گزیده ای از سخنان گهربار امام رضا(ع)  ( صص 292، 313 ) شماره‌ی 6750

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > تعامل امام رضا (عليه السلام) با کارگزاران و خدمت گزاران (غلامان و کنيزان)
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی ‌ عبادی > برخورد با زيردستان (غلامان و کنيزان)

خلاصه

ابن شهر آشوب از ابراهیم بن عباس روایت میکند امام رضا هرگاه بر سفره خویش مینشست بندگان خویش حتی مهتر اسبان و دربان را بر سر سفره می نشاند و این شعر را میخواند..

متن

آزاد کردن بنده

از معمر بن خلاد روایت است امام ابو الحسن الرضا هرگاه غذا می خورد، قدحی برایش می آوردند و کنار سفره اش میگذاشتند و حضرت از بهترین غذاهایی که برایش می آوردند مقداری بر می داشت و در آن قدح می گذاشت سپس میفرمود که آن را به مستمندان بدهند و آنگاه این آیه را تلاوت میکرد نخواست به گردنه پا نهد( بلد ٫ ۱۱) سپس فرمود: «خدای عزوجل می دانست که هر انسانی توانایی آزاد کردن بنده فک (رقبه را ندارد از این رو راه های دیگری مانند اطعام هم برای رسیدن به بهشت برای آنان قرار داد».(کلینی رازی ابو جعفر ثقة الاسلام محمد بن يعقوب بن اسحاق، کافی، ۱۲٫۵۲٫۴)

صص292

 

عفت

به عفت، جامه بی نیازی بر تن کردم

ابن شهر آشوب از ابراهیم بن عباس روایت میکند امام رضا هرگاه بر سفره خویش مینشست بندگان خویش حتی مهتر اسبان و دربان را بر سر سفره می نشاند و این شعر را میخواند

لبست بالعفة ثوب الغنى      وصرت امشي شامخ الرأس

لست الي النساس مستأنساً      لكنني آنس بالناس

 اذا رأيت التيه من ذى الغنى     تهت على التائه باليأس

ما ان تفاخرت على معدم     ولا تضعضعت الافلاس(ابن شهر آشوب مازندرانی ابورشیدالدین محمد بن علی، المناقب، ۳۶۱٫۴)

با عفت خودداری از گفتار و کردار ناروا جامه بی نیازی را بر تن می کنم و سربلند در میان مردم راه می روم

من با نسناس مأنوس نیستم لیک با مردم مأنوسم.

هرگاه از غنی و ثروتمند کبری ببینم با ناامید شدن از او بر او کبر می ورزم.

بر فقیر و نادار فخر نمیفروشم و به سبب فقیر بودن و نداری خود نیز تواضع نمی کنم.

صص313

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب معارفی