جایگاه اهل بیت(ع) در جهان آفرینش  ( صص 270-267 ) شماره‌ی 6741

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > کرامات و معجزات امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

حمید بن مهران از شنیدن این جواب بر آشفت و گفت ای پسر موسی تو از حد گذشته ای خیلی به خویشتن مغروری گویا آمدن باران را معادل معجزه ابراهیم خلیل میدانی که مرغ ها را ذبح کرد و زنده نمود....؟! اگر راست می گوئی دستور ده تصویر این دو شیر در مسند امیر المؤمنین مرا بکشند...

متن

درندگان، زینب کذابه را پاره کردند

در خراسان زنی ادعا کرد که او زینب دختر امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا می باشد! همه مردم با شنیدن این قضیه تعجب نمودند. سرانجام برای کشف واقعیت به حضور امام رضا مشرف شده از صحت و عدم صحت مدعا سؤال نمودند، آن حضرت در جواب مردم انتساب وی را به حضرت زهرا تکذیب نموده و فرمودند: اگر او در ادعایش راست میگوید همینک وی را به برکة السباع» بیندازید، چنان چه او از ذراری علی و فاطمه بوده باشد حیوانات وحشی متعرض او نمی گردند. چون آن زن این سخن را شنید گفت اگر امام رضا راست می گوید، خودش به میان حيوانات مذكور وارد شود حضرت پس از شنیدن جواب آن زن بلافاصله از جا بلند شده و در برابر انبوه تماشاگران وارد بركة السباع شد این محل برای تنبیه مفسدان و انتقام از افراد شرور بود حیوانات درنده از دیدن آن سرور به نشانه تواضع دمهای خود را به زمین چسبانده و با صدای مخصوص و حرکات ویژه خود را تسلیم نشان دادند و ثامن الائمه نیز دستهای مبارک خویش را به سر و صورت و پشت آنان میکشید و توده های مردم این صحنه را تماشا می کردند. سپس آن زن را که به زینب کذابه معروف گشته بود به میان «بركة السباع» افکندند در این هنگام حیوانات از دیدن او به وی حمله کرده و پاره پاره اش ساختند! (مطالب السؤول، ص ۸۵ کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۶۰ محجة البيضاء، ج ۴، ص ۲۸۴)

جسارت به امام رضا

مدتی پس از ولایت عهدی امام رضا باران و رحمت الهی به زمین نازل نشد بدخواهان و حسودان حضرت این امر را به فال بد گرفته و گفتند: خداوند از ولیعهدی امام رضا خشنود نبوده و لذا باران رحمتش را از ما قطع کرد

267

مأمون چون این سخنان را شنید به حضرت ثامن الائمه پیشنهاد کرد اگر از خداوند درخواست باران رحمت کنید به حال مردم و مملکت مناسب خواهد بود حضرت نیز این درخواست را پذیرفت خلیفه سؤال نمود در چه روزی این دعا صورت خواهد گرفت؟ حضرت فرمودند روز دوشنبه زیرا در شب گذشته جدم رسول خدا را ملاقات نمودم در حالی که امیرالمؤمنین علی نیز در کنارش بودند به من فرمودند روز دوشنبه منتظر باش و این وعده روز جمعه قرار گذاشته شد و تا روز دوشنبه همه مردم از این جریان با خبر شدند و در روز موعود در کنار امام رضا به سوی صحرا حرکت نمودند آن حضرت نیز پس از حمد و ثنا نعمتهایی را که خداوند به اهل بیت پیامبر مرحمت فرموده برشمرد و عرض کرد خدایا! تو اهل بیت رسولت را بزرگ شمرده ای و این مردم به من متوسل گردیده اند و توقع احسان و رحمت تو را دارند به ما باران رحمت بفرست، ولی وقت نزول آن پس از رسیدن مردم به خانه هایشان باشد.

در این روایت که از امام عسکری نقل شده است - آمده است که هوا در آن ساعت کاملاً صاف بود پس از دعای آن حضرت رعد و برق شروع شد و بادها به وزیدن گرفتند مردم به حرکت در آمدند آن امام بزرگوار در بالای منبر قرار گرفته بود و به مردم از اخبار آسمان خبر میداد و میفرمود: هنوز ابر ما نرسیده است، و یکایک ابرها را نشان میداد و میفرمود که این ابر مخصوص فلان شهر است تا اینکه ده ابر از ابرها گذشت و فرمود این ابر یازدهمی مخصوص باران ما است ای مردم خدا را سپاسگزار باشید و در برابر نعمت هایش نافرمانی نکنید.

مردم به منازل خود رسیدند ناگاه باران رحمت شروع شد و دشت و صحرا و چشمه سارها پر از آب گردید... همه به آن حضرت تبریک گفته و سپاسگزاری نمودند.

این امر سر و صدای عجیبی در میان توده ها ایجاد کرد و حسودان و بدخواهان را حساس تر نمود یکی از آنان به نام حمید بن مهران پیش مأمون رفت و گفت: ای امير المؤمنین تو با این کار تاریخ را عوض کردی و افتخار بنی عباس را به افتخار فرزندان علی تبدیل نمودی

268

و این ساحر را که فراموش شده بود زنده نمودی مردم باتمام شوق و ذوق دوستدار او شده اند و ما از عاقبت این کار می ترسیم مأمون گفت: ما او را ولی امر آینده کشور کردیم تا مردم او را به ریاست و سلطنت بشناسند و از امور معنوی اش غافل باشند اگر او را به حال خود رها میکردیم نگران او بودیم... حمید بن مهران گفت خیلی نگران نباش شما مجلسی را دائر کنید که بزرگان و شخصیت های کشوری در آن حضور داشته باشند تا من او را رسوا و مفتضح کنم خليفه ستمگر که در پی بهانه بود، فوراً مجلس را تشکیل داد و امام رضا را نیز در آن مجلس حاضر ساخت......

حميد بن مهران خطاب به حضرت امام رضا گفت ای امام رضا تو خود ملاحظه میکنی که مردم چگونه درباره تو حرفهای غلو آمیزی می زنند بارش باران را به تو نسبت میدهند آن را برابر معجزات پیامبران میدانند که در دنیا نظیری ندارد و من فکر میکنم اینکه امیرالمؤمنین چنین مقام و موقعیتی را در اختیار تو گذاشته باعث این همه دروغ ها گردیده است!

امام فرمودند من مردم را از ذکر نعمتهای الهی ممنوع نمی سازم و از تعریف و ذکر این نعمتها نیز مغرور نمیشوم و اما اینکه سخنی از مأمون به میان آوردی، کار او شبیه کار فرعون مصر است که در مورد حضرت یوسف له انجام داد. اشاره ای به آیه ۵۸ سوره یوسف که سوز و خدمات یوسف را نشان می دهد و نیاز و احتیاج دستگاه ستمگر فرعونی را به حضور آن پیامبر خدا ترسیم می نماید بنابراین رفتار مأمون در شخصیت من تأثیری ندارد.

حمید بن مهران از شنیدن این جواب بر آشفت و گفت ای پسر موسی تو از حد گذشته ای خیلی به خویشتن مغروری گویا آمدن باران را معادل معجزه ابراهیم خلیل میدانی که مرغ ها را ذبح کرد و زنده نمود....؟! اگر راست می گوئی دستور ده تصویر این دو شیر در مسند امیر المؤمنین مرا بکشند

آن حضرت از شنیدن این حرفها و از دیدن این همه حسادت ها و زیر سؤال بردن مسأله امامت و کرامات آن حضرت خشمگین شد و با صیحه ای به تصویر شیرها خطاب کرد

دُونَكُمَا الْفَاجِرَ: این مرد پست و فاجر را بگیرید».

269

آن صورت ها به صورت حیوان درنده در آمده و آن مرد کثیف را پاره پاره کرده و اثری از او باقی نگذاشتند بدین وسیله مأمون و حاضرین را به ترس و رعب و تعجب واداشتند

سپس آن دو شیر پس از نابودی و هلاکت حمید بن مهران در برابر امام رضا قرار گرفته و با زبان حال عرض کردند در مورد این خائن چه میگونی و اشاره می کردند به خلیفه ستمگر؟

مأمون از شنیدن این حرف به زمین افتاد و غش کرد سپس او را به دستور حضرت

بیدار ساختند و آب گلاب به سر و صورتش ریختند، دوباره شیرها گفتند:

آتَأْذَنُ لَنَا أَنْ تُلْحِقَةُ بِصَاحِبِهِ الذَّي أَفْنَيْنَاهُ؟!

آیا اجازه می دهی او را نیز به رفیق و هم پیمانش ملحق کنیم؟».

حضرت فرمود: خداوند امر خودش را به اجرا میگذارد. شما به صورت اولی خود در آئید.....

مأمون با سپاس و شکرگزاری گفت خداوند مرا از شر حمید بن مهران نجات داد و سپس چنین گفت این امر مال رسول خداست اگر میخواهی از خلافت کنار بکشم! حضرت فرمود: ای مأمون اگر میل خلافت داشتم با تو مناظره نمی کردم ولی بدان که تمام مخلوقات الهی در اختیار من هستند همانند این صورت را که دیدی... و خداوند مرا مأمور ساخته است که متعرض تو نباشم. ) فرائد السمطين، ج ۲، ص ۲۱۲ تا ۲۱۶؛ عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۷ تا ۱۷۲ مناقب شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۷۰؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۲۵۹، ش ۳۵؛ بحار، ج ۴۹، ص ۱۸۰ ، ج ۱۶(

این حدیث خاطره عصای موسی بن عمران را که به صورت اژدها در آمد تداعی می نماید.

270

 

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کتاب معارفی