه با دمیدن در مزمار آواز خوشی ایجاد میشود

سوراخهای بینی دو نقیب سلطان اند؛ بویهای خوش را اجازه ورود بر سلطان میدهند و اگر بوئی باشد که سلطان از آن نفرت كند فوراً بدستها فرمان صادر میشود جلو بینی را بگیرند و اکیداً از عبور بوی بد ممانعت بعمل آید

برای سلطه و اقتداری که باین پادشاه داده اند بر ثواب و عقاب شکنجه و پاداشی بالاتر از پادشاهان جهان قرار داده شده شکنجه او اندوه است و پاداش او سرور .

منشاء اندوه وحزن ؛ سپرز است و مبدء ؛ سرور و خوشی کلیه و از كليه دورك بصورت اتصال داده شده از این روغم و اندوه و سرور و شادی در صورت ظاهر میگردد :

این رگهایی که در بدن است وسیله ارتباط بین اعضاء و سلطان را بر قرار نموده اند و لذا هنگامیکه دارو را میخورید بوسیله همین رگها بمحل درد انتقال داده میشود .

بدن انسان و زمین

ای امیر المؤمنین (مأمون) آری بدن انسان بمنزله زمینی است پاکیزه اگر به آبادیش همت گماری و از روی قاعده صحیح آبیاریش کنی و افراط در آبیاریش نکنی و از تفریط هم اجتناب کنی، نه لجنزار شود و نه تشنه و خشك بماند همیشه معمور و آبادان خواهد بود؛ حاصلش فراوان و زراعتش پاکیزه میشود و اگر از آن غفلت بورزی فاسد و خراب خواهد شد؛ بدن فرزند آدم بمنزله همین زمین است که بتدبیر صحیح و بررسی در خوردنیها و نوشیدنیها سلامتی او بر قرار میگردد

بنا بر این فکر کن در چیزهایی که بدنت از آن نیرو میگیردو بآن تمایل پیدا می کند آنرا بمیزان صحیح برای خود تقدیر کن و غذای خود قرار بده ؛ کسیکه زیادتر از حد لزوم طعام بخورد غذا بيدن نرسانده بلکه ضرر وارد آورده است کسیکه بمقدار لازم غذا میخورد از این راه خدمت بمزاج و بدن خود نموده است هم چنین است نوشیدن آب؛ هنوز اشتهای بغذا داری دست بردار از خوردن که برای بدن صالحتر و برای معده نیکوتر و برای عقلت پاکتر و برای جسم و شکمت سبکتر است

چیزهای خنک و سرد را در تابستان؛ و گرم را در زمستان ؛ و معتدل را در بهار و پائیز مصرف کن البته همیشه بهمان مقدار که میل داری در اول صرف غذا بخوراکهای سبک شروع كن ؛ اما وقت خوردن غذا که باید رعایت کنی؛ در هر روز يك مرتبه هنگامیکه هشت ساعت از روز بگذرد؛ و یا اینکه در دو روز سه مرتبه صبح و شب و مرتبه سوم روز بعد پس از آنکه هشت ساعت از صبح بگذرد دیگر در آنروز احتیاج بغذای شام نداری

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی