بازنمایی سلسلة الذهب در نگارشها و تحلیل ها
محمد حسن پاکدامن
عالم آل محمد در نهادینه ساختن فرهنگ ولایت و امامت کوشید. او با توجه به آیات قرآن میدانست که کافران و متکبران چنان چه راه رشد و هدایت را بیابند، هرگز آن را نمی پیمایند و به عکس اگر راه جهل و گمراهی را بیابند، به همان راه میروند(1).(اعراف، 146) بر این اساس سرمایه گذاری فکری و فرهنگی حضرت رضا بر ارشاد و هدایت توده مردم متمرکز گردید(2).(در زیارت حضرت میخوانیم: اشهد انك الامام الهادي و الولى المرشد) سیره رفتاری آن حضرت بیانگر آن است که آن بزرگوار برای ارشاد و هدایت خلق تلاش فراوانی می کرد به گونه ای که در مدینه طیبه همه روزه در خانه خود و در مسجد النبی ﷺ مردم را از نظر عقیدتی ارشاد میکرد و احکام حلال و حرام خدا را برایشان بیان می فرمود و آنان را به راه راستین راهنمایی مینمود در سفر خراسان، بعد از نماز صبح در تمام روزها به سوی مردم بر می گشت و آنان را موعظه و ارشاد می فرمود(3).(امام رضا اسوه صراط مستقيم، ص ۲۳۷) با مسافرت به شهرهایی همچون کوفه و بصره(4)(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۷۳ و ۷۹) و گاهی در حین عبور از شهری در همان حال سواره و از بالای مرکب مردم را در مسائل دینی راهنمایی می فرمود و
93
موجب رشد فکری و دینی آنان می گردید(1).(امام رضا اسوة صراط مستقيم، ص ۲۳۸)
از مهم ترین حوادث تاریخی میتوان به بیان حدیث سلسلة الذهب در نیشابور اشاره داشت که چگونه آن حضرت ضابطه مندی کلمه توحید و شرط پذیرش آن را گوشزد مینماید هنوز خاطره استقبال پرشور عالمان نیشابور از آن امام و درخواست سخنی عرشی از وی در تاریخ مانده است شایسته و بایسته است که در دوره طلعت های کاذب طلایی ترین راه عبودیت را بشناسیم و جامعه ای بهشت گونه را پی ریزی نماییم.
سلسلة الذهب در نگارشها
چنان چه در تواتر لفظی حدیث سلسلة الذهب ایراد باشد، در تواتر معنوی آن نمی توان تردید کرد. شیخ صدوق (م) (۳۸۱ ق) در کتابهای ماندگارش عیون اخبار الرضا ، امالی، توحید ثواب الاعمال و معانی الاخبار به یازده حدیث با اسنادی متفاوت و گاه مشابه اشاره کرده است. پس از وی شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق) این روایت را ثبت نموده است. شهاب الدین مرعشی نیز در بازنمایی این حدیث در کتاب های اهل سنت کوشیده است(2).(شرح احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۳۸۸-۳۹۵ و ج ۱۹، ص ۵۷۹ و ۵۸۰ و ج ۲۸، ص ۶۰۸-۶۱۱) برای به دست آوردن پیشینه این حدیث در نگارشها باید در تدوین تاریخ زیست نویسندگان شیعی و سنی آن اهتمام ورزید تا مشخص شود این نویسندگان چگونه با این حدیث ارزشمند مواجه شده اند. آنچه در این فهرست ارائه میشود نویسندگانی است که به گونه ای به ذکر ،کامل سندی یا محتوایی این حدیث پرداخته اند:
۱- محمد بن عمر واقدی (م ۲۰۷ ق)(3)(تذكرة الخواص، ص ۴۴۰ قال الواقدي.... فلما وصل الى نيسابور خرج اليه علماؤها مثل يحيى بن يحيى و اسحاق بن راهویه و محمد بن رافع و احمد بن حرب و غيرهم لطلب الحديث والرواية و التبرك به فأقام بنيسابور مدة و المأمون بمرو...)
94
۲- شیخ صدوق (م ۳۸۱ ق)(1)(عيون اخبار الرضا ، ج ۲، ص ۲۹۶، باب ۳۷ و ص ۳۰۳ باب ۳۹، ح ۲؛ الامالی، ص ۳۰۶ التوحيد، ص ۲۴؛ ثواب الاعمال ص : معاني الاخبار، ص ۳۷۱ )
ابو عبد الله حاکم نیشابوری (م ۴۰۵ ق)(2)(وی در کتاب تاریخ نیشابور این حدیث را نقل کرده است. متأسفانه امروزه این کتاب به گونه کامل در دسترس نیست اما بسیاری از نویسندگانی که به این کتاب دسترسی داشته اند به نقل از آن این حدیث را ذکر کرده اند. )
-۴- ابو نعیم احمد بن عبدالله اصفهانی (م ۴۳۰ ق)(3)(حلية الأولياء، ج ۳، ص ۱۹۳ حدثنا ابو اسحاق ابراهيم بن عبدالله بن اسحاق المعدل حدثنا ابو على احمد بن على الانصاري بنيشابور حدثنا ابو الصلت حدثنا على بن موسى الرضا، قال الله عز وجل: اني انا الله لا اله الا انا فاعبدوني من جاءني بشهادة ان لا اله الا الله بالإخلاص دخل في حصنى و من دخل حصنى امن من عذابي هذا حديث ثابت مشهور بهذا الإسناد من رواية الطاهرين عن آبائهم الطيبين.)
۵- محمد بن سلامة قضاعی (م ۴۵۴ ق)(4)(مسند الشهاب، ص ۳۲۴ اخبرنا محمد بن الفضل الامام إمام مسجد عبد الله حدثنا الحسين بن غياث حدثنا احمد بن على حدثنا على بن موسى الرضا حدثني أبي موسى بن جعفر... قال رسول الله ﷺ: يقول الله تعالى: لا اله الا الله حصنى، فمن دخله امن عذابی اشتد غضبی على من ظلم من لا يجد ناصراً غيري. )
۶- شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق)(5)(الامالی، ص ۲۷۹ و ۵۸۹ اخبرنا جماعة عن أبي المفضل حدثنا ابو نصر الليث بن محمد بن الليث العنبري إملاء من أصل كتابه حدثنا احمد بن عبد الصمد بن مزاحم الهروى سنة ۲۶۱ هـ.ق. قال: حدثنا خالي ابو الصلت عبد السلام بن صالح الهروى... عن الله اني انا الله لا اله الا انا وحدى عبادی فاعبدونی و ليعلم من لقيني منكم بشهادة ان لا اله الا الله مخلصاً بها انه قد دخل حصنى و من دخل حصنى امن عذابی قالوا: یا ابن رسول الله، و ما اخلاص الشهادة الله ؟ قال: طاعة الله و رسوله و ولاية اهل بيته.)
95
فتال نیشابوری (م ۵۰۸ ق)(1)(روضة الواعظين، ص ۴۲ قال ابو الحسن الرضا: قال رسول الله ﷺ: قال جبرئيل: يقول الله: لا اله الا الله حصنى، فمن دخل حصنى امن من عذابي قال الرضا بشروطها و انا من شروطها. )
محمد بن علی طبری (م ۵۲۵ ق)(2)(بشارة المصطفى، ص ۴۱۳ لا اله الا الله حصنى، فمن دخل حصنى امن من عذابي فلما مرت الراحله نادى بشروطها و انا من شروطها.)
۹- زمخشری (م ۵۳۸ ق)(3)(شرح احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۳۸۹ و منهم العلامة الزمخشري في ربیع الابرار، ۴۵۳ مخطوط قال: كان يقول يحيى بن الحسن الحسنى في اسناد صحيفة الرضا : لو قرئ هذا الإسناد على إذن مجنون لأفاق)
۱۰- ابن عساکر (م ۵۷۱ ق)(4)(تاريخ مدينة دمشق، ج ۵، ص ۴۶۲ و ج ۷، ص ۱۱۵ و ج ۴۸، ص ۳۶۶ وی در مجموع به پنج روایت با اسنادی کامل از حضرت رضا تا پیامبر اشاره کرده است؛ مثلاً در ج ۴۸ ص ۳۶۶ آورده: عبد الله بن احمد بن عامر الطائي حدثني أبي حدثنا علي بن موسى الرضالك ... يقول الله: لا اله الا الله حصنى، فمن دخله امن من عذابي.)
۱۱- ابو علی طبرسی (م ۵۴۸ ق)(5)(با این که در کتابهای موجود وی هیچ گونه ذکری از حدیث سلسلة الذهب نیامده است. اما از گزارش مرحوم آقا بزرگ تهرانی به دست می آید که ابوعلی طبرسی روایتگر صحیفة الرضا یا همان مسند الرضا بوده است. در کتاب الذریعه، ج ۱۵، ص ۱۷ در ذیل عنوان صحيفة الرضا» آمده است: صحيفة الرضا المعبر عنها بمسند الرضا منسوبة الى الامام على ابن موسى الرضا که ۲۴۰ حدیث در آن جمع است و ينتهى السند في جميعها الى ابي القاسم عبد الله بن احمد بن عامر بن سليمان بن صالح بن وهب الشهيد بالطف عن ابيه احمد بن عامر عن الرضا في ۱۹۴ هـ والنسخة المروية بإسناد الشيخ امين الدين ثقة الاسلام ابي على الفضل بن الحسن الطبرسي المفسر المتوفى ۵۴۸ هـ أملاها يوم الخميس غرة رجب ۵۲۹هـ عن أبي الفتح عبد الله عن عبد الكريم بن هوازن القشيري ۵۰۱ هـ عن ابي الحسن علی ابن محمد بن على الحاتمي الزوزني في ۴۵۲ هـ عن ابي الحسن احمد بن محمد بن هارون الزوزني عن ابي بكر محمد بن عبد الله بن محمد حفدة العباس بن حمزة النيشابوري في ٣٨٧هـ عن أبي القاسم عبد الله بن محمد بن احمد بن عامر الطائي بالبصرة قال: حدثنی ابی ۲۶۰ هـ حدثنى على بن موسى الرضا ۱۹۴ هـ اوله، حديث لا اله الا الله حصنی ...)
96
۱۲ ابن شهر آشوب مازندرانی (م ۵۸۸ ق)(1)(مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص ۲۹۶ وی با خلط روايت ولاية على بن ابی طالب حصني، فمن دخل حصنی امن عذابی با حدیث سلسلة الذهب به سندی که همگان برای روایت ولایة علی بن ابی طالب ذکر کرده اند آورده است: «ولایة علی بن ابی طالب حصني، فمن دخل حصني امن من عذابي قال الرضاء بشروطها و انا من شروطها.)
۱۳ - قطب الدین راوندی (م ۵۹۹ ق)(2)(مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۲۶۴ القطب الراوندي في كتاب لب اللباب عن النبي : اذا قال العبد لا اله الا الله طمست ما قبلها من السيئات يقول الله: لا اله الا الله حصني، من دخل حصنی امن عذابی.)
۱۴ - ابو الحسین ورام (م ۶۰۵ ق)(3)(مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۲۲: اني انا الله لا اله الا انا وحدى عبادى فاعبدوني وليعلم من لقيني منكم بشهادة ان لا اله الا الله مخلصاً بها فإنه قد دخل حصنى و من دخل حصني امن عذابی، قالوا: يا ابن رسول الله له ما اخلاص الشهادة؟ قال: طاعة الله و رسوله و ولاية اهل بيته.)
۱۵- ابن قدامه مقدسی (م ۶۲۰ ق)(4)(تذكرة الخواص، ص ۴۴۰ ذكر عبد الله بن احمد المقدسي في كتاب انساب القرشيين نسخة يرويها على بن موسى الرضا عن ابيه موسى عن ابيه جعفر ... اسناد لوقرئ على مجنون بری به نظر می رسد سبط ابن جوزی در نام دقیق مقدسی و کتاب وی به خطا رفته باشد چرا که نام کتاب وى التبيين في انساب القرشيين و نام خودش شیخ موفق الدين عبد الله بن محمد بن قدامة مقدسی حنبلی است که در سال ۵۴۱ متولد شده و در سال ۶۲۰ ه.ق.در گذشته است. ر.ک کشف الظنون، ج ۱، ص ۳۴۳؛ هدية العارفين، ج ۱، ص ۴۵۹)
97
۱۶- رافعی قزوینی (م ۶۲۳ ق)(1)(التدوين في اخبار قزوين، ج ۲، ص ۲۱۳ و ۲۱۴ محمد بن علی بن الجارود عن على بن احمد الجبلي حدثنا احمد بن يوسف المؤدب حدثنا أحمد بن عيسى العلوى حدثنا على بن موسى الرضا عن ابيه موسى عن أبيه جعفر ... قال رسول الله ﷺ عن جبرئيل الله عن الله عز وجل: لا اله الا الله حصني من دخل حصنى امن عذابی وی می نویسد: «احمد بن عيسى بن على بن حسين الاصغر بن السجاد الله والی قزوین بود و از علی بن موسی الرضا له حديث شنيد.)
۱۷ سبط ابن جوزی (م ۶۵۴ ق)(2)(تذكرة الخواص، ص ۴۴۰ وی سخنان واقدی و مقدسی را نقل نموده است.)
۱۸- ابن میثم بحرانی (م ۶۸۹ ق)(3)(مصباح السالكين (شرح نهج البلاغه)، ج ۱، ص ۴۷۶ روایت شده است وقتی مأمون از مرو بازگشته و به عراق می رفت به نیشابور رسید و پیشاپیش او علی بن موسی الرضائية بود. گروهی از بزرگان به پا خاستند و گفتند تو را به حق قرابتت با رسول خدا می خوانیم ما را حدیثی کنی که سودمند باشد. امام از پدرش و پدرش از پدرانش و پدرانش از رسول خدا و او از جبرئیل و جبرئیل از خدا روایت کرد که خداوند فرموده است: كلمة لا اله الا الله در محکم من است پس هر که داخل در استوار من شود از عذاب من در امان است.)
۱۹ - اربلی (م ۶۹۳ ق)(4)(كشف الغمه، ج ۳، ص ۱۰۱ و ۱۱۱: كلمة لا اله الا الله حصنى، فمن قالها دخل حصني و من دخل حصنى امن من عذابی صدق الله سبحانه و صدق جبرئیل و صدق رسوله و صدق الأئمة.)
۲۰- محمد بن مکرم (ابن منظور) (م ۷۱۱ ق)(5)(شرح احقاق الحق، ج ۲۸، ص ۶۱۱ منهم العلامة المورخ محمد بن مكرم المشتهر بابن منظور سنه ۷۱۱ هـ في مختصر تاريخ مدينة دمشق لابن عساکر ۲۹۳٫۲ طبع دار الفكر قال في ترجمة الفضل بن محمد الهروى وحدث عن ابى الحسن محمد بن یحیی بسنده الى ابی الصلت الهروى كنت مع على بن موسى الرضا ...
98
۲۱ - دیلمی (م) قرن ۸ ق)(1)(اعلام الدین، ص ۳۵۶ عن امير المؤمنين له قال: قال رسول الله ﷺ: قال جبرئيل: قال الله تعالى: لا اله الا الله حصنى، فمن دخل حصنى كان آمناً. وقال الامام الله بشروطها وشروطها المعرفة و الولاية والعمل بالاركان.)
۲۲- ابن صباغ مالکی (م ۸۵۵ ق)(2)(الفصول المهمة في معرفة الائمه، ص ۲۳۵ وی به بیان گزارش حاکم نیشابوری پرداخته است.)
۲۳- محمد خواجه پارسای بخاری (م ۸۶۵ ق)(3)(شرح احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۳۹۱ منهم العلامة محمد خواجه پارسای البخاري في فصل الخطاب على ما في ينابيع الموده.... و في رواية فلما مرت الراحله فنادانا: الا بشروطها و انا من شروطها. وقيل: من شروطها الاقرار بأنه مفترض الطاعة».)
-۲۴- ابن ابی جمهور احسائی (م ۸۸۰ ق)(4)(عوالی اللئالى، ج ۴، ص ۹۴ الایمان حصنی و من دخل حصنی امن عذابي و من قال لا اله الا الله مخلصاً دخل الجنة. ثم ضرب راحلته و سار قليلاً والناس خلفه ثم التفت اليهم ثم قال: بشرطها و شروطها و انا من شروطها.)
۲۵ - صفوری شامی (م ۸۸۴ ق)(5)(شرح احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۳۹۳ منهم العلامة الشيخ عبد الرحمن الصفورى الشافعي المتوفى بعد سنة ۸۸۴ هـ في نزهة المجالس و منتخب النفايس قال و رأيت في كتاب نشر الدرر دخل على بن موسى الرضا بنيسابور ...... آن چه وی آورده است، گرچه در شرح ماجرای ورود امام به نیشابور و ذکر اسناد از علی بن موسی الرضا تا پیامبر هیچ گونه کاستی ندارد ولی در پی آن به جای ذکر حديث سلسلة الذهب روایتی دیگر آورده و نوشته است: «سمعت النبي ﷺ يقول: الايمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالاركان... قال احمد لو قرأت هذا الإسناد على مجنون برئ من جنونه.)
۲۶- فضل الله بن روزبهان خنجی (م ۹۲۷ ق)(6)(همان، ج، ص ۶۱۱: منهم العلامة فضل الله بن روزبهان الخنجي الاصفهاني المتوفى سنه ۹۲۷ه في مهمانخانه بخاری ص ۳۴۳، طبع تهران.... كلمة لا اله الا الله حصني، فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصني امن من عذابي)
99
۲۷- احمد بن حجر هیثمی (م ۹۷۴ ق)(1)(الصواعق المحرقه، ص ۲۰۵ وی گزارش حاکم نیشابوری را ذکر کرده است.)
۲۸- متقی هندی (م ۹۷۵ ق)(2)(كنز العمال، ج ۱، ص ۴۷، ۵۲ و ۲۹۷ عن أبي الصلت الهروى حدثنا علي بن موسى الرضا ... يقول: سمعت جبرئيل يقول: قال الله عز وجل: انا الله الذى لا اله الا انا، يا عبادي فمن جاء منكم بشهادة أن لا اله الا الله بالاخلاص دخل حصني و من دخل حصني امن من عذابی.)
۲۹ - حر عاملی (م ۱۱۰۴ ق)(3)(الجواهر السنيه، ص ۱۴۸ ، ۱۴۷ و ۲۲۲: «لا اله الا الله حصنى، فمن دخل حصني امن عذابي فلما مرت الراحلة نادانا بشروطها و انا من شروطها.)
۳۰- محمد باقر مجلسی (م ۱۱۱۱ ق)(4)(بحار الانوار، ج ۳، ص ۱۰، ۷ و ۱۵ و ج ۴۹، ص ۱۲۲ ، ۱۲۱ و ۱۲۶ و ج ۲۷، ص ۱۳۴ و ص ۹۰ و ۱۹۸ لا اله الا الله حصنى، فمن دخل حصنى امن عذابي فلما مرت الراحله نادانا بشروطها و انا من شروطها.)
۳۱- نعمت الله جزائری (م ۱۱۱۲ ق)(5)(نور البراهين، ج ۱، ص ۷۶ و ۷۷: لا اله الا الله حصنى، فمن دخل حصنی امن عذابی، فلما مرت الراحلة نادانا بشروطها و انا من شروطها.)
۳۲- احمد قرمانی (م ۱۰۱۹ ق)(6)(شرح احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۳۹۰ منهم العلامة المورخ احمد بن يوسف القرماني في كتابه اخبار الدول و آثار الأول، ص ۱۱۵، نقل الحديث عن تاريخ نيسابور».)
۳۳- بدخشی (م ۱۰۶۹ ق)(7)(همان، ج ۱۲، ص ۱۳۹۱ و ۳۹۴ منهم العلامة البدخشي في مفتاح النجا مخطوط، ۱۷۹ نقل الحديث عن تاريخ نيشابور بتغيير بعض عبائر مقدمة الحديث ..... و هكذا ص ۱۸۰.)
100
۳۴- عبدالغنی بن اسماعیل نابلسی (م ۱۱۴۳ ق)(1)(همان، ج ۲۸، ص ۶۰۸: منهم العلامة الشيخ عبد الغني بن اسماعيل النابلسي المتوفى سنة ۱۱۴۳هـ في اسرار الشريعة أو الفتح الرباني والفيض الرحماني ۲۲۳، طبع دار الفكر والكتب العلمية في بيروت سنه ۱۴۰۵هـ کلام حاکم نیشابوری را آورده است.)
۳۵ زبیدی حنفی (م ۱۲۰۵ ق)(2)(همان، ج ۱۲، ص ۳۹۲ و منهم العلامة الزبيدي الحنفي في الاتحاف ۱۴۷٫۳ قال: قلت: هذا الحديث قد وقع لي في مسلسلات شيخ شيوخنا ابي عبد الله محمد بن احمد بن سعيد الحنفى المكي فيما قرأته على شيخى الامام رضى الدين عبد الخالق ابن ابي بكر المزجاجي الحنفي في مدينة زبيد في شهور ۱۱۶۲هـ قال: حدثنا أبو عبد الله المكي المذكور قرأ عليه اخبرنا الحسن بن على بن يحيى المكى الى ان قال: حدثنا الحسن بن علی بن محمد بن على بن موسى الكاظم حدثني أبي على بن محمد بن على حدثني أبي على بن موسى الرضا... حدثني جبرئيل سيد الملائكة قال: قال الله سيد السادات جل و علا اني انا الله لا اله الا انا من أقر لى بالتوحيد دخل حصنى و من دخل حصنى امن من عذابي.)
-۳۶- سلیمان بلخی قندوزی (م ۱۲۹۳ ق)(3)(ينابيع المودة لذوى القربى، ج ۳، ص ۱۶۸: سمعت جبرائيل الله يقول: اني انا الله لا اله الا الله. فاعبدوني من جاء بشهادة ان لا اله الا الله بالاخلاص دخل حصني، فمن دخل حصنى امن من عذابي و في رواية: فلما مرت الراحلة نادانا الا بشروطها و انا من شروطها قيل: من شروطها الاقرار بأنه امام مفترض الطاعة و ص ۱۲۲-۱۲۳: و يشهد لهذه الرواية و يقويها قول على كرم الله وجهه في كتاب غرر الحكم: إن لـ «لا اله الا الله شروطاً و انی و ذریتی من شروطها غرر الحکم ۲۲۰٫۱، ج ۱۰۳)
۳۷- میرزا حسین نوری (م ۱۳۲۰ ق)(4)(مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۴۸۵ و ج ۵، ص ۲۶۱: كلمة لا اله الا الله ... امن من عذابي. صدق الله سبحانه و صدق جبرئیل و صدق رسوله والائمة و قال الله عز وجل: لا اله الا الله اسمى. من قاله مخلصاً من قلبه دخل حصنى و من دخل حصنی امن عذابی)
۳۸- شبلنجی (م ۱۳۲۲ ق)(5)(نور الابصار، ص ۱۴۳ وی به نقل از مناوی گزارش حاکم نیشابوری را ذکر کرده است.)
101
۳۹- محمد عبد الرؤف مناوی (م ۱۰۳۱ ق)(1)(فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج4،ص641. مناوی به گزارش حاکم نیشابوری اشاره کرده است.)
۴۰- عباس قمی (م ۱۳۵۹ ق)(2)(الانوار البهيه، ص ۲۲۶ لا اله الا الله حصنى، فمن دخل حصنی امن عذابی. قال: فلما مرت الراحلة فنادانا بشروطها و انا من شروطها.)
۴۱- مهدی مازندرانی (م ۱۳۸۴ ق)(3)(نور الابصار في احوال الائمه، ص ۲۰۴: كلمة لا اله الا الله حصنى، فمن دخل حصني امن من عذابی صدق الله سبحانه و صدق جبرئیل و صدق رسوله والائمة ولكن بشرطها و شروطها و انا من شروطها.)
۴۲- سید محمد طاهر هاشمی شافعی (م ۱۴۱۲ ق)(4)(مناقب اهل بیت از دیدگاه اهل سنت ص ۲۲۸ وی گفته حاکم نیشابوری را به نقل از الفصول المهمه، تذكرة الخواص والصواعق المحرقه، ترجمه کرده و در ادامه افزوده است: او در روایتی حدیث مروی سلسلة الذهب این است الايمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان وعمل بالارکان و شاید که هر دو حدیث را روایت فرموده باشد سید ناصر حسینی میبدی که از وی اجازه روایت دارد در مقدمه کتاب به ذکر دو اجازه و طریق روایی مؤلف می پردازد و می نویسد و بعد فيقول احقر العباد عن السيد محمد طاهر عن المشايخ العظام .... كلمة لا اله الا الله حصنى، فمن دخل حصني امن من عذابي.)
در این بین برخی از نویسندگان هم چون عقیلی (م ۳۲۲ ق)(5)(ضعفاء العقيلي، ج ۴، ص ۳۲۲ ... عن انس بن مالک قال: قال رسول الله ﷺ: ان ربي عزوجل يقول: نورى هداى و لا اله الا هو كلمتى و انا هو فمن قالها ادخلته حصنی و من ادخلته حصني فقد أمن.)، ابن حبان (م ۳۵۴ ق)(6)(كتاب المجروحين، ج ۳، ص ۱۵۴ .... قال رسول الله : قال الله: لا اله الا الله كلامي و انا هو. من قالها مخلصاً دخل في حصنى و من دخل حصني فقد امن عذابي».) و جلال الدین سیوطی (م ۹۱۱ (ق)(7)(الجامع الصغير، ج ۲، ص ۲۴۳: قال الله تعالى انى انا الله لا اله الا انا من اقر لي بالتوحيد دخل حصنی و من دخل حصنى أمن من عذابي الدر المنثور، ج ۴، ص ۲۹۳ همو به نقل ابو نعیم اصفهاني: «انا الله لا اله الا انا فاعبدني من جاء منكم بشهادة أن لا اله الا الله بالاخلاص دخل في حصني و من دخل حصنی امن عذابی.) به گونه غیر مسند یا با اسنادی غیر از فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج ۴، ص ۶۴۱ مناوی به گزارش حاکم نیشابوری اشاره کرده است.
102
سلسله معروفه به ذکر حدیث پرداخته اند.
تحليل جملة بشروطها و انا من شروطها
با توجه به تاریخ تطبیقی نویسندگان چند مطلب نتیجه گیری می شود
۱- پیشگام در ثبت گزارش کامل ورود حضرت علی بن موسی الرضا به نیشابور شیخ صدوق میباشد که با یازده روایتی که در کتابهایش ذکر کرده به همه ابعاد و حقایق حديث سلسلة الذهب توجه نموده است.
۲- پس از صدوق له ابو عبد الله حاکم نیشابوری به شیوه تاریخ نگاران چنین گزارش داده است:
چون علی بن موسى الكاظم بن جعفر بن محمد الباقر بن على زين العابدين بن حسین وارد نیشابور شد و از بازار آن شهر عبور می فرمود سایه بانی بر بالای سرش بود که در ورای آن جمال مبارکش دیده نمیشد دو حافظ مشهور ابوزرعه رازی و محمد بن اسلم طوسی که جمع زیادی از مشتاقان علم و حدیث نیز با آنها بودند پیش رفتند و پس از تضرع درخواست حدیثی از پدران بزرگوارش نمودند. علی بن موسی توقف کرد و غلامانش را فرمود که سایه بان را بردارند. چشم آن خلایق به دیدن طلعت آن بزرگوار روشن گردید. دو گیسوی بافته داشت که بر گردنش آویخته بود. مردم نیشابور بعضی فریاد میکشیدند بعضی می گریستند و بعضی در خاک می غلتیدند علما بانگ برآوردند ای مردم ساکت باشید. آنگاه همه خاموش شدند. سپس دو حافظ مذکور از آن حضرت استدعای املای حدیث نمودند. آن حضرت فرمود: حدثنی ابی موسى الكاظم عن ابيه جعفر الصادق عن
103
ابيه محمد الباقر عن أبيه زين العابدين عن ابيه الحسين عن ابيه على بن ابي طالب قال: حدثني حبيبي و قرة عينى رسول الله ﷺ قال: حدثنى جبرئيل قال: سمعت رب العزة يقول: لا اله الا الله حصنى، فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصنى امن من عذابی(1).(ترجمه ارائه شده با توجه به متن حاکم نیشابوری در شرح احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۳۸۸ و با اقتباس ناقصی از مناقب اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، ص ۲۲۷ صورت گرفته است. در شرح احقاق الحق به نقل از شرح الجامع الصغير مناوی عبارت حدیث چنین است: «قال: حدثني رب العزة سبحانه كلمة لا اله الا الله ...»)
این گزارش باعث گردید که بسیاری از نویسندگان اهل سنت در دوره های بعدی به ثبت آن بپردازند.
3- محتوای گزارش همه نویسندگان - به غیر از چند مورد(2)(سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۵ ، ح ۶۵؛ ينابيع الموده، ج ۳، ص ۱۲۴؛ شرح احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۳۹۳ الايمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالاركان) در حدیث سلسلة الذهب این است که «لا اله الا الله در و حصن محکم الهی است که هر که وارد آن شود، ایمن از عذاب می گردد.
۴- در هیچ یک از کتابهای اهل سنت جملة بشروطها و انا من شروطها يا مشابه آن نیامده است. تنها در کتاب فصل الخطاب نوشته محمد خواجه پارسای بخاری که قندوزی(3)(ينابيع الموده، ج ۳، ص ۱۶۸) عبارت آن را نقل کرده آمده است و في رواية: فلما مرت الراحلة فنادانا الا بشروطها و انا من شروطها.
به خوبی آشکار است که شیخ صدوق در کتابهای عیون اخبار الرضا معاني الاخبار، التوحيد، الامالي و ثواب الاعمال از یازده روایتی که نقل نموده است. پنج روایت را اختصاص به حدیثی داده که محمد بن موسی متوکل از ابوالحسین
۱۰۴
محمد بن جعفر اسدی از محمد بن حسین صولی (صوفی از یوسف بن عقیل از اسحاق ابن راهويه نقل کرده است که گفت:
در زمانی که علی بن موسی به نیشابور وارد شد روزی که از آن جا به سوی مأمون خارج میشد محدثانی که در آن دیار بودند همگی فرا راه او آمده گفتند یا ابن رسول الله از میان ما میروی و ما را به حدیثی از احادیث جدت رسول خدا که از آن بهره مند شویم آگاه نمی سازی؟ این در حالی بود که آن حضرت در کجاوه نشسته بود پس سر خویش بیرون آورد و فرمود: شنیدم از پدرم موسی به جعفر که گفت شنیدم از پدرم جعفر بن محمد که گفت: شنیدم از پدرم محمد بن علی که گفت شنیدم از پدرم علی بن الحسین که گفت شنیدم از پدرم حسین بن علی که گفت شنیدم از پدرم امیر مؤمنان علی بن ابی طالب ای که گفت: شنیدم از رسول خدا که فرمود شنیدم از جبرئیل که می گفت: شنیدم خداوند عز وجل فرمود: لا اله الا الله حصار و قلعه من است؛ پس هر کس به قلعه من داخل گردد از عذاب من ایمن خواهد بود. این را هویه گوید هنگامی که مرکب حضرت حرکت کرد آن جناب به آواز بلند فرمود: بشروطها و انا من شروطها، این شروطی دارد که من از آن شروط هستم(1).(عيون اخبار الرضاء ، ج ۲، ص ۶۹)
صدوق این روایت را در پنج کتاب پیشین آورده است. از خصوصیات این روایت این است که صدر و ذیل راویان آن از شخصیتهای برجسته حدیثی اند. محمد بن موسی متوکل که از مشایخ صدوق است فردی ثقه معرفی شده(1)(خلاصة الأقوال، ص ۲۵۱) و اسحاق بن راهويه (۲۳۸) (ق) که همان اسحاق بن ابراهیم حنظلی مروزی است از محدثان بزرگ نیشابور بوده که نامش در ردیف اصحاب امام رضا ثبت شده
۱۰۵
است(1).(رجال الطوسي، ص ۳۶۷؛ راویان امام رضا الله در مسند الرضا بال، ص ۸۰) هم اکنون از وی مسندی پنج جلدی با عنوان مسند ابن راهویه در دست می باشد.
اگر در تحلیل علت نیامدن جمله بشروطها و انا من شروطها کمی انصاف به خرج دهیم، باید بگوییم که بی گمان ثبت نشدن این جمله و روایت اسحاق ابن راهویه در کتابهای اهل سنت نه به لحاظ اعتبار نداشتن آن بلکه به ملاحظاتی بوده که در بحث آزاداندیشی فکری باید به آن پرداخته شود. ضمن آن که اکثر گزارشگران و در رأس آنها حاکم نیشابوری گفته اند پس از ذکر حدیث کاروان و مرکب حضرت به راه خود ادامه داد. این سخن به ضمیمه آنچه در روایت اسحاق ابن راهویه آمده که پس از لحظه ای حضرت فرمود بشروطها و انا من شروطها این گمانه را ایجاد میکند که شاید آن عده از راویانی که عبارت بشروطها و انا من شروطها را ثبت نکرده اند یا صحنه را ترک گفته اند و یا این که روایت را تمام شده تلقی نموده اند.
دیگر سخن این که گاهی بر منابر یا در نگاشته های معاصر این جمله با اضافاتی همچون «بشرطها و شروطها»(2)(صحيفة الرضا، ص ٢٢) يا «لكن بشرطها و شروطها»(3)(نور الابصار في احوال الائمه، ص ۲۰۴) نقل می شود. بدیهی است که در گزارش اسحاق بن راهويه بشروطها و انا من شروطها ثبت گردیده است. اکنون این پرسش باقی است که ترکیب نامأنوس بشرطها و شروطها از چه زمانی متداول گشته است؟ همان گونه که پیش تر در گزارش آقا بزرگ تهرانی در پاورقی صفحه ۹۵ پاورقی آمد ابو علی طبرسي صحيفة الرضا يا مسند الرضا را در سال ۵۲۹ هـ از ابوالفتح عبدالله از عبدالکریم بن هوازن قشیری
۱۰۶
۵۰۱ هـ روایت کرده است گویا نسخه های متفاوتی از مسند الرضا موجود بوده(1)(الذریعه، ج ۱۵، ص ۱۸) و هم اکنون نیز چند تصحیح و تحقیق از آن در دسترس است. در پی نوشت صحيفة الرضا که به اشراف سید محمد باقر موحد ابطحی اصفهانی و توسط مؤسسة الامام المهدى چاپ شده است پس از نقل حدیث سلسلة الذهب تا امن من عذابی، آمده که در پاورقی و هامش مسند الرضا يا صحيفة الرضا مطبوع تهران به نقل از یکی از نسخه ها به روایت شیخ طبرسی جمله بشرطها و شروطها نقل شده است(2).(صحيفة الرضا، ص ۷۶) شیخ باقر شریف قرشی نیز مینویسد: وفی رواية الطبرسي: بشرطها و شروطها و انا من شروطها»(3).(حياة الرضا، ج ۱، ص ۲۳۱)
گرچه گفتار پیشین به لحاظ فن تصحیح متون تنها در حد یک گمانه مطرح است، ابن ابی جمهور احسایی (م ۸۸۰ (ق) پس از ذکر روایت می نویسد: «ثم ضرب راحلته و سار قليلاً والناس خلفه ثم قال: بشرطها و شروطها و انا من شروطها»(4)(عوالي اللتالي، ج ۴، ص ۹۴) هم چنین پس از وی شخصیتهایی چون خواجه محمد پارسای بخاری، عبدالواحد آمدی و محمد بن محمود دهدار بر این ترکیب روایت را نقل نموده اند(5).(الذریعه، ج ۲۱، ص ۲۷۴ معرفة الامام فارسى لمحمد بن محمود الدهدار كتبه في جواب بعض السادات و ارسله اليه.... بخط الشيخ عبد على الزنجاني سنة ۱۳۵۰ عندی... و حکی قول الرضائية بشرطها وشروطها و أنا من شروطها نقلاً عن كشاف العقول و الاديان العبد الواحد الامدى و فصل الخطاب لخواجه محمد پارسا»)
با محوریت گزارش بی نقص اسحاق بن راهويه و نقل مرحوم شیخ صدوق، باید بر همان عبارت معروف بشرطها و انا من شروطها اصرار ورزید و به سبب
۱۰۷
چند گمانه نمیتوان از آن دست کشید بر این اساس حال که به رغم خواست تاریخ نگاران و نویسندگان روایی اهل سنت یادگار ارزشمند و منحصر به فرد صدوق له به روایت اسحاق بن راهویه با سندی صحیح ماندگار گشته است، بر جامعه علمی فرهنگی و پژوهشی شیعه لازم است که با حفظ این سند طلایی و نقل صحیح آن، زنگار گمانه ها را بزدایند.
نکته دیگر آن که شیخ حر عاملی له پس از نقل روایت به سندهای گوناگون افزوده است که اگر کلمه «آنا» را در جلمه أنا من شروطها به صیغه متکلم وحده بخوانیم، تنها شامل امام علی بن موسی الرضا میشود و چنانچه با تشدید «إنا» بخوانیم تمامی ائمه معصومین را در بر می گیرد(1).(الجواهر السنيه، ص ۲۲۳) این گمانه زنی نیز بی دلیل است، زیرا اولاً همگان واژه «آنا» را به صیغه متکلم وحده خوانده اند و ثانیاً صدوق پس از نقل روایت می افزاید: من شروطها الاقرار للرضا الله بأنه امام من قبل الله عز وجل على العباد مفترض الطاعة عليهم(2).(عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۹۶) اين جمله صدوق له به ضمیمه پندار واقفیه حاضر در زمان علی بن موسی الرضا که امامت آن حضرت را انکار می کردند دلیل است بر این که حضرت قصد تصحیح افکار عمومی و تثبیت امامت خویش در اذهان مردم را داشته اند(3)(نور الابصار في احوال الائمه، ص ۲۰۴) و چنین هدفی با سیاق متکلم وحده سازگار است.
زمان و مکان صدور سلسلة الذهب
مشهور است که حضرت رضا به هنگام خروج از نیشابور و حرکت به سوی
۱۰۸
مرو حديث سلسلة الذهب را بیان فرموده است(1).(عيون اخبار الرضاء ، ج ۲، ص ۲۱۶ بشارة المصطفى، ص ۴۱۳) برخی نیز این رویداد را به هنگام ورود به نیشابور دانسته اند(2).(الفصول المهمه، ص ۲۳۵) ابن ابی جمهور احسایی این واقعه را به هنگام خروج حضرت از نیشابور و حرکت به سوی حجاز در سفر اول می داند(3).(عوالی اللنالي، ج ۴، ص ۹۴) مصححان کتاب عوالی اللئالی در پاورقی گفتار احسایی مینویسند به چهار دلیل ظاهر روایات و ادله دال بر این است که حضرت رضا الله دو بار یا به طور مکرر به نیشابور رفت و آمد داشته است(4).(همان جا پاورقی) با این حال پس از بررسی دقیق ادله مذکور، نظر نگارنده این است که هیچ کدام از این ادله نمیتواند گفته احسایی را اثبات کند و به نظر می رسد که احسایی در نقل آخرین جمله حدیث یعنی بشرطها و شروطها»، و نیز در تحلیل مسافرت حضرت به خطا رفته است. پیشتر از احسایی ابن میثم بحرانی نیز زمان نقل این حدیث را پس از حرکت مأمون از مرو به سوی عراق و به هنگام ورود او و امام رضا به نیشابور دانسته است(5).(مصباح السالكين، ج ۱، ص ۴۷۶)
به نظر نگارنده چنان چه در سال ۱۹۴ه که در برخی از اسناد آمده، دقت و تأمل شود این گمانه تقویت میشود که با توجه به سفرهای حضرت رضا به شهرهایی همچون کوفه و بصره(6)(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۷۳ و ۷۹) و سند حدیث مرحوم صدوق که در آن آمده است: «احمد بن عباس الطائب بالبصرة حدثني أبي في سنة ستين و مأتين ۲۶۰ هـ قال: حدثني على بن موسى الرضاء سنة اربع و تسعين ومائة(7)،(التوحيد، ص ۲۴؛ الذریعه، ج ۱۵، ص ۱۷) احتمال دارد
۱۰۹
حضرت رضا این حدیث را در سالهای مختلف و در چند مکان از جمله نیشابور و بصره بیان فرموده باشد. بر اساس این گمانه می توان در جمع کردن نقل های مختلف حدیث سلسلة الذهب كوشید؛ به این بیان که شاید حضرت در مکانی این حدیث را بدون جمله بشروطها و أنا من شروطها» آورده باشد و در جایی دیگر بر آن تأکید ورزیده باشد یا در محلی حدیث «الايمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان وعمل بالارکان»(1)(سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۵، ح ۶۵؛ ينابيع الموده، ج ۳، ص ۱۲۴) را فرموده باشد و در جایی دیگر در پاسخ راویان که پرسیده بودند یابن رسول الله اخلاص در شهادت گویی به خدا چیست؟ فرموده باشد: «طاعة الله و رسوله و ولاية اهل بیته»(2)،(مجموعة ورام، ج ۲، ص ۲۲۲؛ الامالی (طوسی)، ص ۵۸۹) یا در شهری به حديث لا اله الا الله حصنی ... تصریح و در موقعیتی دیگر حدیث ولایة علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنى امن من ناری»(3)(الامالی، (صدوق)، ص ۳۰۶؛ معانی الاخبار، ص ۳۷۱؛ تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۳۹ و ۵۴۹ تفسير كنز الدقائق، ج ۱، ص ۵۰۵؛ بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۶؛ مستدرك سفينة البحار، ج ١٠، ص ۴۶۲؛ الجواهر السنيه، ص ۲۲۵؛ تأويل الآيات، ج ۱، ص ۹۴؛ شرح احقاق الحق، ج ۷ ص ۱۳۳: رواه القوم منهم العلامة فضل بن أبي الخير المشتهر بالرشيدية في تتمة الاسئلة على ما في مناقب الكاشی مخطوط ۱۰۱ قال: روى عن على انه قال: يقول الله عز وجل: ولاية غیر از اهل بیت از طریق على بن ابی طالب حصني فمن دخل حصنى امن من عذابی حاکم حسکانی نیز در کتاب شواهد التنزيل، ج ۱، ص ۱۷۰ این حدیث را با سلسله ای دیگر نافع از ابن عمر از رسول خدا روایت کرده است.) را بیان کرده باشد.
تحلیل اسنادي سلسلة الذهب
واضح شد که این حدیث گرچه متواتر لفظی نیست متواتر معنوی است. سلسلة الذهب از آن جهت که محتوا و مفاهیم آن از جانب خداوند بر قلب مبارک
۱۱۰
پیامبر القا شده و آن حضرت مفهوم عرشی را در قالب الفاظ پی ریزی کرده است، حدیث قدسی میباشد و به لحاظ این که برخی از نقل ها با کلمه «حدثنی» و بعضی با کلمه «سمعت» روایت شده حدیثی مسلسل» و به سبب ذکر تمامی رجال سند آن به اصطلاح حدیثی «مسند» است(1).(علم الحديث و دراية الحديث، ص ١٣)
این حدیث پر منزلت مایه شفای مریضان و دیوانگان معرفی گشته است(2).(كشف الغمه، ج ۳، ص ۱۰۱؛ حلية الأولياء، ج ۳، ص ۱۹۳) چنین گفته شده که یکی از پادشاهان سامانی این حدیث را با آب طلا نگاشت و وصیت کرد به هنگام مرگش با وی دفن کنند پس از مرگ او را در عالم خواب دیدند و از سرانجامش پرسیدند در پاسخ گفت: خداوند به واسطه گفتن جمله «لا اله الا الله و باور داشتن رسالت محمدی له و به لحاظ اخلاصم در بزرگ داشت، احترام و نگاشتن این حدیث با آب طلا مرا بخشید(3).(كشف الغمه، ج ۳، ص ۱۰۱)
درباره اصطلاح سلسلة الذهب نیز دو دیدگاه بین شیعه و سنی هست. شیعه معتقد است با این که حضرت رضا از پدرش و او از پدرانش تا رسول خدا روایات زیادی نقل کرده است - به گونه ای که مسند الرضا یا همان صحيفة الرضا منسوب به وی گشته است ولی در بین این همه روایت تنها حديث لا اله الا الله حصني .... معروف به «سلسلة الذهب گشته است به گونه ای که این حدیث عالی سند را در نیشابور بیش از بیست هزار نفر نگاشته اند(4).(الفصول المهمة في معرفة الأئمه، ص ۲۳۵) اما در اصطلاح اهل سنت هر حدیثی که مالک بن انس از نافع از ابن عمر از رسول خدا روایت کند سلسلة الذهب نامیده میشود(5).(در مقدمه کتاب مناقب اهل بیت از دیدگاه اهل سنت نوشته سید محمد طاهر هاشمی شافعی، سید ناصر حسینی میبدی در توضیح اجازه روایی هاشمی شافعی می نویسد: او لنا طريق آخر عن الشيخ معروف الكرخي عن الامام الهمام عن على بن موسى الرضا... ولاية علی بن ابی طالب حصنى، فمن دخل حصنى امن من ناری که این حدیث شریف از شیخ معروف کرخی به بعد نزد علما خصوصاً صوفیه به سلسلة الذهب» شهرت دارد.) و ابن حجر عسقلانی در کتابی با عنوان
۱۱۱
سلسلة الذهب ۴۷ روایت نافع از ابن عمر از رسول خدا را جمع آوری کرده است(1).(سلسلة الذهب، ص 7)
نکته دیگر این که گاهی شبهه میشود این روایت معروف چرا در کتابهای چهارگانه حدیثی شیعه ثبت نگردیده است و تنها شیخ صدوق در نقل آن کوشیده است؟ چنان چه سیری در کتابهای روایی شیعه انجام گیرد به خوبی به دست می آید که عالمان شیعه گویا به جنبه های تخصصی روایات پیامبر و اهل بیت پاکش توجه داشته اند و در برخی از موارد چون در موقعیت و مقام استخراج و جمع آوری همه تراث شیعه و روایات معصومین نبوده اند به ذکر مجموعه روایاتی خاص اكتفا ورزیده اند. امید آن که از پیروان این سند طلایی باشیم.
کتاب نامه
1. ابن ابی جمهور، محمد بن زين الدين عوالى اللتالي العزيزيه، سيد الشهداء، چاپ اول، قم، ۱۴۰۳ق.
2. ابن الصباغ، على بن محمد الفصول المهمة في معرفة الائمه، دار الحديث للطباعة والنشر، بي جا، ۱۴۲۲ق.
3. ابن بابویه، محمد بن علی، امالی الصدوق، مؤسسة البعثة، چاپ اول، قم، ۱۴۱۷ ق.
۴. -----------------------، التوحيد، مؤسسة النشر الاسلامي لجماعة المدرسين، قم، ۱۳۸۷ق.
5. -----------------------، ثواب الاعمال منشورات الرضی، چاپ دوم، قم، ۱۳۶۸ ه.ش.
6. -----------------------، عيون اخبار الرضا، ترجمه حمیدرضا مستفید و علی اکبر غفاری دار الكتب الاسلامیه چاپ چهارم، تهران ۱۳۸۷ ه ش
112
7. -----------------------، معانی الاخبار انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۶۱ه.ش
8. -----------------------، ابن حبان محمد بن حبان المجروحين من المحدثين والضعفاء والمتروكين، تحقيق محمد ابراهيم زايد توزيع دار الباز للنشر والتوزيع، مکه، بی تا.
9. ابن حجر العسقلانی احمد بن على سلسلة الذهب، تحقيق عبد المعطى امین قلعه جی بی نا بی جا، بی تا.
۱۰. ابن حجر هیثمی، احمد بن محمد الصواعق المحرقة في الرد على اهل البدع و الزندقه، مكتبة الطباعة، مصر، ۱۳۸۵ق.
۱۱. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبي طالب المكتبة الحيدريه، نجف، ۱۳۷۶ ق.
۱۲. ابن عساكر على بن الحسن تاريخ مدينة دمشق، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.
۱۳. ابن میثم میثم بن على شرح نهج البلاغة، ترجمة مصباح السالكين، مترجمان، قربانعلی محمدی مقدم، علی اصغر نوایی یحیی زاده بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول مشهد ۱۳۸۵ هش.
۱۴. اربلی، علی بن عیسی کشف الغمة في معرفة الأئمه، دار الاضواء، چاپ دوم، بیروت، ۱۴۰۵هـ
۱۵. اسحاق بن راهويه مسند ابن راهويه مكتبة الايمان چاپ اول، مدینه، ۱۴۱۳ق.
۱۶. البغدادي اسماعيل، هدية العارفين، دار احياء التراث العربی، بیروت، بی تا.
۱۷. تهرانی آقا بزرگ ،الذریعه، دار الاضواء، چاپ سوم، بیروت، ۱۴۰۳ ق.
۱۸. جزایری نعمت الله بن عبدالله نور البراهين مؤسسة النشر الإسلامي لجماعة المدرسين، چاپ اول، قم، ۱۴۱۷ ق.
۱۹. حاجی خلیفه مصطفى بن عبد الله، كشف الظنون عن اسامى الكتب والفنون، دار احياء التراث العربی، بیروت، بی تا.
۲۰. حر عاملی، محمد بن حسن، الجواهر السنيه النعمان، نجف، ۱۳۸۴ق.
۲۱. -------------------------، مستدرک الوسائل گردآورنده حسین بن محمد تقى نورى، مؤسسة آل البيت السلام ، چاپ دوم، بی جا، ۱۴۰۹ق.
٢٢. الحسکانی، عبید الله بن عبدالله شواهد التنزيل مؤسسة النشر التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، قم، ۱۴۱۱ ق.
۲۳. رافعی قزوینی عبدالکریم بن محمد التدوين في اخبار قزوین تحقیق عزیز الله عطاردی دار الكتب العلمية، بيروت، ۱۴۰۸ ق.
۱۱۳
۲۴. السيوطي جلال الدين، الدر المنثور، دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت، بی تا.
۲۵. شبر، عبد الله الانوار اللامعة في شرح الزيارة الجامعه، مؤسسة الوفا، چاپ اول، بیروت ۱۴۰۳ق.
۲۶. الطبری، محمد بن ابو القاسم بشارة المصطفى مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، قم ۱۴۲۰ق.
۲۷. طوسی، محمد بن حسن الامالی، دار الثقافة، چاپ اول، قم، ۱۴۱۴ق.
28. -----------------------------، رجال الطوسى، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، قم، ۱۴۱۵ق.
۲۹. العقیلی، محمد بن عمر، ضعفاء العقيلي دار الكتب العلمية چاپ دوم، بیروت، ۱۴۱۸ق.
٣٠. العلامة الحلى حسن بن يوسف، خلاصة الأقوال في معرفة علم الرجال، مؤسسة نشر الفقاهة. چاپ اول، بی جا، ۱۴۱۷ ق.
۳۱. علی بن موسی الرضا، امام هشتم صحيفة الرضا، قم، ۱۴۰۸ق.
۳۲. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظين منشورات الرضی، قم، ۱۳۸۶ق.
۳۳. قرشی، باقر شريف حياة الامام الرضا الله، انتشارات سعيد بن جبير، قم، ۱۳۷۲ هـ.ش.
۳۴. قزوینی، محمد بن یزید سنن ابن ماجه، دار الفكر للطباعة والنشر و التوزیع، بی جا، بی تا.
۳۵. قضاعی محمد بن سلامه، مسند الشهاب مؤسسة الرسالة، چاپ اول، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۳۶. قمی مشهدی محمد بن محمدرضا، تفسير كنز الدقائق، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۰۷ق.
۳۷. قمي، عباس، الأنوار البهية، مؤسسة النشر الاسلامي لجماعة المدرسین، چاپ اول، قم ۱۴۱۷ق.
۳۸. القیومی، جواد صحيفة الرضا اليا، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، قم، ۱۳۷۳ ه ش
٣٩. المتقى على بن حسام الدين كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال مؤسسة الرسالة، بيروت ۱۴۰۹ق.
۴۰. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، بیروت، ۱۴۰۳ق.
۴۱. المناوى محمد عبد الرؤوف بن على، فيض القدير، شرح الجامع الصغير، دار الكتب العلمية چاپ اول، بیروت، ۱۴۱۵ ق.
۴۲. نجفی مرعشی شهاب الدین شرح احقاق الحق، منشورات مكتبة آية الله المرعشى، قم، بی تا.
۴۳. نمازی شاهرودی ،علی مستدرك سفينة البحار مؤسسة النشر الاسلامي لجماعة المدرسين قم، ۱۴۱۹ق.
۱۱۴
پژوهشی درباره رجال حدیث سلسلة الذهب
نوروز علی حاجی آبادی
حدیث طلایی با زنجیره طلایی
انسانهای نورانی به هر کجا قدم گذارند نورافشانی میکنند، گرچه ظالمانی نخواهند یا نگذارند نور آنان به جامعه برسد. در سال ۲۰۰ هجری به دستور مأمون حضرت امام رضا را از مدینه به خراسان آوردند. این سفر گرچه در ظاهر برای احترام بود در واقع با هدف دور کردن امام از مرکز فرهنگ اسلام (مدینه) و زیر نظر داشتن امام الله صورت گرفت. لذا نقشه این بود که حضرت را از مسیر بصره و اهواز و فارس ببرند و سفارش اکید شده بود که حضرت را از قم عبور ندهند(1).(تاريخ الامم والملوک، ج ۷، ص ۱۳۲؛ سير أعلام النبلاء، ج ۹، ص ۳۹۱؛ بحار الانوار، ج ۴۹ ص ۹۱) شاید ورود حضرت به نیشابور در آن زمان که فرهنگ آن شهر، فرهنگ اهل سنت بود با هدف خاصی انجام گرفته باشد از آنجا که خدا وعده کامل کردن نور خود را داده، گاهی دشمن خود باعث گسترش نور حق میشود هجرت پیامبر از مکه به مدینه گرچه اجباری و بر اثر آزار مشرکان بود در انتشار اسلام و جهانی شدن آن نقش زیادی داشت. شاید به همین دلیل است که در تاریخ پیامبران و ائمه وحتی آنان که برای اصلاح جامعه در طول تاریخ قیام کرده اند، هجرت جایگاه اثر بخش خود را دارد.
115
هجرت امام رضا از مدینه به خراسان اثر عمیق اعتقادی مذهبی خود را آن چنان به جای گذاشت که نوری که بر اثر تابش شمس الشموس بر منطقه خراسان تابید، برای همیشه تاریخ باقی ماند. این خورشید که دشمن در مراحل مختلف این سفر سعی داشت آن را پوشیده بدارد در نیشابور چنان درخشید که بعد از قرنها هم چنان نورانیت آن در جهان اسلام باقی مانده است زیرا او «نور الله في ظلمات الأرض» است.
هدف اصلی این نوشتار رجال شناسی است یعنی بررسی راویان و ناقلان حدیث سلسلة الذهب چه آنان که در متن حدیث نامشان آمده است و چه آنان که تنها حادثة ورود امام به نیشابور را نقل کرده اند. با توجه به این که در منابع حدیثی حديث سلسلة الذهب از نظر محتوا متفاوت است و در نتیجه راویان هر یک متفاوت خواهند بود مقاله در سه بخش ارائه می شود:
بخش اول: نام گذاري سلسلة الذهب؛
بخش دوم: محتواى سلسلة الذهب؛
بخش سوم: راویان و ناقلان سلسلة الذهب؛
بخش اول: نام گذاري سلسلة الذهب؛
علت نام گذاری این حدیث نورانی به سلسلة الذهب» (زنجیره طلایی) - آن چنان که در بسیاری از منابع حدیثی با همین نام آمده - این است که تمام راویان این حدیث معصوم هستند و از طرفی به حق تعالی نیز اتصال دارد و از احادیث قدسیه به حساب می آید. از آنجا که کلمات معصومین طلایی است و خود معصومین نیز از جهت سجایای عملی و اخلاقی انسانهای ممتازی هستند، حدیث سلسلة الذهب حدیثی است طلایی از انسانهای طلایی.
امام رضا این حدیث را از پدران بزرگوارش چنین نقل فرموده است:
۱۱۶
حدثني أبي العبد الصالح موسى بن جعفر قال: حدثني أبي الصادق جعفر بن محمد، قال: حدثني أبي أبو جعفر باقر علوم الأنبياء، قال: حدثني أبي على بن الحسين السجاد سيد العابدين زين العابدين، قال: حدثني أبي سيد شباب أهل الجنة الحسين بن على، قال: حدثني أبي على بن أبي طالب سيد الأوصياء، قال: حدثني محمد بن عبد الله سيد الأنبياء، قال: حدثني جبرئيل سيد الملائكة، قال الله عز وجل: إنى أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدني من جاء منكم بشهادة أن لا إله إلا الله بالإخلاص دخل في حصنى و من دخل في حصنى أمن عذابی در نقلی دیگر این جمله نیز آمده است فلما مرت الراحلة نادانا: بشروطها و أنا من شروطها»(1).(عيون اخبار الرضا ، ج ۲، ص ۱۳۴ گفتنی است که سند و حدیث مذکور - از نقل های حديث سلسلة الذهب است و نقلهای دیگر در بحث رجال شناسی حدیث خواهد آمد.)
آثار و برکات سند حدیث
نقل شده که یکی از پادشاهان سامانی این سند را با آب طلا نوشت و وصیت کرد آن را با او دفن کنند. بعد از مرگ او را در خواب دیدند و از وی پرسیدند: خداوند با تو چه کرد؟ گفت خداوند به برکت این نامها و برای شهادت به توحید و رسالت رسول مرا بخشید(2).(فيض القدير، ج ۴، ص ۶۴۱)
جمعی از فقهای عظام نوشتن این سند را بر کفن میت مناسب دانسته اند؛ از جمله سید کاظم یزدی صاحب عروه و سید محسن حکیم صاحب مستمسک و سید خوبی در کتاب الطهارة میفرمایند مناسب است سند معروف به سلسلة الذهب بر کفن نوشته شود. سپس سند حديث لا إله إلا الله ... را ذکر فرموده و بعد
۱۱۷
از آن افزوده اند اگر سند دیگر هم نوشته شود بهتر است(1)(العروة الوثقى، ج ۲، ص ۷۷ و ص ۷۸؛ مستمسک العروة الوثقی، ج ۴، ص ۱۸۲؛ کتاب الطهارة، ج ۸، ص ۴۱۹) که منظور سند حدیث ولاية على بن أبي طالب حصنی.... است.
هم چنین در بسیاری از منابع حدیثی شیعه و سنی بعد از نقل این سند، از قول راویانی مانند اباصلت هروی یا کسانی چون احمد بن حنبل و دیگران آمده است که این سند اگر در گوش دیوانه ای یا مصروعی خوانده شود، شفا خواهد یافت. ابن ماجه در سنن بعد از نقل سند میگوید اباصلت گفت: لو قرئ هذا الإسناد على مجنون لبرئ»(2).(سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۵، ح ۶۵) همین سخن را زمخشری از یحیی بن حسن حسینی که در سند صحيفة الرضا قرار دارد نقل کرده است(3).(ربيع الابرار، ج ۳، ص ۲۷۸ به نقل از نفحات الأزهار، ج ۱۰، ص ۶۴.) هم چنین از احمد بن حنبل نقل شده که چون این سند بر مصروعی خوانده شد، در حال خوب شد(4).(شرح إحقاق الحق وإزهاق الباطل، ج ۱۲، ص ۳۸۷)
بخش دوم: محتواى سلسلة الذهب
از لحاظ مضمون چهار حدیث سلسلة الذهب در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت وجود دارد که سند آنها از حضرت رضا تا رسول الله ﷺ ادامه می یابد:
الف: سلسلة الذهب با لفظ الإيمان معرفة بالقلب و إقرار باللسان و عمل بالأركان. این مضمون با همان سند طلایی در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت آمده است:
۱- منابع شیعه
این حدیث را صدوق در عیون اخبار الرضا و خصال با سه سند آورده است که دو سند به اباصلت هروی و یک سند به ابو احمد داود بن سلیمان غازی منتهی
۱۱۸
می شود(1).(عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۰۴ و ۲۰۵، ج ۱، و ۲ و ۵؛ الخصال، ص ۱۷۸ و ۱۷۹، ح ۲۳۹، ۲۴۱ و ۲۴۲) شرح حال این دو تن در رجال شناسی حدیث خواهد آمد.
گفتنی است که در سند صدوق نامی از محل صدور این حدیث نیامده است. در بعضی از منابع مثل خلاصه عبقات و شرح احقاق الحق صدور این حدیث را در وقت خروج از نیشابور دانسته اند و راویان آن را نیز ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسی شمرده اند(2).(خلاصة عبقات الأنوار، ج ۸ ص ۳۵۵؛ شرح إحقاق الحق، ج ۱۲، ص ۳۹۲)
۲- منابع اهل سنت
همین حدیث با لفظ الإيمان معرفة بالقلب ... و با سند سلسلة الذهب در منابع اهل سنت، مثل سنن ابن ماجة و ينابيع المودة، نيز آمده است(3).(سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۵ ، ح ۶۵؛ ينابيع الموده، ج ۳، ص ۱۲۴) آیة الله مرعشی در شرح احقاق الحق از برخی علمای اهل سنت مانند عبدالرحمان صفوری شافعی در نزهة المجالس و نثر الدرر و بدخشی در مفتاح النجا فی مناقب آل العبا (مخطوط)، همین مضمون را با عنوان حدیث آخر ألقاه على علماء نيشابور حين تعلقوا بلجام بغلته و طلبوا منه حديثاً نقل کرده است(4).(شرح احقاق الحق، ج 12، ص 392 و 393)
ب: سلسلة الذهب با لفظ كلمة لا إله إلا الله حصنى، فمن قالها دخل حصني و من دخل حصني أمن من عذابي».
در کتابهای حدیثی مراد از سلسلة الذهب غالباً همين مضمون است که در بسیاری از منابع اهل سنت و شیعه نیز نقل شده است:
۱- منابع شیعه
شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا به این جمله را در سه حدیث با الفاظ
۱۱۹
مختلف آورده است:
- «إنى أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدني، من جاء منكم بشهادة أن لا إله إلا الله بالإخلاص دخل في حصنى و من دخل في حصنى أمن من عذابي - لا إله إلا الله حصنى فمن دخله أمن من عذابي».
- «إني أنا الله لا إله إلا أنا، فمن أقر لى بالتوحيد دخل حصنى»(1).(عيون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۴۳ و ۱۴۴، ح ۱، ۲ و ۳)
شیخ طوسی در امالی خود حدیث را با سندی که به اباصلت هروی منتهی می شود، چنین نقل کرده است: إنی أنا الله لا إله إلا أنا وحدى عبادی فاعبدونی وليعلم من لقيني منكم بشهادة أن لا إله إلا الله مخلصاً بها قد دخل حصني و من دخل حصنى أمن من عذابی» و سپس افزوده است: «قالوا: یا ابن رسول الله، و ما اخلاص الشهادة لله ؟ قال: طاعة الله و رسوله و ولاية أهل بيته»(2).(امالی طوسی، ص ۵۸۸)
با این تفسیر امام در مورد اخلاص ،شهادت این حدیث و حدیث «بشروطها...» و حديث ولاية على بن أبى طالب حصنى مضمون واحدی خواهند داشت. گفتنی است که این حدیث در بسیاری از منابع شیعه آمده که مرجع بیشتر یا همه آنان صدوق است و لذا از ذکر نام آنان خودداری می شود.
۲- منابع اهل سنت
حديث إنى أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدني، فمن جاء منكم بشهادة أن لا إله إلا الله بالإخلاص دخل حصني و من دخل حصنى أمن من عذابی در منابع اهل سنت نیز آمده است که به تعدادی از آنها اشاره می شود:
مناوی در فيض القدير شرح الجامع الصغیر چنین آورده است:
قال في تاريخ نيسابور للحاكم: أن علياً الرضا بن موسى الكاظم بن جعفر الصادق بن
۱۲۰
محمد الباقر بن على زين العابدين بن الحسين لما دخل نيسابور كان في قبة مستورة على بغلة شهباء و قد شق بها السوق، فعرض له الإمامان الحافظان أبو زرعة الرازي و ابن أسلم الطوسي و معهما من أهل العلم والحديث من لا يحصى، فقالا: أيها السيد الجليل ابن السادة الأئمة، بحق آبائك الأطهرين وأسلافك الأكرمين إلا ما أريتنا وجهك الميمون و رويت لنا حديثاً عن آبائك عن جدك تذكرك به فاستوقف غلمانه و أمر بكشف المظلة و أقر عيون الخلايق برؤية طلعته، فكانت له ذؤابتان متدليتان على عاتقه، والناس قيام على طبقاتهم ينظرون ما بين باك و صارخ و متمرغ في التراب و مقبل لحافر بغلته و علا الضجيج فصاحت الأئمة الأعلام معاشر الناس انصتوا و اسمعوا ما ينفعكم و لا تؤذونا بصراخكم و كان المستملى أبو زرعة والطوسي، فقال الرضا: حدثني أبي موسى الكاظم عن أبيه جعفر الصادق عن أبيه محمد الباقر، عن أبيه على زين العابدين، عن أبيه شهيد كربلاء، عن أبيه على المرتضى قال: حدثني حبيبي و قرة عينى رسول الله الله قال: حدثنى جبريل الا قال: حدثني رب العزة سبحانه يقول: كلمة لا إله إلا الله حصنى، فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصني أمن من عذابي. ثم أرخى الستر على القبة وسار، فعد أهل المحابر والدواوين الذين كانوا يكتبون فأنافوا على عشرين ألفاً(1).(فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج ۴، ص ۶۴۱)
برخی دیگر از علمای اهل سنت که این حدیث را در کتابهای خود آورده اند، این اشخاص اند:
- علامه نورالدین علی بن محمد بن صباغ مالکی (م) ۸۵۵ ق) در الفصول المهمة في معرفة الأئمة، ص ۲۵۳، مكتبة دار الكتب التجارية، نجف اشرف.
- علامه أبو المظفر يوسف بن قزاوغلی معروف به سبط ابن الجوزی (م ۶۵۴ ق)
۱۲۱
در تذکرة الخواص، ص ۳۱۵ مؤسسه اهل البيت بيروت.
- أبو القاسم عبد الكريم بن محمد بن عبدالکریم رافعی شافعی قزوینی (م ۶۲۳ ق) در التدوين في أخبار قزوين، ج ۲، ص ۸۷ به نقل از شرح إحقاق الحق، ج ۱۲، ص ۳۸۷
- فضل الله بن روزبهان خنجی (م) (۹۲۵ (ق) در مهمان نامه بخارا، ص ۳۴۳، به اهتمام منوچهر ستوده، شرکت انتشارات علمی فرهنگی چاپ سوم، ۱۳۸۴ هش.
- نور الدين على بن عبد الله سمهودی (م ۹۱۱ (ق) در جواهر العقدين في فضل الشرفين، ص ۳۹۴ و ۳۹۵ تحقیق مصطفى عبد القادر عطا، دار الكتب العلمية بيروت
ج: سلسلة الذهب با افزوده بشروطها و أنا من شروطها.
در برخی از منابع شیعه و اهل سنت حدیث با تتمیم آن وارد شده است:
۱- منابع شیعه
صدوق در کتابهای عیون اخبار الرضا ، توحيد، ثواب الأعمال، معاني الأخبار و أمالی خود حدیث را با سند نقل کرده و در آخر این جمله را آورده است: فلما مرت الراحلة نادانا: «بشروطها و أنا من شروطها»(1).(عيون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۴؛ التوحيد، ص ۲۵، ج ۲۳؛ ثواب الاعمال، ص 7 معاني الاخبار، ص ۳۷۱؛ أمالي صدوق، ص ۳۰۵، ح ۳۴۹)
برخی دیگر از علمای شیعه که این حدیث را در کتابهای خود با افزوده یاد شده آورده اند، عبارت اند از:
- محمد بن فتال نیشابوری (م) حدود ۵۰۸ ق در روضة الواعظين، ص ۴۲ منشورات الرضى، قم.
- محمد بن على بن إبراهيم إحسائي معروف به ابن أبي جمهور (م حدود ۸۸۰
۱۲۲
ق) در عوالی اللآلئ العزيزية، ج ۴، ص ۹۴ ، ح ۱۳۴، تحقیق سید شهاب الدين مرعشی و شیخ مجتبی عراقی، چاپ اول، ۱۴۰۳ ق.
- ابو محمد محمد بن يونس عاملی (م) (۸۷۷ (ق) در الصراط المستقيم، ج ۲، ص ۱۷۴، تحقیق محمد باقر بهبودی، المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية.
- قاضی نور الله شوشتری (م ۱۰۱۹ ق) در الصوارم المهرقة في نقد الصواعق المحرقة، ص ۶ تحقيق سيد جلال الدین محدث، مطبعة نهضت، ۱۳۶۷.
- شیخ حر عاملی (م ۱۱۰۴ ق) در الجواهر السنية في الأحاديث القدسية، ص ٢٢٣، مكتبة المفيد.
- محمد باقر مجلسی (م ۱۱۱۱ ق) در بحار الأنوار، ج ۳، ص ۷، ح ۱۶ و ج ۴۹، ص ۱۲۳، ح ۴ مؤسسة الوفاء، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.
- سید نعمت الله جزایری (م ۱۱۱۲ ق) در نور البراهين، ص ۷۶، تحقیق سید مهدی رجایی، مؤسسه نشر اسلامی قم، چاپ اول، ۱۴۱۷ ق.
۲- منابع اهل سنت
قبلاً یادآور شدیم که در بیشتر منابع اهل سنت، حديث بدون جملة «بشروطها...» آمده است اما در بعضی دیگر از منابع آنان عبارت یاد شده آمده است؛ از جمله
- محمد بن محمد حافظی معروف به خواجه پارسای بخاری (م ۸۲۲ ق) در فصل الخطاب لوصل الأحباب، ص ۵۸۳ تصحیح دکتر جلیل مسگرنژاد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول ۱۳۸۱ هـش
- سليمان بن إبراهيم قندوزی (م ۱۲۴۹ (ق) در ینابیع المودة لذوى القربي، ج ۳، ص ۱۲۳، تحقيق سيد على جمال اشرف حسيني دار الأسوة، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق.
عن أبي الصلت عبد السلام بن صالح بن سليمان الهروي، قال: كنت مع على الرضا رضى الله عنه حين خرج من نيسابور و هو راكب بغلته الشهباء، فإذا
۱۲۳
أحمد ابن الحرب و يحيى بن يحيى و إسحاق بن راهويه وعدة من أهل العلم قد تعلقوا بلجام بغلته فقالوا: يا ابن رسول الله، بحق آبائك الطاهرين، حدثنا بحديث سمعته عن أبيك، عن آبائه رضى الله عنهم، فأخرج رأسه الشريف من مظلته و قال: قد حدثني أبي موسى، عن أبيه جعفر، عن أبيه محمد، عن أبيه على، عن أبيه الحسين، عن أبيه على بن أبي طالب رضى الله عنهم عن رسول الله ﷺ أنه قال: سمعت جبرائيل الله يقول: سمعت الله جل جلاله يقول: إني أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدوني، من جاء بشهادة أن لا إله إلا الله بالإخلاص دخل حصني، فمن دخل حصنى أمن من عذابي و في رواية: فلما مرت الراحلة فنادانا: الا بشروطها و أنا من شروطها. قيل: من شروطها الإقرار بأنه مفترض الطاعة.
همان طور که گفته شد، جمله بشروطها.... در بعضی از منابع اهل سنت وجود ندارد، اما با توجه به این که راوی این دو نوع حدیث اباصلت است، می توان احتمال داد که یا راویان جمله را نشنیده اند و یا در عدم نقل آن تعمدی بوده است. در هر صورت روایاتی که جمله بشروطها...» در آنها آمده است، طبق قواعد علم اصول می تواند مفید یا مخصص روایات فاقد این جمله به شمار آید.
د: سلسلة الذهب با مضمون «ولاية على بن أبي طالب حصني».
۱- منابع شیعه
در منابع شیعه این حدیث با دو سند متفاوت از علی بن موسی الرضا از پدرانش از رسول الله الله از جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از لوح از قلم نقل شده است:
۱- سند صدوق: احمد بن الحسن القطان قال: حدثنا عبد الرحمان بن محمد الحسيني، قال: حدثني محمد بن إبراهيم الفزاري، قال: حدثنا عبد الرحمان بن بحر الأهوازي قال: حدثني أبو الحسن على بن عمرو قال: حدثنا الحسن بن محمد بن جمهور، قال: حدثنا على بن بلال عن على بن موسى الرضا .....
۱۲۴
این سند را صدوق در عیون اخبار الرضاء ، معاني الأخبار و أمالی آورده است(1).(عيون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۴۶ معاني الاخبار، ص ۳۷۱؛ أمالی صدوق، ص ۳۰۶ ح ۳۵۰)
۲- سند شیخ طوسی: اخبرنا الحفار قال: حدثنا عبد الله بن محمد بن عثمان الواسطى قال: محمد بن على بن معمر الكوفي بواسط، قال: حدثنا أحمد بن المعافى بقصر صبيح، قال: حدثنا علي بن موسى الرضاء ...(2).(أمالي طوسی، ص ۳۵۳، ح ۷۲۹)
تذكر:
۱- در بحث سندشناسی چنان چه حدیثی با سندهای متفاوت نقل شود، موجب تقویت سند خواهد بود.
۲- در امالی طوسی به جای عبارت ولاية على... آمده: «على حصني، فمن دخلها أمن من ناری که از نظر معنا یکی است زیرا دخول در حصن على قبول ولایت آن حضرت است.
3- این روایت در حقیقت مکمل روایاتی است که با مضمون کلمه توحید وارد شده است زیرا در بعضی از آن روایات، جملة من قالها مخلصاً...» يا «من قالها بالإخلاص ..... بود و امام اخلاص را به طاعت خدا و رسول و ولایت امام تفسیر فرمودند. در بعضی جمله بشروطها ... بود که آن را به قبول ولایت تفسیر فرمودند. چنان چه این حدیث را با آن احادیث مقایسه کنیم در می یابیم که کلمه توحید هنگامی اثر بخش خواهد بود که با ولایت ولی همراه باشد این حدیث در بسیاری دیگر از منابع شیعه نیز با همین دو سند آمده است؛ از جمله:
- محمد بن على بن شهر آشوب (م ۵۸۸ ق در مناقب آل أبي طالب، ج ۲، ص ۲۹۶، تحقيق لجنة من أساتذة النجف المطبعة الحيدرية، النجف، ۱۳۷۶ ق.
۱۲۵
شیخ حر عاملی در الجواهر السنية في الأحاديث القدسية، ص ۲۲۵.
- شیخ محمد سبزواری (م) قرن ۷ ق) در معارج اليقين في أصول الدين، ص ۵۲ تحقيق علاء آل جعفر، مؤسسة آل البيت، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق.
- سید هاشم بحرانی (م ۱۱۰۷ ق) در غاية المرام و حجة الخصام، ج ۴، ص ۷۹ تحقيق سيد على عاشور.
۲- منابع اهل سنت
حدیث ولایت را عبیدالله بن عبدالله حسکانی نیشابوری حنفی در شواهد التنزیل با این سند آورده است:
حدثنا الحاكم أبو عبد الله الحافظ جملة قال: حدثني عبد العزيز بن نصر الأموي قال: حدثنا سليمان بن أحمد الحصى، قال: حدثنا أبو عمارة البغدادي، قال: حدثنا عمر بن خليفة أخو هوذة قال: حدثنا عبد الرحمان بن أبي بكر المليكي، قال: حدثنا محمد بن شهاب الزهري، عن نافع عن ابن عمر قال: قال رسول الله ﷺ: «قال لي جبرئيل: قال الله تعالى ولاية على بن أبي طالب حصني، فمن دخل حصني أمن من عذابی»(1).(شواهد التنزيل، ج ۱، ص ۱۷۰، ح ۱۸۸)
بخش سوم: رجال شناسی حدیث
در علوم اسلامی علم رجال از جایگاه والایی برخوردار است به طوری که از شرایط اجتهاد داشتن اطلاع کافی از علم رجال است علم رجال به شناسایی راویان حدیث میپردازد و آنان را از جهت صداقت ،عدالت، امانت در نقل و تاریخ زندگی بررسی میکند در حقیقت با این علم احادیث مجعول از غیر آن شناخته میشود. در طول تاریخ حاکمیت هایی که با نام دین و مذهب تسلط
۱۲۶
داشته اند، به وسیله مزدوران خود که لباس راوی یا حافظ یا حتی صحابی پوشیده بودند، احادیث زیادی را جعل کردند یا احادیثی را که با حاکمیت آنان منافات داشت از طریق همین وابستگان خود انکار یا تکذیب کردند یا مانع نقل آنها شدند.
بنابراین پژوهشی هر چند اجمالی درباره راویان و ناقلان حدیث سلسلة الذهب لازم به نظر می رسد.
راویان این حدیث در یک جمع بندی کلی به دو گروه تقسیم می شوند:
اول: راویانی که از امام درخواست حدیث کردند و در صحنه نقل حضور داشتند و مستقیماً حدیث سلسلة الذهب را از امام نقل کرده اند.
دوم: گروهی که در سلسله نقل حدیث قرار دارند و در واقع، ناقلان این رویداد از راویان قبل از خود هستند گرچه در زمان رویداد نبوده اند.
گروه اول: راویان حاضر در صحنه
یکی از راویانی که در متن رویداد بوده است و در منابع شیعه و سنی حدیث به او منتهی میشود عبد السلام بن صالح مشهور به اباصلت هروی است. او جریان ورود امام به نیشابور و خروج حضرت را با این جمله آغاز می کند: «كنت مع على ابن موسی علیه السلام.... من با امام رضا بودم که.....
اباصلت هروی از اصحاب حضرت رضا بوده است و همه کتب تراجم شيعه و اهل سنت او را از کسانی دانسته اند که از حضرت رضا روایت کرده است. رجال شناسان شیعه همه در وثاقت و صدق او متفق القول اند نجاشی در کتاب رجال و علامه حلی در خلاصة الأقوال از او به ثقة صحيح الحدیث» تعبیر کرده اند(1).(رجال نجاشی، ص ۲۴۵، شماره ۶۴۳ خلاصة الأقوال، ص ۲۰۹) شیخ
۱۲۷
طوسی در اختیار معرفة الرجال معروف به رجال کشی او را «نقی الحدیث» می داند و از عامه نقل میکند که او ثقه و امانت دار حدیث است آل رسول را دوست دارد و محبت خاندان رسول دین و مذهب اوست(1).(رجال کشی، ج ۲، ص ۸۷۲ شماره ۱۱۴۸) همه کسانی که بعد از این بزرگواران در باب تراجم رجال کتاب نوشته اند به وثاقت و جلالت و تشیع او تصریح کرده اند تنها شیخ طوسی در دو جای رجال خود، در باب اصحاب حضرت رضا از وی نام برده و او را عامی شمرده است(2).(رجال طوسی، ص ۳۶۰ شماره ۵۳۲۸ و ص ۳۶۹، شماره ۵۴۹۹)
آية الله خویی بعد از تصریح به وثاقت او عند المخالف و المؤالف، در مورد مذهبش میفرماید شیعه بودن او مشهور است و ظاهر سخن نجاشی درباره او همین را میرساند اما شیخ طوسی که فرموده عامی است، این سهو القلم از آن بزرگوار است. او آشکارا بر تشیع خود اصرار می ورزید؛ لذا دانشمندان اهل سنت در کتب تراجم تصریح به شیعه بودن او کرده و عبارت شدید التشيع را درباره او به کار برده اند(3).(معجم رجال الحديث، ج ۱۱، ص ۱۸-۲۰، شماره ۶۵۱۵)
افزون بر کتابهای تراجم ،شیعه در بسیاری از کتب تراجم عامه نیز وی را توثیق کرده اند، لكن تنها جرم و ضعف او را شیعه بودن وی شمرده اند. رازی تصریح دارد: «الابأس به صالح الحدیث»(4).(الجرح والتعديل، ج ۶، ص ۴۹، شماره ۲۵۷) ابن حبان گفته: «الرجل الصالح إلا أنه شیعی جلد»(5).(المجروحين من المحدثين، ج ۲، ص ۱۵۱) ابن شاهین نوشته است: «ابو الصلت الهروى ثقة صدوق إلا أنه يتشيع»(6).(أسماء الثقات، ص ۱۵۶) ذهبی درباره او می گوید: «الرجل الصالح إلا أنه شیعی جلد» و در جایی
۱۲۸
دیگر اظهار میدارد له فضل و جلالة»(1).(میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۶۱۵؛ سير أعلام النبلاء، ج ۱۱، ص ۴۴۶) با این همه توثیق عقیلی درباره او تعبیر رافضی خبیث به کار برده است(2).(الضعفاء الكبير، ج ۳، ص ۷۰)
در این باره آنچه دانشمند اهل سنت ،مزی در تهذیب الکمال آورده، جالب توجه است. او می گوید عباس بن محمد دوری گفت از یحیی بن معین شنیدم که اباصلت را توثیق میکند به او گفته شد او حديث أنا مدينة العلم.... را از ابو معاویه از اعمش نقل کرده؛ چگونه توثیقش میکنی؟ یحیی گفت از این بیچاره چه می خواهید ؟ آیا همین حدیث را محمد بن جعفر فیدی از ابو معاویه نقل نکرده است(3)؟(تهذيب الكمال، ج ۱۸، ص ۷۹)
درخواست کنندگان حدیث
مشهور آن است که درخواست کنندگان حدیث از امام دو نفر از محدثان و حافظان زمان به نام های ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسی بوده اند اما در منابع حدیثی از افراد دیگری هم که جزو درخواست کنندگان حدیث بوده اند، نام برده شده است.
صدوق در کتاب توحید در نقل جریان نیشابور از اباصلت می گوید: چهار نفر از علما به نام های محمد بن رافع احمد بن حرب يحيى بن يحيى و اسحاق بن راهويه لگام استر امام را گرفتند و او را به اجدادش قسم دادند تا برای آنان حدیثی بگوید(4).(التوحيد، ص ۲۴)
در کشف الغمة نام آنان را احمد بن حرب، ياسين بن نضر و يحيى بن يحيى دانسته است(۵).(كشف الغمه، ج ۳، ص ۱۰۰)
قندوزی آنان را سه نفر به نامهای احمد بن حرب یحیى بن يحيى و اسحاق بن
۱۲۹
راهویه ذکر کرده است(1).(ينابيع الموده، ج ۳، ص ۱۶۸) فضل الله روزبهان آنان را دو نفر به نام های احمد بن حرب نیشابوری و محمد اسلم دانسته است(2).(مهمان نامه بخارا، ص ۳۴۳)
شناسایی اجمالی درخواست کنندگان حدیث
۱- ابوزرعه
از این شخص تصویر روشنی در کتب تراجم وجود ندارد. در مصادر حدیثی شیعه با کنیه از او نام برده شده و در بعضی نیز نام وی ابوزرعه رازی آمده است(3).(كشف الغمه، ج ۳، ص ۱۰۰؛ بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۲۷) آیة الله خویی او را با همین کنیه نام برده و هیچ توضیحی درباره او نداده است(4).(معجم رجال الحدیث، ج ۲۲، ص ۱۷۰)
در تراجم اهل سنت رازی او را با نام عبیدالله بن عبدالکریم شناسانده است، با توجه به این که در بعضی مصادر سال ولادت وی ۲۰۰ ق آمده(5)،(تهذيب التهذيب، ج ۷، ص ۲۶۴)او نمی تواند راوی حدیث باشد. البته از طرف دیگر باید گفت که رازی نامه اسحاق بن راهويه به أبو زرعه را نقل کرده است و با توجه به این که تولد اسحاق سال ۱۶۱ ق. و وفاتش ۲۳۸ ق بوده، أبو زرعه میتوانسته در زمان صدور حدیث حاضر باشد(6).(الجرح والتعديل، ج ۵، ص ۳۲۵؛ التعديل و التجريح، ج ۱، ص ۳۵۱)
۲- محمد بن اسلم طوسی
أبو الحسن محمد بن أسلم بن سالم بن یزید کندی طوسی در میان تراجم شیعه شیخ طوسی در رجال او را با عبارت اسند عنه در عداد اصحاب حضرت
۱۳۰
رضا آورده(1)،(رجال طوسی، ص ۳۶۶، شماره ۵۴۳۷) و آیة الله خویی نیز در معجم رجال الحدیث با نقل حديث سلسلة الذهب، از او نام برده است(2).(معجم رجال الحديث، ج ۱۶، ص ۸۸ شماره ۱۰۲۵۸)
اما در کتب تراجم اهل سنت از او تجلیل زیادی شده است. ذهبی می گوید: شيخ المشرق كان من الثقات الحفاظ والأولياء الأبدال رباني هذه الأمة»(3).(تذكرة الحفاظ، ج ۲، ص ۵۳۳)
ابن حبان درباره او میگوید ابوالحسن کندی از زاهدان زمان و عابدان پایدار در عبادت و برپا دارنده سنت و تارک دنیا بود. او در محرم سال ۲۴۲ ق. از دنیا رفت(4).(كتاب الثقات، ج ۹، ص ۹۷)
3- محمد بن رافع
در منابع حدیثی شیعه تنها در بیان حدیث سلسلة الذهب از او نام برده شده و در تراجم شيعه تنها آية الله خویی او را در عداد درخواست کنندگان حدیث در نیشابور شمرده است.
در تراجم اهل سنت رازی در الجرح و التعدیل او را ثقه دانسته(5)(معجم رجال الحديث، ج ۲۱، ص ۱۰۲) و بخاری در تاریخ صغیر از او نام برده و سال فوتش را ۲۴۵ ق مشخص کرده است(6).(الجرح والتعديل، ج ۷، ص ۲۵۴، شماره ۱۳۹۱) هم چنین باجی در التعديل و التجريح از او با نام محمد بن رافع بن أبي زيد ابو عبد الله قشيري نیشابوری یاد کرده و گفته است که او در سند صحیح بخاری وجود دارد و این دلیل ثقه بودن است(7).(تاریخ صغير، ج ۲، ص ۳۵۲)
۱۳۱
4- أحمد بن حرب
از او اثری در منابع شیعه جز در نقل حديث سلسلة الذهب نیست. در کتب تراجم عامه او را با نام احمد بن حرب بن عبد الله بن سهين (سهل) ابو عبد الله زاهد نیشابوری معرفی کرده اند. ابن حبّان او را «مستقيم الحديث»(1)(التعديل و التجريح، ج ۲، ص ۶۸۴) شمرده، و ذهبی در جایی درباره وی گفته است: «الأبدال»(2)(الثقات، ج ۸، ص ۳۹) و در جای دیگر: «إمام القدوة، من كبار الفقهاء العباد»(3)(میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۸۹ شماره ۳۲۹) سال فوتش را ۲۳۴ یا ۲۳۶ ق. گفته اند(4).(سير أعلام النبلاء، ج ۱۱، ص ۳۲)
5- يحيى بن يحيى تميمي
شیخ طوسی او را با همین نام در عداد اصحاب حضرت رضا آورده و به عامی بودنش تصریح کرده است(5).(رجال طوسی، ص ۳۶۸، شماره ۵۴۸۲) آیة الله خویی سخن شیخ طوسی را درباره وی تکرار کرده و به وجود او در سند حدیث سلسلة الذهب نیز اشاره نموده است(6).(معجم رجال الحديث، ج ۲۱، ص ۱۰۲)
در کتب تراجم عامه او را یحیی بن بكير بن عبد الرحمان أبوزكريا تميمي نیشابوری خوانده اند و در تمجید او ثقة في الحديث»، «ثبت»، «من العباد»، «خيراً فاضلاً» و «صائناً لنفسه گفته شده است. مسلم در صحیح خود از او روایت کرده. سال فوت او را ۲۲۵ یا ۲۲۶ ق ذکر کرده اند(7).(تاريخ صغير، ج ۲ ص ۳۲۵؛ الجرح والتعديل، ج ۹ ص ۱۹۷؛ التعديل و التجريح، ج ۳ ص ۱۳۹۵، شماره ۱۴۱۸؛ تهذيب الكمال، ج ۳۲، ص ۳۳-۳۶)
6- إسحاق بن راهويه
إسحاق بن إبراهيم بن مخلد بن إبراهيم أبو يعقوب حنظلي مروزی نیشابوری او
۱۳۲
در سند صدوق هم وجود دارد. شیخ طوسی در رجال نام وی را در زمره اصحاب حضرت رضا آورده است(1).(رجال طوسی، ص ۳۵۱، شماره ۵۲۰۲) آیة الله خویی سخن شیخ را نقل کرده و افزوده است که او ناقل حدیث سلسلة الذهب از امام رضا است(2).(معجم رجال الحديث، ج ۳، ص ۱۹۶ و ۲۰۶، شماره ۱۱۱۷ و ۱۱۴۳)
در تراجم عامه تعابیر گوناگونی درباره او آمده است عالم خراسان»، «إمام من أئمة المسلمين، أحد الحفاظ الكبار و اجتمع له الحديث والفقه والحفظ والصدق والورع والزهد أحمد بن حنبل، بخاری مسلم ترمذی و نسائی از او علم فرا گرفته اند. او به سال ۲۳۷ یا ۲۳۸ ق در نیشابور از دنیا رفت(3).(تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۳۴۳؛ الجرح والتعديل، ج ۲، ص ۲۰۹-۲۱۰، شماره ۷۱۴؛ تهذیب الكمال، ج ۲ ص ۳۷۳؛ تهذيب التهذيب، ج ۱، ص ۱۹۰)
7- ياسين بن نضر
از این فرد در منابع شیعه تنها در کشف الغمه در بیان حديث سلسلة الذهب نام برده شده و در تراجم ،شیعه اثری از او موجود نیست.
در تراجم اهل سنت نام وی یاسین بن نضر بن يونس بن سليمان بن سلمان بن ربيعة باهلي أبو سعيد قاضی نیشابوری ذکر شده است. از نضر بن شميل حفص بن عبدالرحمان و سعید بن منصور روایت کرده است و محمد بن عبدالوهاب عبدی و پسرانش أبوبكر، وأبو أحمد وأبو یحیی از او روایت کرده اند. او در سال ۲۵۲ ق. وفات یافت(4).(إكمال الكمال، ج ۷، ص ۳۵۳)
گروه دوم: راویان موجود در سلسله سند
این رجال در دو گروه قرار دارند:
الف) گروهی که سند آنان به اباصلت هروی منتهی میشود و عبارت اند از:
۱۳۳
1- أبو سعيد محمد بن فضل بن محمد بن إسحاق مذكر نيشابوري.
2- أبو على حسن بن على خزرجی انصاری سعدی.
3- عبد السلام بن صالح اباصلت الهروى
ب) گروهی که سند آنان به اسحاق بن راهويه منتهی میشود و عبارت اند از:
۱- محمد بن موسى بن متوكل.
2- أبو الحسن محمد بن جعفر اسدی.
3- محمد بن حسین صولی این شخص در توحید و ثواب الأعمال با نام محمد بن حسین صوفی آمده).
4- يوسف بن عقيل.
5- إسحاق بن راهويه.
در این جا از بررسی راویان فوق برای رعایت اختصار صرف نظر میکنیم.
نتیجه گیری
۱- حدیث سلسلة الذهب از نوع احادیث قدسیه است.
2- این حدیث در معتبرترین منابع شیعه و اهل سنت با اسناد مختلف و متعدد موجود است؛ بنابراین میتوان آن را از احادیث متواتر یا دست کم مستفیض شمرد.
3- با بررسی اجمالی رجال موجود در سند مشخص شد که همه آنان در نزد شیعه و اهل سنت مورد وثوق هستند و حدیث از قوی ترین سندها برخوردار است.
4- از مجموع چهار نوع حدیثی که بیان شد این نکته روشن می شود که بین توحید و ولایت ارتباط عمیقی وجود دارد به طوری که توحید بدون ولایت توحید نیست
در پایان توفیق تمامی دست اندرکاران ترویج فرهنگ علوی، به خصوص
۱۳۴
خدمتگزاران درگاه امام رئوف علی بن موسی الرضا را از خداوند خواستارم. السلام على الإمام الرؤوف الذى هيج أحزان يوم الطفوف.
کتاب نامه
1. ابن بابویه، محمد بن علی (م ۳۸۱ ق) ، الامالى، تحقيق قسم الدراسات الإسلامية، بعثت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۷ ق.
۲. -----------------------، التوحيد تحقیق سید هاشم حسینی طهرانی جامعه مدرسين حوزه علميه قم
۳. -----------------------، ثواب الأعمال الرضى، قم، چاپ دوم، ۱۳۶۸ ه.ش.
۴. -----------------------، الخصال، تحقيق على اکبر غفاری جامعه مدرسین حوزه علميه قم، ۱۴۰۳ ق. ۱۳۸۷ ق.
5. -----------------------،عيون أخبار الرضا، مؤسسة اعلمي بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۴ ق.
6. -----------------------، معاني الأخبار، تحقیق علی اکبر غفاری، انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۶۱ ه.ش.
7. ابن حبان، محمد بن حبان (م) ۳۵۴ ق) المجروحين من المحدثين تحقيق محمود ابراهیم زاید دار المعرفة، بیروت، بی تا.
8. ابن حجر عسقلاني، أحمد بن على (م ۸۵۲ ق)، تهذيب التهذيب، دار الفکر، بیروت، چاپ اول ۱۴۰۴ ق.
9. ابن شاهين، عمر بن أحمد (م ۳۸۵ ق)، أسماء الثقات، تحقيق صبحي السامرائي، دار السلفية، كويت؛ چاپ اول، ۱۴۰۴ ق.
۱۰. ابن ماجة محمد بن يزيد قزوینی (م) ۲۷۵) ق)، سنن ابن ماجة تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي دار الفکر، بیروت، بی تا.
۱۱. ابن ماكولا، على بن هبة الله (م ۴۷۵ ق)، الإكمال تحقيق نايف عباس دار الكتب الإسلامي، قاهره بی تا.
١٢. إربلي، على بن عيسى، كشف الغمة في معرفة الأئمة، (م ۶۹۳ ق)، دار الأضواء، بيروت، چاپ دوم ۱۴۰۵ ق.
۱۳. باجي، أبو الوليد سليمان بن خلف (م) ۴۷۴ ق)، التعديل و التجريح، تحقيق أحمد البزار، بينا بی جا، بی تا.
۱۴. بخاری، محمد بن إسماعيل (م ۲۵۶ (ق) التاريخ الصغير، دار المعرفة، بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۶ ق.
۱۳۵
۱۵ حسکانی، عبید الله بن عبد الله (م) قرن ۵ ق)، شواهد التنزيل تحقيق محمد باقر محمودی مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، تهران چاپ اول، ۱۴۱۱ ق.
۱۶. حکیم، سید محسن (م) ۱۳۸۸ ق)، مستمسک العروة الوثقى، كتابخانه آية الله العظمی مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ ق.
۱۷. خطیب بغدادی، احمد بن علی (م) ۴۶۳ ق) ، تاریخ بغداد تحقیق مصطفی عبد القادر عطا، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ ق.
۱۸. خوبی، سید ابو القاسم (م) ۱۴۱۳ ق)، كتاب الطهارة المطبعة العلمية، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۱
۱۹. ذهبی، محمد بن احمد (م ۷۴۸ ق)، تذکرة الحفاظ، تصحیح از نسخه کتابخانه حرم مکی، دار
۲۰. ---------------------، سير أعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ نهم، ۱۴۱۳ ق.
۲۱. ---------------------، ميزان الاعتدال، تحقيق على محمد بجاوى دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، ۱۳۸۲ ق.
۲۲. رازی، عبدالرحمن بن أبي حاتم (م ۳۲۷ ق)، الجرح والتعديل، دار احياء التراث العربی، بیروت، چاپ اول ۱۳۷۱ ق.
۲۳. طبری، محمد بن جریر (م ۳۱۰ ق)، تاريخ الأمم و الملوک، مؤسسه اعلمی، بیروت، بی تا.
۲۴. طوسی، محمد بن حسن (م ۴۶۰ ق)، اختيار معرفة الرجال رجال کشی)، تحقیق سید مهدی رجایی، مؤسسة آل البيت، قم، ۱۴۰۴ ق.
۲۵. الامالي، تحقيق قسم الدراسات الاسلامية، دار الثقافة، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق.
۲۶. رجال الطوسي، تحقيق جواد قیومی مؤسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۱۵ ق.
۲۷. عقیلی، محمد بن عمرو (م ۳۲۲ ق)، الضعفاء الكبير تحقيق عبد المعطى أمين قلعجي، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ دوم، ۱۴۱۸ ق.
۲۸. علامه حلی، حسن بن يوسف (م) ۷۲۶ ق)، خلاصة الأقوال المطبعة الحيدرية، نجف، چاپ دوم، ۱۳۸۱ ق.
۲۹. فضل الله بن روزبهان (م) ۹۲۵ (ق) مهمان نامه بخارا به اهتمام منوچهر ستوده، انتشارات علمی فرهنگی تهران چاپ سوم، ۱۳۸۶ هش.
۳۰. قندوزی، سلیمان بن إبراهيم (م) ۱۲۹۴ ق)، ينابيع المودة لذوى القربي، تحقيق سيد على
۱۳۶
جمال الدين أشرف حسيني، دار الأسوة، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق.
۳۱. کنتوری، حامد حسین بن محمد قلی (م ۱۳۰۶ ق)، خلاصة عبقات الأنوار، مؤسسة البعثة، قم، ۱۴۰۵ ق.
۳۲. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى (م ۱۱۱۱ ق) ، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.
۳۳. مرعشی نجفی، سید شهاب الدین (م) (۱۴۱۱ ق)، شرح إحقاق الحق و إزهاق الباطل، كتابخانه آية الله العظمی مرعشی نجفی، قم، بی تا.
۳۴. مرى، يوسف بن عبد الرحمان (م) ۷۴۲ ق)، تهذيب الكمال، تحقيق بشار عواد معروف مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ چهارم ۱۴۰۶ ق.
۳۵. مناوی، محمد بن عبد الرؤوف (م) (۱۳۳۱ ق)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق.
۳۶. میلانی، سید علی، نفحات الأزهار، ناشر مؤلف، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق.
۳۷. نجاشی، احمد بن على (م ۴۵۰ ق). رجال النجاشي، تحقيق موسى شبیری زنجانی، مؤسسه نشر اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ ق.
۳۸. یزدی سید محمد کاظم (م ۱۳۳۷ ق)، العروة الوثقى، تحقيق و نشر مؤسسه نشر اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۲۰ ق.
۱۳۷
تحلیلی بر حديث سلسلة الذهب
محمد زارعی افین
مقدمه
امامت مسئله ای است همزاد و همدوش نبوت و ارتباطی ناگسستنی با توحید دارد. اعتقاد و شهادت به نبوت و امامت هم چون توحید جزء جدایی ناپذیر اسلام است و این است علت وجوب تشهد در نماز که بدون آن نماز باطل است و حتی در صورت ترک سهوی آن احتیاج به قضا دارد چه زیبا گفته است شافعی:
يا أهل بَيْتِ رَسُول الله حبكم فرض من الله في القرآن أنزله
كفاكم من عظيم القدر أنكم مَنْ لَمْ يُصَلِّ عَلَيْكُمْ لا صلاة لها(1)(الصواعق المحرقه، ص ۱۴۸)
متأسفانه با انحراف حکومت از مسیر ولایت ظلم بزرگی بر اسلام و اهل بیت و بلکه بر انسانیت وارد شد اگر چه ائمه معصومین برای جلوگیری از انحراف تلاش و مجاهدت فراوانی کردند ولی شرایطی ایجاد شد که نقل حدیث پیامبر ممنوع گردید چنان که تاریخ گواه آن است(2).(علامه عسکری در این زمینه در کتاب نقش ائمه در احیاء دین، ج ۱، ص ۱۴۹ بحث کرده است.) اگر نبود فرصتی که برای امام صادق و حضرت رضا فراهم شد امروز دست شیعه از معارف و فرهنگ غنی تشیع
138
خالی بود ولی در این دو دوره فرصتی پیش آمد تا آن چه خواسته همه ائمه بود با مجاهدت این دو امام در نشر فرهنگ تشیع و احادیث اهل بیت فراهم گردد.
آن مکتبی که امام صادق در مدینه تأسیس کرد به وسیله حضرت رضا به سرزمینی که دوستدار اهل بیت بود و بهترین مکان برای پذیرش فرهنگ اهل بیت و حفظ آن به شمار می آمد گسترش یافت. این محبت در نیشابور تجسم پیدا کرد و حداقل بیست هزار نفر با اشک شوق از امام خواستند برای آنان حدیثی نقل کند. امام حدیثی را بیان کرد که دشمن بیش از یک قرن تلاش کرده بود آن را به فراموشی بسپارد چه خونها که ریخته شد تا کسی از ولایت علی الله و فرزندانش سخن نگوید امام در بهترین زمان و در جمعی که غالباً اهل سنت بودند. حديث شريف سلسلة الذهب را نقل فرمود و در آن جمع اهل دانش، از زبان پیامبر -که او پاره تنش بود(1)-(عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۵۰۶) بیان کرد که امامت مقامی است الهی و عقول بشر از انتخاب امام عاجز است. لذا سند حدیث را رساند به خدای عزوجل که خداوند فرموده است: «كلمة لا إله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابي و بعد فرمود: «بشروطها و انا من شروطها و در تعبیر دیگر آمده است که خدای عزوجل فرمود: «ولاية على بن ابی طالب حصنی این بیان امام در نیشابور بود که توانست دنیای اسلام و به ویژه ایران را به ولایت اهل بیت توجه دهد. امروز ملت بزرگ ایران مفتخر است که زیر این پرچم ولایی و الهی زندگی می کند و مضجع شریف رضوی مرکز تابش نور ولایت بر تمام عالم است.
نکته مهم تر این که برای هیچ یک از ائمه به جز امام رضا چنین زمینه ای فراهم نشده که رئیس حکومت به حقانیت اهل بیت اعتراف کند و آنان را لایق خلافت و جانشینی پیامبر بداند اما مأمون چنین کرد و خود جلسات مناظره ای بین
۱۳۹
امام و مخالفان ترتیب داد و حتی به دفاع از ولایت امیرالمؤمنین پرداخت هر چند او حسن نیت نداشت و میخواست با تشکیل آن جلسات، شخصیت امام را بشکند. مناظره مفصل مأمون با مخالفان امامت در عیون اخبار الرضا آمده است(1).(عيون اخبار الرضا ، ج ۲، ص ۴۲۷) مأمون در پایان بحث رو به قبله نشست و گفت: «پروردگارا من این قوم را نصیحت کردم و آنچه بر من واجب بود ادا کردم و علی را بعد از پیغمبر تو بر جميع خلق ترجیح دادم چنان که رسول تو ما را به آن امر کرده بود»(2).(همان، ص ۴۷۶-۴۸۲)
سفر امام به خراسان
امام رضا در این سفر توانست توطئه مأمون را نقش بر آب کند و مردم را نیز آگاه سازد. آن حضرت چنان با مردم رفتار میکرد که محبت مردم به او روز به روز بیشتر می شد.
مردم مدینه و خویشاوندان حضرت شاید گمان میکردند که امام برای گرفتن حکومت عازم خراسان است و لذا بعضی به آن حضرت تبریک می گفتند، ولی حضرت با وداع مکرری که با جدش رسول خدا نمود و با جمع کردن اهل و عیال خویش و امر کردن آنان به گریه به همه فهماند که از این سفر برنمی گردد و به شهادت می رسد(3).(همان، ج ۲، ص ۴۶۴؛ مناقب علی بن ابی طالب ، ج ۴، ص ۳۴۰) هم چون سیدالشهداء مدینه را ترک کرد و به مکه رفت.
مرحوم اربلی در کشف الغمة نقل کرده است که امیة بن علی گفت:
من با امام رضا در سفری که حضرت عازم خراسان بود، در مکه بودم و جواد الائمه الله نیز همراه آن حضرت بود حضرت رضا با کعبه و داعی کرد که جواد الائمه بسیار ناراحت شد چندان که صورت او را غم فرا گرفت و از
۱۴۰
جای خویش بلند نمیشد عرض کردم چرا برنمی خیزید؟ فرمود: چگونه بلند شوم در حالی که پدرم و داعی کرد که دیگر برگشتی ندارد(1)؟(كشف الغمه، ج ۲، ص ۳۶۲؛ قادتنا، ج ۶، ص ۴۱۸؛ اخبار و آثار حضرت رضا ، ص ۷۸)
رفتار امام در این دو مکان مقدس که مرکز وحی و اسلام و محل اجتماع مسلمانان بود برای روشن کردن اذهان مردم در قضیه ولایت عهدی صورت گرفت. در طول سفر مردم از آن حضرت کرامات و معجزات فراوانی دیدند که بر ارادتشان افزوده شد در قادسیه نباح بصره اهواز قنطره و سایر جاها آثار فراوانی از آن حضرت به جای مانده است.
تکرار غدیر در نیشابور
هم زمان با ورود حضرت به نیشابور در سال ۲۰۰ هجری(2)،(فرائد السمطين، ج ۲، ص ۱۹۹) دو تن از حافظان حدیث ابوزرعه رازی و محمد بن اسلم طوسی به همراه گروهی از اهل علم و حدیث که بیش از بیست هزار نفر بودند به حضورش آمدند حضرت رضا در هودجی بر روی استری سیاه و سفید نشسته بودند و خستگی سفر در وجود استر آشکار بود. حاضران امام را به پدران معصومش سوگند دادند تا جمال خویش را به آنان بنماید و حدیثی از پدران بزرگوارش روایت فرماید در این وقت با کنار رفتن پرده هودج چهره نورانی امام آشکار شد و مردم به تماشای ابهت و عظمت خلیفه خدا ایستادند بعضی به گریه افتادند و جمعی فریاد میکشیدند و برخی بر پاهای استر بوسه میزدند فریاد و شیون حاضران به آسمان رسیده بود تا آن که بزرگان و دانشمندان مردم را به سکوت فراخواندند و آنگاه که خروش آنان فرو نشست حضرت سر مبارک خویش را از سایه بان هودج بیرون آورد و فرمود:
حدثني أبي الكاظم عن ابيه جعفر بن محمد الصادق عن ابيه محمد بن على
۱۴۱
الباقر عن ابيه على بن الحسين قال: حدثني أبي الحسين بن على الشهيد بكربلاء قال: حدثنی ابی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب شهید ارض كوفان قال: حدثني اخی و ابن عمى رسول الله قال: حدثني جبرئيل قال سمعت رب العزة سبحانه يقول: كلمة لا اله الا الله حصني، و من دخل حصنى امن من عذابي. ثم قال: بشروطها و انا من شروطها(1).(عيون اخبار الرضا ، ج ۲، ص ۳۷۲- ۳۷۶؛ امالی (صدوق)، ص ۳۰۶ امالی (طوسی) ص ۲۷۹، ج ۵۳۶؛ التوحيد، ص ۲۲-۳۴؛ الصواعق المحرقه، ص ۳۰۷ و ۳۰۹؛ فرائد السمطين ج ۲، ص ۱۸۹؛ مناقب علی بن ابی طالب، ج ۳، ص ۱۰۱؛ قادتنا ، ج ۶، ص ۴۲۳؛ زندگانی حضرت رضا (مقرم)، ص ۶۰-۶۱؛ اخبار و آثار حضرت رضا ، ص ۸۴؛ بحار الانوار، ج ۴۹ ص ۱۲۶ - ۱۲۷)
پدرم حضرت کاظم نقل کرد از پدرش حضرت صادق از پدرش امام باقر از پدرش علی بن الحسین از پدرش حسین بن علی شهید کربلا از پدرش امير المؤمنين على بن ابی طالب شهید کوفه از برادر و پسر عمش رسول خدا که فرمود: حدیث کرد مرا جبرئیل که گفت شنیدم از خدای متعال که می فرمود كلمة لا اله الا الله قلعه استوار من است و هر کس وارد قلعه من شود، از عذابم در امان خواهد بود. آنگاه حضرت فرمود با حفظ شرایط آن و من از شرایط آن هستم.
این حدیث از نظر سند مورد قبول عامه و خاصه است و هم چنان که از نامش معلوم است سلسلة الذهب نامیده شده است زیرا ناقلان حدیث به حکم آیه تطهیر معصوم و از حجج الهی هستند.
ابن حجر هیثمی از احمد بن حنبل نقل کرده است که گفت: «لو قرأت هذا الاسناد على مجنون لبرئ من جنته؛ اگر این اسناد را بر دیوانه بخوانند عاقل خواهد شد و
۱۴۲
از دیوانگی نجات خواهد یافت(1).(الصواعق المحرقه، ص ۲۰۵)
مأمون نیز هم زمان با معرفی حضرت رضا گفت: والله لو قرأت هذه الأسماء على الصم البكم لبرأوا بإذن الله(2)(عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴۷) اگر این نامها بر کرها و گنگ ها خوانده شود، خوب میشوند.
ابو القاسم قشیری هم گفته است که یکی از امیران سامانی وقتی سند این حدیث را دید آن را با آب طلا نوشت و وصیت کرد که آن نوشته را با او دفن کنند. بعد از فوت او را در خواب دیدند و سؤال کردند که خداوند با تو چگونه رفتار کرد؟ گفت: خداوند مرا به سبب گفتن لا إله الا الله وتصديق «محمداً رسول الله» آمرزید(3).(الفصول المهمه، ص ۲۵۳؛ بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۲۷؛ قادتنا، ص ۴۲۷)
فقیه بزرگوار شیعه صاحب جواهر اعلی الله مقامه میگوید: چه بسیار شده است که من این حدیث مبارک را درون کاسه ای مینویسم و آن نوشته را با آب میشویم و اندکی از تربت امام حسین نیز بر آن می افزایم و اثرش را در شفا و بهبودی بسیار سریع مشاهده میکنم هم چنین در این باره خوابی دیده ام که امیرالمؤمنین الله در خواب این کار را به شرط آن که پنج قروش واحد پول عراق صدقه داده شود، تأیید کردند(4).(جواهر الکلام، ج ۴، ص ۲۲۶ پاورقی زندگانی امام رضا الا (مقرم)، ص ۶۱)
رابطه ولایت با توحید
مضمون حديث سلسلة الذهب این است که وارد شدن در حصن الهي بدون اعتقاد به حجت خدا و ولایت او امکان پذیر نیست و امام حجت خدا در زمین و از
۱۴۳
شروط توحید است. توحید اساس اعتقادات انسان است و اصول اعتقادی دیگری مانند نبوت و امامت و معاد ریشه در توحید دارند. البته معرفت به توحید راه دارد و بدون شناخت راه امکان وصول نیست.
شناخت این راه و هدایت شدن به آن چندان اهمیت دارد که هر مسلمانی باید چند مرتبه در شبانه روز در عبادات خود آن را از خداوند درخواست کند و بگوید: اهدنا الصراط المستقیم این صراط امام و حجتی است که از طرف خداوند منصوب شده و میزان سنجش انسانها قرار گرفته است: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِأَمَامِهِمْ(1).(اسراء ٫ ۷۱)
خداوند پیامبر و عترت او را عدل قرآن قرار داده و رسولش را امر کرده است. که این اصل را به مردم ابلاغ نماید: ﴿يَاءَيُّهَا الرَّسُولُ بَلَغَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ(2).(مانده ۶۷) هم چنین خداوند تکمیل دین را منوط به بیان مسئله امامت دانسته است: ﴿ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دينا(3).(مائده ۳)
علت غضب خداوند بر شیطان نیز این بود که شیطان در برابر حجت او تعظیم نکرد وگرنه او منکر خدا نبود بلکه میگفت من در برابر مخلوق تو سجده نمی کنم. بدین ترتیب تکبر اولین معصیتی بود که شیطان مرتکب شد.
امام صادق فرمودند:
«قال إبليس يا رب أعفنى من السجود لآدم الله و انا أعبدك عبادة لم يعبدكها ملك مقرب ولا نبي مرسل. قال الله تبارك وتعالى: لا حاجة لى إلى عبادتك، إنما أريد
۱۴۴
أن أعبد من حيث أريد لا من حيث تريد»(1).(تفسير القمي، ج ۱، ص ۴۲)
شیطان گفت پرودرگارا مرا از سجده کردن بر آدم معاف بدار؛ من تو را چنان عبادت میکنم که هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسلی عبادت نکرده باشد. خداوند فرمود مرا به عبادت تو نیازی نیست من میخواهم از راهی که خود اراده کرده ام، عبادت شوم نه از راهی که تو اراده کرده ای
امام رضا نیز با بیان جمله بشروطها و انا من شروطها، امامت و ولایت را راه رسیدن به توحید و عبادت خدا شمردند.
حرم امن الهی
خداوند ولایت پیامبر و ائمه را حرم امن خویش قرار داده است. آنان که در این حصن الهی قرار گیرند و بر کشتی نجات سوار شوند رستگار خواهند شد، چنان که پیامبر اکرم فرموده است مثل اهل بيتي كسفينة نوح من ركبها نجي و من تخلف عنها غرق»(2)؛(اسرار الامامه، ص ۲۵۰ و ۲۹۶؛ المستدرك على الصحيحين، ج ۳، ص ۱۵۰) مثل اهل بيت من هم چون کشتی نوح است. هر که بر آن سوار شود، نجات یابد و هر که سر باززند غرق گردد نیز امام جواد فرمود که مراد از وهذا البلد الأمين ائمه معصومین امام هستند(3).(تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۱۸؛ شواهد التنزيل، ج ۲، ص ۴۳۰)
در حدیثی مرحوم صدوق از امام رضا از پدران گرامی اش از رسول خدا نقل کرده است که خداوند عزوجل درباره امیر المؤمنين فرمود:
و حصنى الذى من لجأ إليه حصته من مكروه الدنيا والآخرة، و وجهي الذي من توجه اليه لم أصرف وجهى عنه، و حجتي في السماوات والأرض على جميع من فيهن مِنْ خَلْقِى، لا أَقْبَلُ عَمَلَ عامل منهم إلا بالإقرار بولايته مع نبوة
145
محمد رسولی...».
على قلعه امن من است که هر کس در آن وارد شود از سختی های دنیا و آخرت در امانش خواهم داشت و چهره من است که هر کس به وی رو کند از او روی برنخواهم گرداند و حجت من است بر تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند و هیچ عملی از آنان قبول نمیشود مگر با اقرار به ولایت او و نبوت محمد رسولم......
جایگاه ولایت در حدیث رضوی
در حدیثی دیگر که آن نیز سلسلة الذهب است و صدوق در عیون اخبار الرضا الله و امام خمینی اله در مصباح الهداية ذكر فرموده اند، جلوه هایی از مقام ولایت بیان شده است. طبق این حدیث ائمه مظهر صفات پروردگار و واسطه فیض برای اولین و آخرین اند و البته درک جایگاه بلند آنان از فهم و توان انسانهای دیگر خارج است. در اینجا برای تأمل بیشتر در معنای توحید و پیوند آن با ولایت و امامت ترجمه این حدیث را نقل میکنیم:
اباصلت هروی از حضرت رضا از پدرانش از امیرالمؤمنین الله روایت کرده که حضرت رسول ﷺ فرمود: خداوند متعال آفریده ای بهتر از من و گرامی ترا از من نیافریده است.
علی گفت: یا رسول الله تو افضل هستی یا جبرئیل؟ فرمود: ای علی خداوند متعال پیامبران مرسل خود را بر فرشتگان مقربش فضیلت داده است و مرا بر همه پیغمبران و مرسلین فضیلت داده
ای علی فضیلت بعد از من مخصوص تو میباشد و بعد از تو نیز مخصوص امامان بعد از تو خواهد بود فرشتگان خدمت گزاران ما و خدمت گزاران دوستان ما هستند.
ای علی کسانی که عرش خداوند را بر دوش خود میکشند و هم چنین کسانی
۱۴۶
که در اطراف عرش خداوند او را تسبیح میگویند برای کسانی که به ولایت ما ایمان دارند استغفار میکنند.
ای علی اگر ما نبودیم خداوند آدم و حوا بهشت و دوزخ و آسمان و زمین را نمی آفرید چگونه ما بر فرشتگان برتری نداریم در صورتی که قبل از آنها خدای خود را شناختیم و او را تسبیح و تهلیل و تقدیس کردیم. اولین چیزی که خداوند آفرید ارواح ما بود. خداوند متعال ما را به توحید و سپاس گویی خود به سخن آورد. بعد از آن فرشتگان را خلق کرد هنگامی که ملائکه ارواح ما را یک نور واحد مشاهده کردند از موقعیت ما دچار شگفتی شدند و آن را بزرگ شمردند. در این هنگام ما تسبیح گفتیم تا فرشتگان بدانند که ما مخلوق هستیم و خداوند از صفات ما منزه است. پس فرشتگان با تسبیح ما تسبیح گفتند و خدا را از صفات ما منزه کردند.
چون مقام ما را بزرگ شمردند ما کلمه تهلیل بر زبان جاری کردیم تا فرشتگان بدانند که ما بنده خدا هستیم و مورد پرستش قرار نمیگیریم. پس فرشتگان هم لا اله الا الله گفتند.
هنگامی که مشاهده کردند جایگاه ما بسیار بزرگ است، ما تکبیر گفتیم تا فرشتگان بدانند که خداوند بزرگتر است از این که کسی بتواند جای او یا مقام بزرگ او را درک کند؟
وقتی که دانستند ما چه مقامی داریم و خداوند چه عزت و قوتی به ما داده است گفتیم: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّة إلا بالله تا فرشتگان بدانند که جز خداوند متعال کسی را حول و قوه ای نیست.
پس از این که فرشتگان مشاهده کردند خداوند متعال نعمت هایی به ما ارزانی داشته است و طاعت ما را بر مردم واجب گردانیده گفتیم: «الْحَمْدُ لله تا ملائکه بدانند که خداوند حقی به گردن ما دارد و ما باید نعمت های او را سپاس
۱۴۷
گوییم. سپس فرشتگان نیز گفتند: «الحمد الله».
پس فرشتگان به وسیله ما هدایت شدند و به توحید خداوند متعال اعتراف کردند و او را تسبیح و تهلیل و تحمید و تمجید گفتند.
سپس خداوند متعال آدم را آفرید و ما را در صلب او قرار داد و فرشتگان را فرمان داد تا آدم را سجده کنند و این برای بزرگداشت و تکریم ما بود. سجده فرشتگان برای آدم از روی تعظیم بود و برای خداوند از روی عبودیت. اینک چگونه ما از فرشتگان افضل نباشیم در صورتی که همه فرشتگان بر آدم سجده کردند؟
هنگامی که در شب معراج مرا به آسمان بردند جبرئیل دو بار اذان و اقامه گفت. پس اظهار داشت: یا محمد، جلو بیا.
گفتم ای جبرئیل جلوتر از تو بایستم؟ گفت آری خداوند تبارک و تعالی پیغمبران خود را بر فرشتگان فضیلت داده است و مخصوصاً برای تو فضیلتی خاص قائل شده است.
حضرت رسول فرمود من پیش رفتم و نماز گزاردم......
در این هنگام که مقابل پروردگار قرار گرفته بودم به ساق عرش نگریستم دوازده نور مشاهده کردم در هر نوری یک سطر سبز دیدم که بر آن نام یکی از اوصیای مرا نوشته بودند که اول آنها علی بن ابی طالب و آخر آنها مهدی امت من بود.
عرض کردم ای خدای من اینان اوصیای من بعد از من هستند؟
ندا آمد، ای محمد اینان دوستان و برگزیدگان من و حجت های من در میان مخلوقاتم هستند و اوصیا و جانشینان تو و بهترین خلق من بعد از تو میباشند. به عزت و جلال خودم سوگند به وسیله آنها دین خود را ظاهر می گردانم و کلمه خود را بلند میکنم و زمین را به دست آخرین آنها از دشمنانم پاک
148
می گردانم شرق و غرب عالم را در اختیار او قرار خواهم داد و بادها را برای او مسخر خواهم کرد و ابرهای متراکم را برایش رام میکنم و او را با اسباب و وسایل خود بالا میبرم و با لشکریانم او را یاری میکنم و با فرشتگانم او را مدد میرسانم تا آنگاه که دعوت مرا علنی کند و مردم را بر یکتاپرستی جمع نماید. سپس سلطنت او را ادامه میدهم و گردش امور مردم را در اختیار دوستانم می گذارم تا آنگاه که قیامت برپا گردد(1).(عيون اخبار الرضا ، ج ۲، ص ۲۹۲؛ اخبار و آثار حضرت رضا ، ص ۳۰۱-۳۰۵)
نکات مهم حدیث
۱- سؤال امیر المؤمنين له جهت روشن شدن حقایق برای دیگران است زیرا آن دو بزرگوار بر حسب ولایت کلیه با همدیگر متحدند و پیامبر اکرم اسم اعظمی است که بر دیگر اسماء احاطه دارد و فیض از آن حضرت به اسماء دیگر می رسد. نزدیک ترین اسماء به آن حضرت امیرالمؤمنین است و معارف و فیوضات علمی به دیگران نمی رسد مگر پس از آن که از مرتبه علوی بگذرد و به همین دلیل فرمود: «انا مدينة العلم و على بابها».
2- این که از پیامبر اکرم سؤال شد که آن حضرت برتر است یا جبرئیل برای آن است که وقتی حضرت از جبرئیل با آن عظمت و مقام برتر باشد، بر همگان برتری خواهد داشت.
3- این برتری تشریفاتی و اعتباری نیست حقیقی است و او امام است بر همه خلایق و بلکه همه نبوتها از شئون نبوت اوست.
۴- این که پیامبر اکرم به امیرالمؤمنین فرمود این برتری پس از من برای تو و امامان بعد از توست به این معناست که هر یک از ائمه واسطه فیض الهی اند و
۱۴۹
دیگران از نور آنها استفاده می کنند.
5- این که فرمود: فرشتگان خدمتگزاران ما و دوستان ما هستند»، گواه است بر این که عالم با همه نیروهایی که در آن است همگی در اختیار ولی کامل است.
6- این که فرمود: «اگر ما نبودیم خدای تعالی آدم را نمی آفرید، از آن روست که آنان واسطه های میان حق و خلق اند و مظهر رحمت خداوند هستند(1).(مصباح الهدایه، ص ۱۶۴-۱۷۰) این است معنای کلام امیرالمؤمنین که فرمود: «فإنا صنائع ربنا والنَّاسِ بَعد صنائع لنا»(2)؛(نهج البلاغه (فیض الاسلام)، ص ۸۸۵ نامه ۲۸) ما تربیت یافته پروردگاریم و مردم تربیت یافته های ما هستند.
پیوند توحید و امامت
شناخت خداوند در این جهان بدون واسطه امکان پذیر نیست و پیامبران و ائمه راه های رسیدن به خدا هستند امیرالمؤمنین در جواب ابن کواء که از اصحاب اعراف پرسیده بود فرمودند ماییم اعراف که یاران خود را از رخسارشان می شناسیم. ماییم اعراف که خدای عزوجل جز از راه معرفت ما شناخته نشود. ماییم اعراف که روز قیامت بر صراط خدای عزوجل ما را معرف قرار دهد؛ پس به بهشت نرود مگر کسی که ما را بشناسد و ما نیز او را بشناسیم و به دوزخ نرود مگر کسی که ما او را نشناسیم و او هم ما را نشناسد خدای تبارک و تعالی اگر میخواست خود را بی واسطه به بندگان می شناسانید ولی ما را در و صراط و راه خود قرار داد.....
ائمه مثل قرآنند هم چنان که قرآن کتاب دیگری جای او را نمی گیرد ائمه هم عدل ندارند.
۱۵۰
پیامبر فرمود: إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتی»(1).(مسند احمد، ج ۳، ص ۲۶، ۱۷، ۱۴؛ المناقب ابن مغازلی؛ اسرار الامامه، ص ۲۵۲) آن حضرت هم چنین علی را باب معرفت به خود و پروردگار قرار داد و فرمود: «انا مدينة العلم و على بابها»(2).(سنن الترمذی، ج ۲، ص ۲۵۰؛ اسرار الامامه، ص ۲۱۱) در حدیث دیگری نیز فرمود: «یا علی، حبّك ايمان و بغضك نفاق»؛ دوستی با تو ایمان است و دشمنی با تو نفاق(3).(اسرار الامامه، ص ۴۴۷)
از حضرت رضا با همین سند مبارک نقل شده است که خداوند عزوجل فرمود: «ولاية على بن ابى طالب حصني، فمن دخل حصني أمن من عذابي»(4).(عيون اخبار الرضا ءال، ج ۲، ص ۱۳۶؛ اسرار الامامه، ص ۱۵۴؛ المناقب (خوارزمی)، ص ۶۷ امالی طوسی، ص ۳۵۳) رسول خدا نیز فرمود: یا ابن عباس، ولايتهم ولايتي و ولايتي ولاية الله با ولایت آنان ولایت من و ولایت من ولایت خداوند است(5).(اسرار الامامه، ص ۹۷) در حدیث دیگری رسول خدا از جبرئیل نقل میکند که خدای عزوجل فرمود:
علی بن ابی طالب حجتى على خلقي و ديان ديني، يخرج من صلبه أئمة يقومون بأمرى و يدعون إلى سبيلي، بهم أدفع العذاب عن عبادي و إمائي و بهم أنزل رحمتی(6).(امالی صدوق، ص ۵۴۴)
علی بن ابی طالب حجت من است بر خلقم و جزا بخش در دینم است و از پشتش امامانی برآرم که به امر من قیام کنند و به راه من دعوت نمایند و بدانها عذاب را از بنده ها و کنیزهایم رفع کنم و بدانها رحمتم نازل کنم.
در این حدیث امام واسطة اقامة اوامر الهی و رسیدن به توحید و دفع عذاب و
۱۵۱
نزول رحمت شمرده شده است.
در حدیث دیگر شناخت امیرالمؤمنین نشانه ایمان و انکارش کفر شمرده شده است عن أبي جعفر الله: إن الله عز وجل جعل علياً علماً بينه و بين خلقه، من عرفه كان مؤمناً، و من انكره كان كافراً(1).(کافی، ج ۱، ص ۴۳۷)
امام باقر فرمود: خدای عزوجل على را بین خود و مردم، نشانه و علامت قرار داده است؛ هر که او را بشناسد مؤمن است و هر که او را انکار کند کافر است.
ایمان بدون ولایت و هم است
چه زیبا است بیان مرجع عالی قدر آية الله سید هادی میلانی که فرموده است:
الموجودات الامكانية اسماء الله تبارك وتعالى بأسرها، إلا أن الأسماء الحسنى منحصرة في محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله، فإنهم قالوا: «نحن اسماء الله الحسنى». و من قولهم يعلم أن الطريق إلى معرفة الله سبحانه منحصر بمعرفتهم، و لهذا قالوا: «بنا عرف الله و قالوا: لولانا ما عرف الله». وكل من لا يوالى محمداً و آل محمد له فهو غير عارف بالله و غير مؤمن به، لأن الطريق إلى معرفة الله منحصر بمعرفة الأئمة، وكيف يؤمن بالله من لا معرفة له بهم؟ بل إن ما يدعيه من الايمان ليس إلا وهماً، وعلى هذا فالعبادة بلا ولاية ليست عبادة الله(2).(علم و جهاد، ج ۱، ص ۲۲۰-۲۲۳)
تمام موجودات ممکن اسماء الهی هستند لکن اسماء حسنای الهی منحصر در محمد و آل محمد ه است چنان که خود فرموده اند: «ما اسماء حسنای الهی هستیم. از این سخن آنان فهمیده میشود که راه شناخت خدای تعالی منحصر در
۱۵۲
شناخت آنان است و از این روست که فرموده اند به وسیله ما خدا شناخته می شود و اگر ما نبودیم خداوند شناخته نمیشد هر کس که ولایت این خاندان را ندارد خدا را نشناخته است و مؤمن به خداوند نیست زیرا راه شناخت خدا منحصر در شناخت ائمه معصومین است و کسی که آنان را نشناسد، چگونه می تواند به خدا ایمان داشته باشد؟ کسی که چنین ادعایی بکند، دچار توهم شده است و بنابراین عبادت بدون ولایت، عبادت خدا نیست.
در زیارت جامعه آمده است:
«مَنْ والاكُم فقد والى الله»، «مَن اعتصم بكم فقد اعتصم بالله»، «مَنْ أَتَاكُمْ نَجِي وَمَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَكَ»، «و مَنْ أَراد الله بدأ بكُمْ وَمَنْ وَحْدَهُ قبل عَنْكُم وَمَن قَصَدَهُ تَوَجَّهُ بِكُمْ»(1).(مفاتيح الجنان، زیارت جامعه كبيره)
امير المؤمنین نیز فرمود: «انظروا أهل بيت نبيكم فالزموا سمتهم وَاتَّبَعُوا أثرهم»(2)؛(نهج البلاغه (فیض الاسلام)، ص ۲۷۷، خطبه ۹۶) نگاه کنید به اهل بیت پیغمبر خود و از طریقه ایشان جدا نشده، رفتارشان را پیروی کنید.
حضرت رضا نیز در سفر با برکت خویش در جمع هزاران نفر از دانشمندان و راویان بار دیگر غدیر را زنده کرد و پیوند توحید و ولایت را به روشنی بیان فرمود.
از خدای بزرگ خواستاریم که با ظهور آخرین یادگار اهل بیت دین الهی را با محوریت ولایت در تمام جهان حاکم سازد و عدالت مطلق را برقرار گرداند که هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفَى بِالله شهيدًا(3).(فتح ۲۸)
دین را حرمی ست در خراسان دشوار تو را به محشر آسان
۱۵۳
از خاتم انبیا در او تن از سید اوصیا در او جان
از جمله شرط های توحید از حاصل اصل های ایمان
مهرش سبب نجات و توفیق کینش مدد هلاک و خذلان
کتاب نامه
1. ابن ابی الحدید، عبد الحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، ۲۰ جلد دار الكتب العلمية، قم ۱۳۷۸ق.
2. این بابویه محمد بن على الامالی، انتشارات اسلامیه تهران چاپ چهارم، ۱۳۶۲ هـ.ش.
۳. ------------------------------،عيون اخبار الرضا با ۲ جلد انتشارات اسلامیه تهران، بی تا.
4. ابن حجر هیثمی، احمد بن محمد الصواعق المحرقة مكتبة القاهره، قاهره، چاپ دوم ۱۳۸۵ق.
۵. این شهر آشوب مازندرانی محمد بن علی مناقب علی بن ابی طالب الله، انتشارات علامه قم ، ۱۳۷۸ ق.
6. این صباغ مالکی علی بن محمد الفصول المهمة، دار الكتب التجارية، نجف، بی تا.
7. ابن مغازلی، علی بن محمد شافعی، مناقب على بن ابى طالب الله، المكتبة الاسلامية، تهران ۱۴۰۳ق.
8. اربلی، علی بن عيسى كشف الغمة، جلد ۲، ادب حوزه، قم، ۱۳۶۴ه.ش.
9. ترمذی محمد بن عیسی، سنن الترمذي دار الفکر، بیروت ۱۴۰۰ق.
۱۰. جوینی، ابراهیم بن محمد فرائد السمطين، ۲ جلد، بینا، بی جا، بی تا.
۱۱. حاکم حسکانی، عبید الله بن احمد شواهد التنزيل تحقيق محمد باقر محمودی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق.
۱۲. حاکم نیشابوری محمد بن عبد الله، المستدرك على الصحيحين ، جلد دار المعرفة، بيروت بی تا.
۱۳. خزاز قمی، على بن محمد، كفاية الأثر، بیدار، قم، ۱۴۰۱ق.
۱۴. خمینی، روح الله مصباح الهداية، ترجمة سيد احمد فهری، پیام آزادی، ۱۳۶۰ه.ش.
۱۵. خوارزمی موفق بن احمد المناقب، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، قم، ۱۴۱۱ق.
۱۵۴
۱۶، رضی، محمد بن حسین (گردآورنده) نهج البلاغه ترجمه سید علی نقی فیض الاسلام، بینا، بی جا، بی تا.
۱۷ طبرسی، حسن بن على اسرار الامامة تحقيق گروه کلام بنیاد پژوهشهای اسلامی مشهد ۱۳۸۰ هش.
۱۸. طوسی، محمد بن حسن الامالی، دار الثقافة، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۱۹. عطاردی، عزیز الله اخبار و آثار حضرت رضا ، صدر، چاپ دوم، ۱۳۶۸ ه.ش.
۲۰ قمی، عباس مفاتيح الجنان، هاتف، مشهد، ۱۳۷۳ هـ.ش.
۲۱ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی ۴ جلد تحقیق محمد باقر بهبودی و علی اکبر غفاری ترجمه آیة الله محمد باقر کمراى، المكتبة الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۹۲ق.
۲۲. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ۱۱۰ جلد دار الكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم ۱۳۶۲ ه.ش.
۲۳. مقرم، سید عبدالرزاق نگاهی گذرا به زندگانی امام رضا ، ترجمه رضا دهقان، میقات بی جا، ۱۳۷۰ هـ.ش.
۲۴ میلانی، سید محمد هادی قادتنا ، جلد مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۶ق.
۲۵ میلانی سید محمد علی، علم و جهاد لسان الصدق، قم، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.
۲۶. نجفی، محمد حسین جواهر الکلام، تصحيح رضا استادی، داراحياء التراث العربي، بيروت چاپ هفتم، ۱۹۸۱م.
۱۵۵
ابن راهويه مروزی راوی حديث سلسلة الذهب
محمد جواد هوشیار حاجیان یزدی
مقدمه
ابو يعقوب اسحاق بن ابراهیم مروزی معروف به ابن راهویه از فقها و محدثان شافعی مذهب عصر امام رضا و از راویان و اصحاب آن حضرت بود که در مرو به سال ۱۶۱ق. متولد شد. نخست در خراسان رشد نمود و آنگاه سفری به بغداد و سایر مناطق اسلامی کرد و عاقبت به نیشابور بازگشت و در سال ۲۳۸ ق در همان جا در گذشت و به خاک سپرده شد آثار او در زمینه ،قرآن حدیث و فقه است. فرزند و نوادگانش نیز محدث و فقیه بودند نام ابن راهویه در سلسله سند راویان حدیث سلسلة الذهب آمده است. اولین بار شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار نام او را در سند حدیث سلسلة الذهب ذكر كرده است و محدثان و مورخان بعد از او بر اساس گزارش وی نام این راهویه را در سلسله سند آن حدیث آورده اند. در این مقاله کوتاه سعی شده ضمن تبیین مختصر زندگانی ابن راهویه جایگاه او به عنوان راوى حديث سلسلة الذهب آشکار گردد.
نگاهی گذرا به زندگانی ابن راهویه (۱۶۱-۲۳۸ ق)
ابو يعقوب اسحاق بن ابراهيم بن مخلد بن ابراهیم تمیمی حنظلی مروزی
156
خراسانی، معروف به ابن راهویه از علمای فقه و حدیث و تفسیر بوده است(1).(الثقات، ج ۸، ص ۱۱۶، ج ۳، ص ۳۴) راهویه مرکب از دو کلمه «راه» و «ویه» است. راهویه» لقبی است که مروزی ها به ابراهیم پدر اسحاق دادند زیرا او در راه مکه متولد شد(2).(وفيات الاعيان، ج ۱، ص ۲۰۰؛ الوافي بالوفيات، ج ۸، ص ۳۸۶) پس از آن فرزندش اسحاق را به تصریح خود او ابن راهویه نامیدند(3).(تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۳۴۸؛ المنتظم في تاريخ الامم، ج ۱۱، ص ۲۵۹) از سوی دیگر، چون نسبت او به حنظلة بن مالك بن زيد مناة بن تمیم میرسد او را تمیمی حنظلی نیز گفته اند(4).(الانساب، ج ۳، ص ۳۴ تهذيب التهذيب، ج ۱، ص ۱۹۸)
تولد وی را به اختلاف ۱۶۱ ۱۶۳، ۱۶۶ و ۱۷۳ ق در مرو نوشته اند(5)(تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۳۴۷؛ الانساب، ج ۳، ص ۳۴؛ وفيات الاعيان، ج ۱، ص ۲۰۰؛ تهذيب التهذيب، ج ۱، ص ۱۹۷؛ طبقات الفقهاء، ص ۱۰۸؛ المنتظم في تاريخ الامم، ج ۱۱، ص ۲۵۹) و درگذشت او را نیز ۲۳۸ ق(6)(التاريخ الصغير، ج ۲، ص ۳۳۸، الانساب، ج ۳، ص ۳۴؛ شذرات الذهب، ج ۲، ص ۸۲؛ الكامل في التاريخ، ج ۷، ص ۷۰ تهذيب التهذيب ۱، ص ۱۹۸؛ البداية والنهایه، ج ۱۰، ص ۳۴۹ ر.ک. النجوم الزاهرة، ج ۲، ص ۳۵۱؛ تاريخ الادب العربي، ج ۱، ص ۱۵۷: الاعلام، ج ۱، ص ۲۹۲) در روایتی از ابوداوود ۲۳۷ و با ۲۴۳ ق ضبط کرده اند(7)(تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۳۵۵؛ طبقات الحنابله، ج ۱، ص ۱۰۹) که همان ۲۳۸ ق صحیح است. مورخان نوشته اند که وی هنگام مرگ ۷۵ سال و بنا به قولی ۷۷ سال داشته است(8).(التاريخ الكبير، ج ۱، ص ۳۸۰؛ تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۳۵۵؛ المنتظم في تاريخ الامم، ج ۱۱، ص ۲۶۰؛ تهذيب التهذيب، ج ۱، ص ۱۹۸؛ تذكرة الحفاظ، ج ۲، ص ۴۳۵)
ابن راهویه در نوجوانی در حدود سال ۱۷۰ ق در خراسان نزد عبدالله بن مبارک و جمعی دیگر از عالمان آن دیار استماع حدیث کرد(9)،(طبقات الشافعيه، ج ۲، ص ۸۳) اما خطیب بغدادی روایاتی
۱۵۷
را که وی در این دوره از این مبارک شنیده است به علت حداثت سن او متروک دانسته است. او هم چنین می افزاید این راهویه در ۱۸۴ق ۲۳ سالگی برای کسب دانش و استماع حدیث خراسان را ترک گفت و به عراق حجاز، شام و یمن سفر کرد و بارها به بغداد رفت بر اساس روایت محمد بن يحيى ذهلی، ابن راهویه در سال ۱۹۹ق. در بغداد در اجتماعی محدثان نامداری مانند احمد بن حنبل و يحيى معین و جمعی دیگر در الرصافه شرکت میکرد و حتی به عنوان خطیب در صدر مجلس قرار می گرفت(1).(تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۳۴۷،۳۵۱، ۳۴۶؛ ر.ک: المنتظم فی تاريخ الامم، ج ۱۱، ص ۲۶۰) او هم چنین در دمشق و شام نیز از بقیه بن ولید، در کوفه از از یحیی بن آدم در بصره از معتمر بن سلیمان در مکه از سفیان بن عیینه و در یمن از اباقره موسی بن طارق و جماعتی دیگر از محدثان و علما حدیث شنيد(2).(تاريخ مدينة دمشق، ج ۸، ص ۱۲۰؛ تهذيب التهذيب، ج ۱، ص ۱۹۸) ابن عبدالبر بر خلاف نظر ابن تغری بردی و جلال الدین سیوطی، صاحبان تاریخ مصر، گزارش می دهد که وی به مصر سفر کرد و در آنجا از محمد بن ادریس شافعی امام شافعیه حدیث شنید و فقه آموخت(3).(الانتقاء، ص ۱۰۹)
خطیب بغدادی او را از نزدیکان احمد بن حنبل دانسته و از قول وی نوشته است که این را هویه در مکه با شافعی مناظره هایی داشته و در مناظره ای در مورد خانه های مکه و فروش آنها بر شافعی پیروز شده است(4).(تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۳۴۶ و ۳۵۱) شیخ فخرالدین رازی صورت مجلس این مناظره را تمام و کمال در کتاب خود یعنی مناقب شافعی آورده است(5).(وفيات الاعيان، ج ۱، ص ۲۰۰) در صورتی که چنین مناظره ای میان آن دو روی داده باشد بعید به نظر می آید که وی از شافعی فقه آموخته و حدیث شنیده باشد. در تأیید این نظر
۱۵۸
می توان به سخن ابن راهویه استشهاد کرد که به نقل سبکی چنین گفته است هنگامی که در مکه بودیم احمد بن حنبل نیز آنجا بود روزی از من خواست که در مجلس شافعی حاضر شوم ولی من در جواب گفتم با او چه کنم در حالی که سن او به سن من نزدیک است(1)(وفيات الاعيان، ج ۱، ص ۲۰۰) از این سخن معلوم میشود که این را هویه خود را هم طراز شافعی می دانسته است.
بیهقی او را از اصحاب شافعی(2)(حلية الأولياء، ج ۹، ص ۲۳۴) و به تعبیر ابونعیم اصفهانی، یار و مصاحب و دوست شافعی شمرده است(3).(رجال طوسی، ص ۳۶۷) شیخ طوسی او را از اصحاب امام علی بن موسى الرضا دانسته است. ابن بابویه نوشته است که هنگام عبور امام رضا از نیشابور جمعی از دانشمندان و محدثان نیشابور به نزد امام آمدند و از او خواستند از احادیثی که از پدر خود شنیده است برای آنها نقل کند و امام حدیث مشهور سلسلة الذهب را برای آنها نقل کرد که اسحاق بن راهویه نیز یکی از محدثان بود(4).(عيون اخبار الرضا ء، ج ۲، ص ۲۹۸)
خطیب بغدادی و مری نام کسانی را که این راهویه از آنها حدیث شنیده و روایت کرده است چنین گزارش نموده اند جریر بن عبدالحمید رازی اسماعیل بن علية، سفيان بن عيينه، وكيع بن جراح ابا معاوية، ابا اسامة يحيى بن آدم، بقية بن وليد عبد الرزاق بن همام، نضر بن شميل عبدالعزیز در آوردی عیسی بن یونس عبدة بن سليمان، ابوبكر بن عياش عبدالوهاب ثقفی معتمر بن سليمان محمد بن بکر برسانی، عبدالله بن وهب، محمد بن سلمة حراني سويد بن عبدالعزيز، معاذ بن
۱۵۹
هشام و ولید بن مسلم(1)(تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۳۴۵ و ۳۴۶؛ تهذيب الكمال، ج ۲، ص ۳۷۳-۳۷۶) وی پس از مسافرت به شهرهای مهم علمی آن روزگار سرانجام به خراسان بازگشت و در نیشابور ساکن شد. در همین دوره بود که آوازه دانش و فضل وی در خراسان پیچید(2).(تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۳۴۵ و ۳۴۶) نسائی او را ثقه و امین دانسته است.
ابن راهویه از حافظه ای قوی برخوردار بود از قول وی آورده اند که هفتاد هزار حدیث از حفظ داشته است و هرگز نشده چیزی را حفظ کند که پس از آن از خاطرش بیرون رود(3).(همان، ص ۳۵۲؛ وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۲۰۰؛ تهذيب الكمال ۶۲، ص ۳۸۵؛ طبقات الفقهاء. ص ۱۰۸؛ مرآة الجنان، ج ۲، ص ۱۲۱) وی هم چون احمد بن حنبل متمایل به معانی حدیث بود(4)(الانتقاء، ص ۱۰۸) و طبعاً با اصحاب رأی مخالفت می ورزید ابن قتیبه برخی از سخنان او را در این باره نقل کرده است(5).(تأويل مختلف الحديث، ص ۶۵-۶۷) از جمله آرای او که مخالف دیگر مذاهب فقهی است این است که اگر کافری را که هنوز به اسلام اقرار نکرده است در حال خواندن نماز ببینند حکم به ایمان او میشود(6).(طبقات الشافعيه، ج ۲، ص ۹۲ و ۹۳) ابو نعیم اصفهانی چند حدیث از احادیث او را نقل کرده است(7).(حلية الأولياء، ج ۹، ص ۲۳۵-۲۳۸) آورده اند که گروهی از پیروان او را «اسحاقیه» می نامیدند(8).(دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳، ذیل ابن راهويه) ابن خلکان می گوید که چون آوازه شهرت وی در مصر ،پیچید کتب او را منسوخ دانستند و جمع آوری کردند(9).(وفيات الاعيان، ج ۱، ص ۲۰۰)
ابن راهویه شاگردان بسیاری تربیت کرد. عده زیادی از وی حدیث شنیده و
۱۶۰
روایت کرده اند که اسامی آنان را ابن عساکر آورده است(1).(تاريخ مدينة دمشق، ج ۸، ص ۱۲۰) مشاهیر کسانی که از وی حدیث شنیده و در کتب خود احادیث او را نقل کرده اند عبارت اند از احمد بن حنبل در مسند بخاری در صحیح مسلم بن حجاج قشیری در صحیح و نسائی در سنن(2).(ر.ک: سير أعلام النبلاء، ج ۱۱، ص ۳۶۰)
خطیب بغدادی نقل کرده که ابوداوود خفاف گفته است: ابن راهویه پنج ماه پیش از مرگ حالش دگرگون شد. گویا مقصود اختلال دماغ باشد. در این ایام از او روایاتی شنیدم که آنها را ترک کردم(3).(تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۳۵۵) نوشته اند که وی در نیشابور درگذشت و گور وی در آنجا مشهور و زیارتگاه شد(4).(الثقات، ص ۱۱۶؛ تاریخ نیشابور، ص ۲۳۷؛ الانساب، ج ۳، ص ۳۴؛ المنتظم في تاريخ الامم ج ۱۱، ص ۲۶۰؛ شذرات الذهب، ج ۲، ص ۸۹ دانشنامه اسلام و ایران، ص ۵۷۳ )
کتاب های السنن في الفقه، مسند و تفسیر را به او نسبت داده اند(5).(الفهرست، ص ۴۱۸؛ کشف الظنون، ج ۱، ص ۴۴۲ و ج ۲، ص ۱۶۷۸ و ۱۶۸۵؛ ریحانة الادب ج ۷، ص ۵۳۱) کتاب مسند وی شش جلد بوده است و تنها اثری که اکنون از او موجود است، جلد چهارم کتاب مسند اوست(6).(الاعلام، ج ۱، ص ۲۹۲) نسخه های خطی آن در خدیویه و دار الكتب قاهره و ظاهرية دمشق موجود است(7).(دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳، ذیل «ابن راهويه»)
فرزندش ابوالحسن محمد فردی فقیه و محدث بود که در سال ۲۸۹ق. در گذشت(8).(الانساب، ج ۳، ص ۳۴) نواده ابن راهویه به نام ابو الطيب محمد بن محمد، محدث و عالم ملکی
۱۶۱
سفرهای فراوان کرد و هنگام مراجعت از سفر حج در ۲۹۴ق. به دست قرمطیان کشته شد. پسر ابوالطیب که او نیز محمد نام داشت محدث و فقیه مالکی برجسته ای بود که در بغداد میزیست و سرانجام قاضی رمله شد و همان جا در سال ۳۳۶ یا ۳۳۷ق. در گذشت(1).(همان جا دانشنامه اسلام و ایران، ذیل «ابن راوندی»)
ابن راهویه راوی حديث سلسلة الذهب
مهمترین حدیثی که به هنگام توقف حضرت رضا در نیشابور ضبط شده حديث معروف سلسلة الذهب است که آن را محدثان و راویانی چون احمد بن حارث، احمد بن حسین ابونصر ضبى اسحاق بن راهويه، عبد السلام بن صالح اباصلت هروی، محمد بن اسلم طوسی، محمد بن رافع محمد بن علی مرورودی محمد بن فضل محمد بن موسى بن متوكل و يحيى بن يحيی با اختلافاتی نقل کرده اند. این حدیث که امام رضاء آن را با چند واسطه از پیامبر به روایت کرده اند، چنین است: «قال الله جل جلاله انى انا الله لا اله الا انا فاعبدوني. من جاء منكم بشهادة ان لا اله الا الله بالاخلاص دخل في حصنى و من دخل في حصني امن من عذابي».
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا الله بابی را به حديث سلسلة الذهب اختصاص داده که در آن چهار حدیث را که از نظر مضمون یکی هستند و فقط طریق سندی آنها مختلف است و تفاوتهای اندکی در متن آنها دیده می شود نقل کرده است. در حدیث اول و چهارم نام اسحاق بن راهويه جزو سلسله سند آمده است. در حدیث اول چنین آمده:
ابو سعيد محمد بن فضل بن محمد بن اسحاق نیشابوری از ابو علی حسن بن
۱۶۲
على خزرجی انصاری سعدی از عبدالسلام بن صالح اباصلت هروی نقل می کند هنگامی که علی بن موسی از نیشابور حرکت کرد محمد بن رافع، احمد بن حارث، يحيى بن يحيى، اسحاق بن راهویه و عده دیگری از اهل دانش در محل مربعه اطراف امام را گرفتند و در حالی که مهار استر امام بر دوش برخی کشیده میشد از امام خواستند تا حدیثی را از پدرانش نقل کند در این هنگام حضرت رضا سر از هودج بیرون آورد و در حالی که ردایی از خز بر دوش داشت، فرمود: پدرم عبد صالح موسی بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد از پدرش محمد بن علی از پدرش علی بن حسین از پدرش حسین بن علی از پدرش علی بن ابی طالب از پیامبر از جبرئیل نقل کرده که خداوند فرموده است: من آن خدای یکتایی هستم که جز من خدایی نیست؛ پس تنها مرا پرستش کنید. هر کس از شما با اخلاص یکتایی مرا گواهی دهد در در من جای خواهد گرفت و آن کس که در در من داخل شود، از کیفر من ایمن خواهد بود(1).(عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۹۶ علامه مجلسی میرزا محمد باقر خوانساری و مؤلفان نامه دانشوران این حدیث را به همان گونه ای که شیخ صدوق گزارش داده، آورده اند؛ ر.ک: بحار الانوار، ج ۳، ص ۶ و ج ۴۹، ص ۱۲۲؛ روضات الجنات، ج ۲، ص ۵؛ نامه دانشوران، ج ۲، ص ۳۷۶ )
در حدیث چهارم نیز آمده است که محمد بن موسی بن متوکل از ابوالحسن محمد بن جعفر اسدی از محمد بن حسین صولی از یوسف بن عقیل از اسحاق بن راهویه روایت کرده است که وقتی علی بن موسی الرضا از نیشابور خارج می شد. محدثانی که در آن دیار بودند سر راه او آمدند و گفتند یا ابن رسول الله، از میان ما می روی و ما را به حدیثی از احادیث جدت رسول خدا آگاه نمی سازی تا از آن بهره مند شویم؟ پس حضرت حدیث معروف را برای آنان روایت نمود(2).(عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۹۸ و ۲۹۸؛ معانی الاخبار، ص ۳۷۱؛ ثواب الاعمال، ص ۲۱ و ۲۲؛ ر.ک. مستمسک العروه، ج ۴، ص ۱۸۲؛ مسند الامام الرضا، ۱، ص ۴۳ و ۴۴؛ نامه دانشوران، ج ۲، ص ۳۷۷؛ كتاب الطهاره، ج ۸، ص ۴۱۹)
۱۶۳
باید گفت این راهویه علاوه بر این که راوی حدیث سلسلة الذهب است، جزو سلسله راويان كتاب صحيفة الرضا نیز هست(1).(صحيفة الرضا، ج ۱، ص ۱۸۲) آیة الله خویی اظهار می دارد که ابن راهويه حديث سلسلة الذهب را از امام رضا روایت کرده است(2).(معجم رجال الحديث، ج ۳، ص ۲۰۵)
کتاب نامه
1. ابن ابی یعلی، محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله به کوشش محمد حامد الفقي، بینا، قاهره ۱۳۷۱ق.
2. ابن اثیر، علی بن محمد الكامل في التاريخ، دار صادر، بیروت، ۱۴۲۰ ق.
3. ابن بابويه، محمد بن علی ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ترجمه علی اکبر غفاری کتاب فروشی صدوق تهران بی تا
۴. ---------، معانى الاخبار، ترجمة على اكبر غفاری جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، ۱۳۶۱ هش.
5. ابن تغری بردی یوسف بن تغرى بردى النجوم الزاهرة، دار الكتب العلمية، بيروت، ۱۴۱۳ق.
6. ابن جوزی، عبدالرحمن بن على المنتظم في تاريخ الامم و الملوک، تحقيق محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، دار الكتب العلمية، بيروت، ۱۴۱۲ق.
7. ابن حبان، محمد بن حبان الثقات بی تا حیدر آباد دکن، چاپ اول، ۱۳۹۳ق.
8. ابن حجر عسقلانی، احمد بن على، تهذيب التهذيب، تحقيق مصطفى عبد القادر عطاء دار الكتب العلمية، بیروت، ۱۴۱۵ق.
9. این خلکان احمد بن محمد وفيات الاعيان تحقیق دکتر احسان عباس شریف رضی، قم ۱۳۶۴ ه.ش.
۱۰. ابن عبدالبر، يوسف بن عبد الله الانتقاء، دار الكتب العلمية، بيروت، بی تا.
۱۱. ابن عساكر، علی بن حسن، تاریخ دمشق تحقيق على شیری، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.
۱۶۴
۱۲. ابن عماد عبدالحی بن احمد شذرات الذهب في اخبار من ذهب، دار احياء التراث العربي بیروت، بی تا.
۱۳. ابن قتیبه، عبد الله بن مسلم، تأويل مختلف الحدیث، به کوشش اسماعيل الخطيب السلفي بی تا، قاهره ۱۳۲۶ق.
۱۴. ابن قیسرانی محمد بن طاهر، الجمع بين رجال الصحيحين، دار الكتب العلمية، بيروت ۱۴۰۵ق.
۱۵. ابن كثير، اسماعيل بن عمر، البداية والنهاية، تحقیق علی شیری داراحياء التراث العربي بیروت، ۱۴۰۸ق.
۱۶. ابن ندیم محمد بن اسحاق الفهرست ترجمه محمدرضا تجدد كتابخانه ابن سینا، تهران ۱۳۴۳ هش.
۱۷. ابو نعیم اصفهانی احمد بن عبد الله، حلية الأولياء وطبقات الاصفياء، دار الكتاب العربي بیروت، ۱۴۰۹ق.
۱۸. بخاری جعفی، محمد بن اسماعيل التاريخ الصغير به کوشش محمود ابراهیم زاید و یوسف
۱۹. -------------، التاريخ الكبير، دار الفکر، بیروت، بی تا.
۲۰. بروکلمان، کارل، تاريخ الادب العربي دار الكتب الاسلامی، قم، بی تا.
۲۱. بغدادی، اسماعیل، هدية العارفين، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۲ق.
22. ----------------، نامه دانشوران ناصری دار الفکر، قم، چاپ دوم بیتا
۲۳. حاجی خلیفه مصطفى بن عبد الله كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون، دار الفكر بیروت، ۱۴۰۲ق.
۲۴. حاکم نیشابوری محمد بن عبد الله تاریخ نیشابور ترجمه محمد حسین خلیفه نیشابوری تصحيح محمدرضا شفیعی کدکنی نشر آگه، تهران، ۱۳۷۵ه.ش.
۲۵. حکیم سید محسن مستمسک العروة، كتابخانه آية الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ق.
۲۶. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاريخ بغداد، دار الكتب العلمية، بيروت، ۱۳۴۹ق.
۲۷. خوبی، سيد ابو القاسم، كتاب الطهارة، انتشارات لطفى، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۱ق.
28. --------------------، معجم رجال الحدیث بیتا بی جا، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ق. ۲۸
۲۹. خوانساری محمد باقر بن زين العابدين روضات الجنات في احوال العلماء والسادات اسماعیلیان، قم، بی تا.
۱۶۵
۳۰. دائرة المعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم بجنوردي مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامی تهران، ۱۳۷۴ه.ش.
۳۱. دانشنامه ایران و اسلام زیر نظر احسان یارشاطر بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران ۱۳۵۶ ه ش
۳۲. ذهبی، محمد بن احمد، تذكرة الحفاظ، دار الكتب العلمية، بيروت، بی تا.
۳۳. ---------------------، سیر اعلام النبلاء، تحقيق شعيب أرنؤوط و صالح السم، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۳ق.
۳۴. میزان الاعتدال، تحقيق على محمد بجاوى دار المعرفة، بیروت، بی تا.
۳۵. زرکلی، خیرالدين الاعلام، دار العلم للملايين، بیروت ۱۹۸۶م.
۳۶. سبكي، عبد الوهاب بن على طبقات الشافعية، به کوشش عبد الفتاح محمد الحلوا و محمود محمد الطناجی، بی تا، قاهره ۱۳۸۳ق.
۳۷. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، تقديم وتعليق عبد الله عمر البارودي، دار الجنان بیروت، ۱۴۰۸ ق.
۳۸. شیرازی ابراهیم بن على طبقات الفقهاء، تصحيح خليل الميس، دار القلم، بیروت، بی تا.
۳۹. صفدی خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات به کوشش محمد يوسف نجم، بی تا، بیروت ۱۳۹۱ق.
۴۰. طوسی، محمد بن حسن رجال طوسی شریف رضی، قم، بی تا.
۴۱. عطاردی قوچانی، عزیز الله راویان امام رضا در مسند الرضا ، کنگره جهانی حضرت رضا ، مشهد، ۱۳۶۷ ه ش
۴۲. ---------------، مسند الامام الرضا ابي الحسن على بن موسی ، کنگره جهانی حضرت رضا، مشهد، ۱۳۶۷ ه.ش.
۴۳. کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفين، داراحياء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۶ق.
۴۴. مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسة الوفا، بيروت، ۱۴۰۳ق.
۴۵. مزی، ابو الحجاج یوسف، تهذيب الكمال، تحقیق بشار عواد معروف، دار الكتب العلمية بیروت، ۱۴۱۵ق.
۴۶. مدرس محمد علی، ريحانة الادب انتشارات خیام ،تهران چاپ چهارم ۱۳۷۴ هـش
۴۷. مؤسسة امام مهدی صحیفه امام رضا الا انتشارات امیر، قم، ۱۳۶۶ ه.ش.
۴۸. یافعی، عبدالله بن اسعد، مرآة الجنان و عبرة اليقظان مؤسسة الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۰ق.
166
بازخوانی مبانی قرآنی رستگاری و نجات در حدیث سلسلة الذهب
روح الله زینلی
حدیث شریف سلسلة الذهب از جمله مهمترین و مشهورترین سخنان گهربار هشتمین حجت الهی امام مهربانیها حضرت علی بن موسى الرضا است که در هنگام خروج ایشان از شهر نیشابور در جمع هزاران تن از مشتاقان حضرتش بیان شده است.
متن حدیث
متن کامل حدیث بر اساس نقل شیخ صدوق در التوحید چنین است(1):(در منابع روایی حداقل چهار طریق برای این حدیث ذکر گردیده است که از بین آنها طریقی که موسی بن متوکل در آن قرار گرفته از شهرت بیشتری برخوردار است. تحت تأثیر این طرق در الفاظ حدیث نیز چهار نقل وجود دارد: الف - ابو الحسين محمد بن على بن الشاه الفقيه.... لا اله الا الله حصني و من دخله أمن من عذابي (التوحيد، ص ۲۴ ، ح ۲۱ عيون اخبار الرضا ، ج ۱، ص ۱۴۴، ح (۲). ب ابو سعيد محمد بن الفضل بن محمد بن اسحاق المذكر النيشابوري..... اني انا الله لا اله الا أنا فاعبدوني من جاء منكم بشهادة أن لا اله الا الله بالاخلاص دخل في حصني و من دخل في حصنى أمن من عذابي التوحيد، ص ۲۴؛ عيون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۴۳ و ۱۴۷؛ كنز العمال، ج ۱، ص ۲۷۹؛ فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج ۴، ص ۶۴۱ ج - عن جماعة عن أبي المفضل ..... اني انا الله لا اله الا أنا وحدى، عبادی فاعبدونی، ولیعلم من لقيني منكم بشهادة أن لا اله الا الله مخلصاً بها أنه قد دخل حصني و من دخل حصنى أمن عذابی، قالوا: يا ابن رسول الله و ما اخلاص الشهادة الله ؟ قال الله طاعة الله و رسوله و ولاية أهل بيته امالی طوسی، ص ۵۸۸؛ تاريخ مدينة دمشق، ج ۴۸، ص ۳۶۷. د- محمد بن موسى بن المتوكل ..... لا اله الا الله حصنى و من دخله أمن من عذابي. فلما مرت الراحلة نادانا: بشروطها و أنا من شروطها، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 7 التوحيد، ص ۲۵؛ عيون اخبار الرضا ، ج ۱، ص ۱۴۵. عيون اخبار الرضا ، ج ۱، ص ۱۴۵؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص ۷؛ التوحيد، ص ۲۵.)
167
حدثنا محمد بن موسى بن المتوكل الله قال: حدثنا ابو الحسين محمد بن جعفر بن الأسدى قال: حدثنا محمد بن الحسين الصولى قال: حدثنا يوسف بن عقيل عن اسحاق بن راهويه قال: لما وافى ابو الحسن الرضا بنيسابور و اراد ان يخرج منها الى المأمون اجتمع اليه اصحاب الحديث و قالوا له: يا ابن رسول الله، ترحل عنا و لا تحدثنا بحديث فنستفيده منك ؟ فكان قد قعد في العمارية، فأطلع رأسه فقال: سمعت ابي موسى بن جعفر يقول: سمعت ابی جعفر بن محمد يقول: سمعت ابی محمد بن على يقول: سمعت ابى على بن الحسين يقول: سمعت ابى الحسين بن على بن ابي طالب يقول: سمعت ابی امیر المؤمنين على بن ابي طالب يقول: سمعت رسول الله الله يقول: سمعت جبرائيل يقول: سمعت الله جل جلاله يقول: ... لا اله الا الله حصنی و من دخله أمن من عذابي فلما مرت الراحلة نادانا بشروطها و أنا من شروطها.
از جمله مهمترین مسائلی که حضرت در این فرمایش به آن اشاره کرده اند عوامل ایمن بودن از عذاب الهی است که به اصطلاح از آن با عنوان «عوامل رستگاری یاد میشود مسئله و پرسش اصلی این است که عوامل یاد شده چه تشابه یا تغایری با عوامل رستگاری در قرآن دارند و ارتباط آنها در نیل به رستگاری چگونه است.
۱۶۸
این موضوع از جمله مباحث مطرح در منابع اسلامی است. در این باره دو دیدگاه عمده وجود دارد ۱ دیدگاه تک عاملی -۲ دیدگاه چند عاملی طرفداران دیدگاه اول برآنند که برای رسیدن به رستگاری یک عامل بیشتر وجود ندارد(1)،(درباره چیستی این عامل به دو دیدگاه متقابل میتوان اشاره کرد -۱- دیدگاه مرجئه که اعتقاد دارند ایمان به تنهایی برای رسیدن به رستگاری کفایت میکند و از سوی اعمال خطری ایمان را تهدید نمی کند؛ -۲ دیدگاه خوارج که معتقدند تنها عامل مهم در رستگاری عمل صالح است و به همین دلیل مرتکبان کبائر کافرند.) اما در اندیشه حامیان دیدگاه دوم رستگاری برآیند به کارگیری هم زمان چند عامل است. این عوامل را میتوان در دو عنوان کلی ایمان و عمل صالح جای داد. در این میان دیدگاه تک عاملی هر چند طرف دارانی داشته اما نظریات مطرح در رابطه با رستگاری همواره به دیدگاه چند عاملی معطوف بوده است.
عوامل رستگاری در حديث سلسلة الذهب
در این حدیث نیز دیدگاه چند عاملی مورد تأیید قرار گرفته است. حضرت این عوامل را در ضمن سه عبارت بیان داشته اند: ۱- لا اله الا الله حصني، ۲- بشروطها ٣- و أنا من شروطها.
عامل نخست ایمان به یگانگی خداوند است که در بخش اول حدیث - که حدیث قدسی است. ذکر شده است. عبارت «لا اله الا الله مظهر تام بیان آن است با عنوان «در» تعبیر شده است و در ادامه وعده داده شده که هر کس وارد این دژ شود(2)،(ورود به در کنایه از پذیرش وحدانیت الهی است.) از عذاب خداوند در امان خواهد بود با توجه به این که در منابع اسلامی(3)،(بر اساس اعتقادات اسلامی آنان که اسلام آورده و به توحید نبوت معاد و امامت ایمان داشته باشند اگر در دنیا به گناه و اشتباه آلوده شوند و خود را مستحق جهنم سازند، در عالم آخرت پس از گذراندن مدتی متناسب با میزان عمل خیر و شر خود از جهنم خلاص می شوند و به بهشت راه می یابند (بحار الانوار، ج ۳، ص ۱۳)، آیه شریفه ۱۶ سوره انعام می فرماید: هر آن کس که از آتش دوزخ رویش گردانده شود، به راستی بر او رحم شده است و این رستگاری آشکار (فوز (مبین) است. هم چنین قرآن کریم در آیات زیادی ورود به بهشت را رستگاری معرفی می کند، مانند آیه ۱۸۵ سوره آل عمران که میفرماید هر کس خویش را از آتش جهنم در امان بدارد و به بهشت وارد شود همانا رستگار شده است و نیز آیه ۱۰۸ سوره هود.) امنیت از عذاب درجه ای از رستگاری به شمار می رود، می توان گفت
۱۶۹
ایمان به توحید اولین و اصلی ترین عامل رستگاری است. قرآن کریم و روایات معصومین به صورت گسترده به آن پرداخته اند.
عامل دیگری که حضرت با صراحت آن را مطرح کرده اند، پذیرش ولایت اهل بیت است. عبارت و أنا من شروطها که در قسمت دوم حدیث بیان شده و سخن خود حضرت است بر این معنا دلالت دارد در قسمت نخست حدیث بیان شد که ایمان به توحید عامل رستگاری است. حال این پرسش قابل طرح است(1)(در برخی روایات که ایمان به توحید را عامل رستگاری معرفی کرده اند، این پرسش مطرح شده است که آیا این ایمان به تنهایی برای رسیدن به رستگاری کفایت می کند. از جمله شخصی خدمت امام باقره رسید و عرض کرد آیا شهادت به یگانگی خداوند برای ورود به بهشت کافی است؟ حضرت فرمودند بله مرد برخاست و به راه افتاد. در این زمان امام ه او را برگرداندند و گفتند که علاوه بر این پذیرش ولایت ما نیز لازم است (بحار الانوار، ج ۳، ص ۱۳) که آیا تنها ایمان به توحید برای رسیدن به رستگاری کفایت می کند؟ جزئی نگری و عدم توجه به نظام جامع رستگاری در اسلام باعث شده تا برخی ایمان به توحید را عامل کافی در رسیدن رستگاری معرفی کنند(2)،(از دیدگاه مرجنه ایمان یگانه عامل نجات و رستگاری نهایی است و از ناحیه اعمال ناپسند گزندی به ایمان نمی رسد. نهاية الاقدام في علم الکلام، ص ۴۷۱) بسیاری از صاحب نظران و حتی برخی از اهل لغت مرجئه را با این ادعا میشناسند و میشناسانند که در نظر آنها حتی اگر کسی نماز نخواند و روزه هم نگیرد ایمانش او را نجات می دهد (لسان العرب ج ۵، ص ۱۳۸۰). کسان دیگری نیز بر این باورند که مرجئه وجوب اعمال را منکرند (احسن التقاسيم، ص ۳۸) ابن ابی الحدید نیز به این مسئله اشاره کرده است (شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۲۵۳۰) برای اطلاع بیشتر ن ک رسول جعفریان، مرجئه، تاریخ و اندیشه، مقالات تاریخی دفتر نهم انتشارات دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۸۰) اما امام الا با افزودن قسمت دوم
۱۷۰
این پندار را نادرست میشمارند و با بکارگیری عبارت معنادار بشروطها» این مطلب را خاطر نشان میسازند که ایمان به توحید زمانی میتواند فرد را از عذاب ایمن سازد که با شرایطی همراه باشد. این شرایط دیگر عوامل رستگاری است که به آنها اشاره خواهد شد حضرت از میان این عوامل پس از ذکر عامل ایمان به توحید به یک عامل تصریح میکنند که نشان دهنده اهمیت بسیار آن است(1).(درباره اهمیت موضوع حدیث نکات دیگری نیز قابل توجه است؛ از جمله الف. حدیث در هنگام خروج حضرت از شهر و در اجتماع باشکوه مردمی که برای وداع با ایشان گرد هم آمده بودند ایراد شده است. ب حضرت این حدیث را در پاسخ به درخواست علما و راویان حدیث بیان فرمودند. ج شیوه بیان حدیث نیز قابل توجه است. حضرت پس از بیان قسمت اول حدیث سکوت کردند و بعد از لحظاتی دوباره سر از محمل بیرون آوردند و قسمت دوم را بیان فرمودند. این عمل باعث جلب توجه مردم و ماندگاری بیشتر سخن حضرت در خاطره ها گردید. د. حضرت با انتخاب این حدیث قدسی و یاد کرد راویان بی مثال آن بر اهمیت محتوای آن تأکید دوباره کردند.) این عامل پذیرش ولایت اهل بیت است که حضرت با جمله انا من شروطها آن بیان فرموده اند.
حضرت در بیان این جمله دو هدف را مد نظر داشته اند: ۱- بیان شرطیت ولایت و امامت ائمه معصومین - - بیان این که ایشان امام عصرند و برای رستگاری پذیرش ولایت و امامت ایشان لازم است. شیخ صدوق به هدف دوم
۱۷۱
اشاره میکند من شروطها الاقرار للرضا الله بانه امام من قبل الله عز و جل على العباد مفترض الطاعة عليهم»(1).(التوحيد، ص ۲۴)
ولایت اهل بیت له و لزوم اعتقاد به آن برای نیل به رستگاری در آیات و روایات بسیاری مطرح شده است که به برخی اشاره میشود:
از جمله مهمترین آیات مربوط به بحث آيه سوم سوره مائده است: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا. این آیه به نظر اکثر مفسران مربوط به ماجرای غدیرخم و برگزیدگی حضرت علی به امامت است(2).(اطیب البیان، ج ۴، ص ۲۹۶ به بعد؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۴۶؛ التبیان، ج ۳، ص ۴۳۶ به بعد؛ روض الجنان و روح الجنان، ج ۶، ص ۲۴۴ به بعد تفسیر الصافی، ج ۲، ص ۱۰؛ المیزان، ج ۵، ص ۱۶۸ به بعد؛ تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۲۶۳ به بعد.) آیه «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ نیز به نظر بسیاری از مفسران منظور آن حضرت علی الله است همچنین میتوان به آیه ۶۷ سوره مائده اشاره کرد: ﴿ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ یا به آیه ۲۳ سوره شوری(3)،(ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةِ فِي الْقُرْبَى وَ مَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةٌ نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٍ.) که در آن، پیامبر از مؤمنان در برابر اجر رسالتش مودت و محبت به نزدیکانش اهل بیت را درخواست می کند.
در این باره روایات فراوانی وجود دارد که به برخی اشاره میشود
پیامبر اکرم می فرمایند اگر مردی خدا را ملاقات کند در حالی که عمل هفتاد پیامبر را انجام داده اما ولایت اولی الامر از اهل بیت را نداشته باشد، خدا از
۱۷۲
او هیچ چیزی را قبول نخواهد کرد(1).(الامالي للمفيد، ص ۱۱۵) حضرتش در روایتی دیگر می فرمایند: هنگامی که در روز قیامت پل صراط بر روی جهنم نصب شود از آن کسی عبور نمی کند مگر این که جواز عبوری داشته باشد که در آن ولایت علی بن ابی طالب باشد و این همان سخن خدای تعالی است که فرمود: ﴿ وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ(2).(همان، ص ۲۹۰ نهاية الاكمال، ص ۱۹۶)
اهمیت امامت و ولایت به اندازه ای است که جزو اصول دین به شمار می رود. بنابراین ایمان تفصیلی به امامت که از گذر تأمل در روایات مختلف نبوی کیفیت آن قابل فهم است از ضروریات دین و از ارکان رستگاری به حساب می آید. در نقل دیگری از حدیث سلسلة الذهب چنین آمده است:
...اني انا الله لا اله الا أنا وحدى عبادي فاعبدوني، وليعلم من لقيني منكم بشهادة أن لا اله الا الله مخلصاً بها أنه قد دخل حصنى و من دخل حصني أمن عذابي. قالوا: يا ابن رسول الله و ما اخلاص الشهادة الله ؟ قال له : طاعة الله و رسوله و ولاية اهل بيته(3).(الامالي للطوسي، ص ۵۸۸) در این نقل حضرت رضا با صراحت از اطاعت اهل بیت در کنار اطاعت از خداوند و پیامبر به عنوان عوامل رستگاری یاد میکنند.
جمله دیگر حدیث که در رابطه با رستگاری باید مورد توجه قرار گیرد، عبارت بشروطها است. حضرت با این عبارت به این معنا توجه داده اند که برای رستگاری شرایط و عوامل دیگری نیز مطرح است که در اینجا به اختصار به آنها اشاره می شود
۱- ایمان به معاد و روز قیامت قرآن کریم در کنار تأکید بر توحید، در بیشتر از سی آیه ضرورت ایمان به روز واپسین را نیز مطرح کرده است(4).(بقره ٫ ۲۶۴، ۱۷۷، ۱۲۶، ۶۲ ۲۲ آل عمران ۱۱۴ نساء ۳۸، مائده ٫۵۹ ۶۰، مجادله ۲۲) این پیوستگی و
173
همراهی نشان دهنده این حقیقت است که ایمان به خداوند و ایمان به معاد توأمان معنا می یابند. هم چنین این نتیجه را نیز میتوان گرفت که عقیده به معاد، هم چون خداباوری و خداپرستی جزو داشته های فطری انسان به حساب می آید. از این رو می توان در کنار جستجوی گونه های مختلف خداشناسی در طول تاریخ، گونه های مختلف باور به معاد را نیز بررسی کرد.
۲- ایمان به پیامبران لازم است بدانیم که اعتقاد به خداوند و معاد ضرورت اعتقاد به نبوت و پیامبری را در پی دارد. بنابراین یکی دیگر از حکمت های این پیوستگی اثبات این ضرورت است باور به پیامبری را میتوان از دو جنبه مورد بحث قرار داد (الف) ایمان به نفس رسالت و پیامبری (ب) ایمان به پیامبران در این مورد نیز ایمان به تمام پیامبران لازم است به کار رفتن واژه «رسل» شکل جمعی واژه «رسول» است این نکته را یادآوری میکند که در ایمان به پیامبری ایمان به تمام پیامبران لازم است و هر گونه تفکیک و تفرقه در ایمان به آنها پذیرفتنی نیست چرا که اگر پذیرفتیم پیامبران حاملان پیام الهی اند انکار هر کدام انکار وحی الهی و در نهایت انکار خداوند را در پی خواهد داشت. هم چنین آیه ۱۳۶ سوره بقره(1)(قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ) و آیات دیگری همچون آیه ۲۸۵ همان سوره آیه ۸۴ سوره آل عمران و آیه ۱۲ سوره مائده به صراحت به این مطلب اشاره دارند.
3- عمل صالح واژه «عمل» و مشتقات آن در بیشتر از سیصد آیه قرآن کریم به کار رفته است. از این تعداد در قریب صد و ده مورد از عمل صالح به عنوان عامل رستگاری یاد شده(2)(برای نمونه نک بقره ۲۵، آل عمران ٫ ۵۷ نساء ۵۷ مائده ٫ ۹ یونس ٫ ۹، هود ٫ ۹، رعد ٫ ۲۹ ابراهیم ٫۲۳، کهف ٫ ۳۰ ، حج ٫ ۱۴ ، سجده ٫ ۱۹، کهف ٫ ۱۱۰) که در بیش از نود مورد آن عمل صالح توأم با ایمان به
۱۷۴
کار رفته است. فراوانی کاربرد عمل صالح در کنار ایمان از ارتباط ضروری این دو عنصر برای رسیدن به رستگاری حکایت دارد علاوه بر این نشان دهنده اهمیت نقشی است که عمل صالح در فرایند رستگاری انسان ایفا می کند.
4- فیض و رحمت الهی این عامل نسبت به دو عامل دیگر هم چون ضرورت به شرط محمول است. ایمان و عمل صالح در صورتی رستگاری را در پی دارند که با رحمت و فیض الهی همراه باشند.
نکته پایانی
نکته دیگری که در موضوع رستگاری دارای اهمیت زیادی است و در حدیث هم به آن اشاره شده تعیین جایگاه هر یک از عوامل نیل به رستگاری و تبیین رابطه آنها با یکدیگر است تبیین نادرست این مسئله انحرافات خطرناکی را در بین مسلمانان - شیعه و اهل سنت - پدید آورده است. عمل زدگی در بین اهل سنت و اباحی گری در بین برخی شیعیان از جمله آنهاست. توضیح این که در منابع اهل سنت تنها دو عامل ایمان و عمل تأکید شده است و در متعلقات ایمان ولایت اهل بیت جایگاهی ندارد در این راه آن قدر افراط شده که حتی رستگاری از طریق شفاعت نیز انکار گردیده است(1).(تفسير المراغى، ج ۸، ص۹۲؛ التفسير المنير، ج ۵، ص ۲۸۶) از سوی دیگر در شیعه برخی با در نظر گرفتن تنها بخشی از روایات و عدم توجه به روایات دیگر و جمع بین آنها، صرف داشتن محبت و اعتقاد به ولایت اهل بیت را در دست یابی به رستگاری کافی میدانند هر چند شخص به انواع گناه و ناپاکی آلوده باشد. شهید مطهری در این باره میگوید بعضی از جهال شیعه نیز که راجع به ولایت و محبت اهل بیت گمان کرده اند با محبت به امیر مؤمنان هیچ گناهی ضرر نمی رساند، طمع گناه کاران
۱۷۵
به عفو خدا را بیشتر کرده اند»(1).(یادداشتهای استاد مطهری، ج ۶، ص ۲۸۱)
اما حضرت رضا در این حدیث بر این انحرافات خط بطلان کشیده، اعتقاد صحیح را عرضه می دارند ایشان با تصریح به شرطیت ولایت در واقع ایمان بدون عمل و عمل بدون ایمان را موجب رستگاری نمیدانند و با گنجاندن جمله بشروطها...» این حقیقت را گوشزد میکنند که برای رستگاری فقط ایمان به توحید و ولایت کفایت نمیکند بلکه شرایط دیگری از جمله انجام عمل صالح نیز باید فراهم گردد. شیعه گناه کاری که اعمال صالح نداشته باشد نمی تواند بر ولایت و محبت خود برای رسیدن به رستگاری تکیه کند.
در روایتی حسن بن موسى بن و شاء بغدادی نقل میکند که در خراسان در مجلس على بن موسى الرضا برادر ایشان زید بن موسی به جماعت حاضر در مجلس فخر می فروخت ابوالحسن که با گروهی سخن میگفت سخن زید را شنید. پس به او رو کرد و فرمود ای زید آیا این سخن تو را فریفت که فاطمه دامان خود را پاک نگه داشت پس خدا ذریه او را از آتش دور نگه داشت؟ قسم به خدا که این سخن جز در مورد حسن و حسین و فرزند در رحم او وارد نشده است. مگر میشود موسی بن جعفر خدا را عبادت کند و روزها را روزه بگیرد و شبها را به نماز بگذراند اما تو خدا را معصیت کنی و آنگاه در روز قیامت مساوی باشید؟... سپس حضرت با اشاره به آیه شریفه قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ(2)(هود ۴۶) فرمود: همین طور کسی از ما که خدا را اطاعت نکند، از ما نیست و تو تنها در صورتی که خدای عز وجل را اطاعت کنی از ما اهل بیت
۱۷۶
خواهی بود)(1).(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۲۱۸ و ۲۱۹)
نتیجه گیری
الف) بر اساس آیات قرآن کریم و احادیث اهل بیت از جمله حدیث سلسلة الذهب رستگاری از طریق چند عامل به دست می آید. این عوامل در دو عنوان کلی «ایمان» و «عمل صالح جای می گیرند.
ب) بر پایه منابع پیش گفته، ایمان دارای چهار متعلق است: ۱- یگانگی خداوند، ۲- معاد، ۳- پیامبری و پیامبران -۴ ولایت اهل بیت . در حدیث سلسلة الذهب به دو متعلق به دلیل برداشتهای نادرست و اختلافاتی که در مورد آنها صورت گرفته تصریح شده است و به دو متعلق و عوامل دیگر در ضمن جمله کوتاه بشروطها اشاره شده است.
ج) بر اساس حديث سلسلة الذهب، اختيار و انتخاب آگاهانه، شرط اساسی دست یابی به رستگاری است.
د) بر طبق حدیث یاد شده نیل به رستگاری شایسته فقط از طریق جمع تمام این عوامل امکان پذیر خواهد بود بنابراین با توجه به اهمیت اختیار و انتخاب آگاهانه نبود هر کدام از این عوامل در صورتی که از روی عمد و علم باشد، مانعی برای نیل به رستگاری خواهد بود.
کتاب نامه
۱. قرآن کریم.
2. ابن ابی الحدید، عبد الحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابو الفضل ابراهيم دار احياء الكتب العربيه، قاهره، ۱۳۷۸ ق.
۱۷۷
3. ابن بابويه، محمد بن على التوحيد، تصحيح و تعلیق سید هاشم حسینی طهرانی، جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم، ۱۳۸۹، ق.
4. ---------، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، الرضی، قم، ۱۳۶۸ق.
5. ---------، عيون اخبار الرضا ، مؤسسة الاعلمي، بيروت، ۱۴۰۴ق.
6. ابن عساکر، علی بن حسن، تاريخ مدينة دمشق، تحقیق علی شیری، دار الفکر، بیروت ۱۴۱۷ق.
7. ابن منظور محمد بن مکرم لسان العرب دار صادر، بیروت، ۱۳۸۸ ق.
8. بحرانی هاشم بن سليمان، نهاية الاكمال فيما به تقبل الاعمال تاسوعا، مشهد، ۱۴۲۱ق.
9. جعفریان رسول مقالات تاریخی دفتر نهم دلیل ما ،قم، چاپ اول، ۱۳۸۰ه.ش.
۱۰. رازی ابوالفتوح، حسين بن على، روض الجنان و روح الجنان تصحيح محمد جعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۶۵ هـ.ش.
۱۱. زحیلی، وهبه التفسير المنير في العقيدة والشريعة والمنهج، دمشق، ۱۴۲۴ق.
۱۲. شهرستانی، محمد عبد الكريم، نهاية الاقدام في علم الكلام، تصحيح الفرد كيوم، مكتبة المثنى، بغداد، ۱۹۶۳ق.
۱۳. طباطبایی، محمد حسين الميزان في تفسير القرآن، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۷ق.
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، دار المعرفة، بیروت، ۱۴۰۶ق.
۱۵. طوسی، محمد بن حسن، الامالي، تحقيق قسم الدراسات الاسلامية في مؤسسة البعثة، دار الثقافة، قم، ۱۴۱۴ق.
۱۶. ----------------------، التبيان في تفسير القرآن، تصحيح و نشر مؤسسة النشر الإسلامي، قم، ۱۴۱۳ق.
۱۷. طیب، سید عبد الحسين اطيب البيان في تفسير القرآن، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم ۱۳۷۸ق.
۱۸. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضى الصافي في تفسير القرآن، ترجمه عبد الرحيم عقيق بخشایش نوید اسلام، قم، ۱۳۸۵ ۱۳۸۶ هـ.ش.
۱۹. متقی هندی، علی بن عبدالملک، کنز العمال، تصحیح شیخ بکری حیاتی و شیخ صفوه سقا، مؤسسة الرساله، بيروت، ۱۴۰۹ق.
۱۷۸
۲۰. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، ۱۴۰۳ق.
۲۱. مراغی احمد مصطفى، تفسير المراغى، دار احياء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۴ق.
۲۲. مطهری ،مرتضی یادداشتهای استاد مطهری صدرا، تهران، ۱۳۸۲ ه ش
۲۳. مفتاح، احمد رضا جایگاه ولایت و عمل در نجات از نظر شیعه هفت آسمان، سال نهم شماره ۳۶ زمستان ۱۳۸۶، ص ۱۵۷-۱۷۹
۲۴. مفید محمد بن محمد، الامالى، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
۲۵. مقدسی، محمد بن احمد احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم، بریل، لیدن، ۱۹۰۶م.
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه دار الكتب الاسلاميه ،تهران، ۱۳۶۲ ۱۳۶۶ ه.ش
۲۷. مناوی، محمد عبد الرؤوف بن على، فيض القدير شرح الجامع الصغير، تصحيح احمد عبد السلام، دار الكتب العلميه، بیروت، ۱۴۱۵ق.
۱۷۹
تحلیل جمله بشروطها و أنا من شروطها
اکرم مرادی گلی حجت فر
مقدمه
اهمیت مسئله امامت و خلافت بر کسی پوشیده نیست زیرا اختلاف در آن از زمان رحلت پیامبر اسلام الله آغاز شد و بعد از آن نیز همواره مورد بحث و گفت و گو بوده است. شیعه به امامت دوازده امام از نسل پیامبر معتقد بوده، امامت هر کس دیگر را مردود میداند و این اعتقاد خود را با براهین عقلی و ادله ای محکم و مستند به آیات قرآن و سنت صحیح نبوی که در کتابهای حدیثی شیعه و سنی موجود است - اثبات میکند بر طبق همین مبانی امامت یکی از اصول دین به شمار میرود. در این دیدگاه امامت فقط یک منصب دنیوی نیست و در زمامداری و حاکمیت خلاصه نمیشود بلکه همانند ،نبوت یک مقام شامخ الهی است. امام مانند یک بشر عادی نیست بلکه هم چون پیامبر انسان کاملی است که همه کمالات انسانی در او به فعلیت رسیده و از هر نقصی منزه است و در ایمان به خدا و معاد و جهان آخرت و نبوت به مرحله شهود باطنی رسیده و حقایق دینی در او تجسم یافته است و میتواند برای دین داران اسوه و سرمشق باشد تا از اخلاق و گفتار و کردارش پیروی کنند چنین انسان ممتازی می تواند خلیفه واقعی رسول الله باشد و در زمان فقدان او مسئولیتهایش را بر عهده بگیرد و از دین پاسداری کند و همچون پیامبر امت اسلام را در صراط مستقیم دین هدایت کند و به سعادت دنیا و آخرت نایل گرداند. در مقابل این دیدگاه گروهی بر این باورند
180
که بعد از پیامبر کسی از جانب خدای تعالی تعیین نشده است و با این اندیشه حکومت و ولایت و رهبری اسلامی که حق مسلم امامان معصوم بود، غصب شد. امام رضا در سفر اجباری از مدینه به خراسان که مأمون برای ایشان به بهانه ولایت عهدی ترتیب داد حديث سلسلة الذهب را مطرح فرمودند و در حقیقت ماجرای ولایت و رهبری امام علی الله و سایر معصومین را با بیانی اعتراض آمیز به جامعه اعلام کردند و متذکر شدند که امامت از مقامات عظیمی است که خداوند آن را به هر یک از بندگانش که بخواهد عطا میفرماید و در ضمن بیان فرمودند که تا وقتی حکومت در اختیار زمامداران به حق قرار نگیرد یگانه پرستی و توحید نیز استقرار نمی یابد چنان که در قرآن آمده است: «لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»(1).(بقره ٫ ۱۲۴) در طی این نوشتار به بررسی سخن امام رضاء بشروطها و انا من شروطها و نقش ولایت و رهبری در جامعه و رابطه آن با توحید و نیز لزوم پذیرش ولایت امام معصوم و.... پرداخته خواهد شد.
امام رضا ، نیشابور و حديث سلسلة الذهب
امام رضا در مسیر خود به طرف خراسان در شهرها و مناطق مختلفی توقف و با مردم به ویژه شیعیان دیدار میکرد که مهمترین توقف حضرت در نیشابور صورت گرفته است. هنگامی که امام رضا به نیشابور رسید، بسیاری از مردم به استقبال آن حضرت شتافتند که در میان آنان تعدادی از عالمان و محدثان نیز حضور داشتند و از آن حضرت خواستند تا حدیثی از پدران بزرگوارش بیان کند. حضرت پس از آن که جمعیت را به سکوت فرا خواند با ذکر حدیثی که سند آن را از امام کاظم الله تا رسول خدا متصل نمود چنین فرمود: حدثني جبرئيل قال:
۱۸۱
سمعت رب العزة سبحانه و تعالى يقول: كلمة لا اله الا الله حصني، فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنى امن من عذابي فلما مرت الراحلة نادانا بشروطها و انا من شروطها(1).(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۲۲ و ۱۲۳)
در این حدیث که به دلیل ناب بودن سلسله سندش به سلسلة الذهب» معروف شده است امام رضا اساسی ترین پایه ایمان به یگانگی خداوند متعال را پذیرش امامت خود که به معنای امامت سایر امامان نیز هست - معرفی می نماید و به روشنی بیان میکند که امر توحید و هدایت توحیدی تحت سرپرستی کیست و چگونه است. هدف نوشتار حاضر بررسی و تحلیل جمله مذکور می باشد.
تحلیل جمله بشروطها و انا من شروطها
۱- امامان ارکان توحید
اعتقاد به این که امامان معصوم ارکان و پایه های توحید هستند، مسئله ای نیست که بتوان بی تفاوت از کنار آن گذشت چنان که در زیارت جامعه کبیره نیز از ائمه معصومین با این عنوان یاد شده است و خداوند پسندید که شما پایه های توحید او باشید»(2).(من لا يحضره الفقيه، ج ۲، ص ۳۷۱) در یکی از دعاهای ماه رجب نیز ایشان با این ویژگی توصیف شده اند: «خداوند شما را معادن کلمات خود و پایه های توحید خود قرار داد»(3).(اقبال الاعمال، ص ۶۴۶) امام سجاد نیز در این زمینه میفرمایند ما دروازه های خدا صراط مستقیم او، مخزن علم او ترجمان و حس او پایه های توحید او و جایگاه سر او هستیم(4).(معانی الاخبار، ج ۵، ص ۳۵) اساس جهان بینی اسلامی را تشکیل میدهد بر اساس این جهان بینی، مبدأ و منتهای جهان
182
یکی است و جز خدای یگانه کسی سزاوار پرستش نیست. استاد مطهری در این باره می فرماید: جهان بینی توحیدی یعنی جهانی یک قطبی» و تک محوری است. جهان بینی توحیدی یعنی جهان ماهیت از اویی (انا لله و به سوی اویی انا اليه راجعون)(1)(بقره ٫ ۱۵۶) دارد»(2).(مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ۲، ص ۸۳) توحید درجات و مراتب دارد هم چنان که شرک نیز که مقابل توحید است مراتب و درجات دارد تا انسان همه مراحل توحید را طی نکند، موحد واقعی نیست»(3).(همان، ص ۹۹)
ایشان در ادامه سخنان خود با تقسیم مراتب توحید به توحید نظری و توحید عملی مراتب سه گانه توحید نظری را این گونه بر می شمارد:
۱- توحید ذاتی یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی»(4)؛(همان جا)
2- توحید صفاتی یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر»(5)؛(همان، ص ۱۰۱)
3- توحید افعالی یعنی درک و شناختن این که جهان با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسببات، فعل او و کار او ناشی از اراده اوست»(6).(همان، ص ۱۰۳)
استاد درباره توحید عملی نیز میفرماید توحید عملی یا توحید در عبادت یعنی یگانه پرستی به عبارت دیگر در جهت پرستش حق یگانه شدن(7).(همان، ص ۱۰۵)
با روشن شدن مفهوم و مراتب توحید میتوان گفت که هم درک مراتب
۱۸۳
توحید و هم تحقیق عینی آن در فرد و جامعه بدون وجود پیشوایانی که هم در توحید نظری و هم در توحید عملی سرآمد روزگار خود باشند و به بالاترین مراتب توحید دست یافته باشند امکان پذیر نیست و از همین روست که امام علی می فرماید: «لا اله الا الله شرط هایی دارد و من و فرزندانم از جمله این شرط ها هستیم»(1).(عيون الحكم والمواعظ، ص ۱۵۱) امام رضا نیز در حدیث معروف سلسلة الذهب» فرمود: خداوند فرموده است كلمة لا اله الا الله قلعه استوار من است پس هر کس در قلعه من داخل شود از عذاب من در امان میماند «و سپس در تکمیل حدیث فرمود: البته تحقیق آن چه گفتم شروطی دارد و من از جمله آن شروطهم»(2).(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۲۳) این جمله اشاره است به این که داخل شدن در قلعه توحید و ایمنی یافتن از عذاب جهنم، بدون پذیرش ولایت امام معصوم امکان پذیر نیست.
شیخ صدوق در کتاب التوحید پس از نقل روایت یاد شده در توضیح شروط توحید چنین مینویسد از شروط لا اله الا الله پذیرش این موضوع است که امام رضا از سوی خدای عز و جل برای امامت بندگان برگزیده شده و پیروی از او بر آنها واجب است»(3).(التوحيد، ص ۲۵)
نیز در روایت دیگری که از امام رضا نقل شده خداوند متعال می فرماید: «ولاية على بن ابي طالب حصني فمن دخل حصنی امن ناری»(4).(معاني الاخبار، ص ۳۷۱)
۲- تعریف ضرورت و جایگاه امامت
واژه «امامت در لغت به معنای رهبری و پیشوایی است و امام را مقتدا و پیشوا
184
گویند خواه آن مقتدا و پیشوا انسان یا چیز دیگر باشد. در مورد معنای اصطلاحی امامت تقریباً اتفاق نظر وجود دارد. خواجه نصیر الدین طوسی می گوید: «امامت ریاستی است در امور دین و دنیا بالاصاله عمومی در امور دین و دنیا بالاصاله در دار التكليف»(1).(رسالة الامامه، ص ۲۸) ابن میثم بحرانی نیز میگوید امامت ریاستی است در امور دین و دنيا بالاصاله»(2).(قواعد المرام، ص ۴۲) علامه حلی می فرماید: امامت ریاستی است در امور دین و دنیا برای شخصی از اشخاص و به نیابت از پیامبر»(3).(نهج الحق و كشف الصدق، ص ۸۲)
قاضی عضد الدین ایجی مینویسد: «امامت» ریاستی عمومی است در امور دین و دنیا برای شخصی از اشخاص»(4).(رسالة الامامه، ص ۲۸)
به طور کلی شیعه اعتقاد دارد امامت به معنای خلافت کلیه در امور الهی است. که از آثار آن ولایت تشریعی و خلافت ظاهری است؛ زیرا ارتقای امام به مقامات معنوی و قرب الهی موجب میشود که او زعیم سیاسی و حاکم دینی جامعه باشد. امام انسان کاملی است که قرب تام به خدا پیدا کرده و به درجه عصمت رسیده است. او کسی است که به سبب ارتباط خاص با خدا به تمام مصالح و مفاسد اجتماعی آگاهی دارد و لذا حجت خدا بر اهل زمین است. او حافظ دین و واسطه فيض تكوين و تشریع است و کسی است که میتواند ریاست عمومی در دین و دنیا داشته باشد.
با توجه به آنچه گفته شد وجود امام ضرورتی انکار ناپذیر دارد. این مسئله یعنی ضرورت وجود امام و حجت خدا منحصر به زمان خاصی نیست، بلکه تا روز قیامت تداوم دارد چنان که در قرآن در آیات فراوانی به این امر اشاره شده
۱۸۵
است قدر ۱-۵ دخان ٫ ۱-۴، نساء ٫ ۴۱، نحل ۴۸ و ۸۹ مائده ٫ ۱۱۷، قصص ٫ ۵۷ و ....).
با توجه به ضرورت وجود امام نقش وی را به عنوان حجت الهی در جهان هستی نمیتوان نادیده انگاشت لذا در اعتقاد شیعه جایگاه امامت تنها به امور شرعی و اعتقادی مردم و یا حتی امور اجتماعی و سیاسی محدود نمی شود، بلکه امام به عنوان حجت خدا در عالم تکوین نیز نقش دارد و واسطه رسيدن فيض الهی به بندگان است. به عبارت دیگر آنچه خداوند در عالم هستی مقدر فرمود از مجرای امام و حجت عصر بر مردم جاری و ساری میشود و از این روست که در زیارت جامعه کبیره خطاب به ائمه معصومین عرض میکنیم .... خداوند هستی را به وسیله شما آغاز کرد و به وسیله شما نیز به انجام میرساند. او به وسیله شما باران نازل میکند و به وسیله شما تا زمانی که خود اراده کند آسمان را از فروافتادن بر زمین نگاه میدارد و هم به وسیله شما غم و اندوه را بر می دارد و سختی ها را برطرف می سازد...»(1).(مفاتيح الجنان، ص ۱۰۶۸)
در زیارت مطلقه امام حسین نیز که از امام صادق نقل شده، خطاب به آن وجود مقدس و دیگر ائمه هدی میگوییم: «اراده پروردگار در همه آن چه مقدر داشته به شما محول شده و از خانه های شما صادر می شود»(2).(همان، ص ۸۲۹)
هم چنین امام رضا درباره این جایگاه رفیع فرمودند: «همانا امامت قدرش برتر، شأنش بزرگتر منزلتش عالی تر جایگاهش بالاتر و ژرفایش عمیق تر از آن است که مردم با عقل و اندیشه خود به آن برسند یا با انتخاب و رأی خویش بدان دست یابند و امامی را نصب کنند»(3).(الکافی، ج ۱، ص ۷۶۲)
۱۸۶
3. لازمه توحید اعتقاد به ولایت امامان
امام رضا از پدران بزرگوارش از رسول خدا از جبرئیل امین الله نقل کرده که خدای متعال فرمود کسی که شهادت ندهد که جز من معبودی نیست یا شهادت به این مطلب بدهد ولی شهادت ندهد که محمد بنده و رسول من است یا به این هم شهادت بدهد ولی شهادت ندهد که علی بن ابی طالب له خلیفه من بر بندگان من است یا به این هم شهادت بدهد اما شهادت ندهد که امامان از فرزندان علی حجت های من هستند چنین آدمی نعمت مرا منکر شده و عظمت مرا کوچک شمرده و به آیات و کتابها و فرستادگان من کفر ورزیده است. چنین شخصی اگر به من روی آورد بازش میدارم و اگر از من چیزی بخواهد، محرومش میسازم و اگر مرا بخواند جوابش نمیدهم و اگر امید به من داشته باشد ناامیدش میکنم و این کیفری است که به او میدهم(1).(بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۲۵۲)
بنابراین در نظام تشریع اعتقاد به وحدانیت خداوند و اعتقاد به رسالت رسولان او از آدم تا خاتم باید توأم با اعتقاد به ولایت و امامت امیر المؤمنين على الله و یازده فرزند معصومش باشد تمام این اعتقادات باید همانند حلقه های زنجیر به هم متصل باشند. چنان که در حدیث قدسی هم خواندیم اگر انسان صد هزار سال عمر کند و همواره بگوید: «لا اله الا الله محمد رسول الله، اما در کنار آن علی ولی الله نباشد، توحید او کامل نخواهد بود و چنین شخصی روی نجات و سعادت را نخواهد دید چرا که توحید همچون ساختمانی است که ارکان و پایه های آن امامان معصوم هستند و بدیهی است که با فروریختن پایه و ستون ساختمان نیز فرو می ریزد یعنی با کنار رفتن امامت علی و آل على الله توحیدی باقی نمی ماند.
۱۸۷
۴. ارزش اعتقاد به ولایت اهل بیت
همان گونه که اشاره شد اهل بیت اطهار لم ارکان توحید هستند و انکار ولایت آن بزرگواران در واقع انکار توحید خداست. هنگامی ارزش اعتقاد به ولایت اهل بیت فهمیده میشود که نگاهی به عقاید نامعقول برخی از فرقه های اهل سنت درباره خدا و پیامبر اکرم ﷺ بیفکنیم که چگونه بر اثر دور افتادن از مکتب اهل بیت به گمراهی فکری و اعتقادی مبتلا شده اند از باب نمونه برخی از آنان اعتقاد دارند که خداوند در روز قیامت با چشم سر دیده میشود و ساق پای خود را بالا می کشد، چنان که آيه «يوم يكشف عن ساق»(1)(قلم ٫ ۴۲) را این گونه معنا می کنند.
تیجانی سماوی میگوید در کتاب معروف آنگاه هدایت شدم می گوید:
من در یکی از کشورهای عربی وارد مسجدی شدم و با جماعت نماز خواندم. پس از نماز امام جماعت برای مردم صحبت کرد و ضمن صحبتش گفت: خداوند دو چشم، دو دست و صورت دارد من اعتراض کردم مگر خداوند جسم است که چشم و دست صورت داشته باشد؟! گفت مگر شما قرآن نخوانده ای که «خدا هر دو دستش باز است»(2).(مائده ۶۴) پس خدا دو دست دارد که باز است! مگر در قرآن نخوانده ای که خدا به نوح گفت: مقابل چشم من کشتی بساز»(3).(هود ٫ ۳۷) پس خدا چشم دارد و هم چنین فرموده است همه چیز فانی میشود تنها صورت خدا باقی می ماند»(4).(رحمن ٫ ۲۶ و ۲۷) گفتم در تمام اینها معانی مجازی مراد است نه معانی حقیقی الفاظ ما در قرآن استعمال مجازی فراوان داریم استعارات و کنایات داریم. معانی حقیقی در این موارد مراد نیست که خدا چشم و صورت و دست داشته باشد. گفت: خیر در
۱۸۸
قرآن استعمال مجازی نیست و همه جا معانی حقیقی مراد است. گفتم اگر این است پس هر که در دنیا کور باشد در عالم آخرت هم کور خواهد بود»(1).(اسراء ٫ ۷۲) آیا واقعاً همین طور است؟ گفت نه گفتم پس معلوم میشود در قرآن استعمال مجازی هست». «دست خدا کنایه از قدرت خداست چشم خدا کنایه از حضور خدا در همه جا هست. وجه خدا مقصود ذات خداست نه صورت خدا و گرنه كل شيء هالک الا وجه(2)(قصص ۸۸) چه معنایی خواهد داشت؟ آن طور که شما می گویید، معنا این میشود همه چیز حتی چشم و دست خدا هم از بین میرود و تنها صورت خدا باقی می ماند آیا صورت بی چشم برای کسی تصور دارد؟(3)(آنگاه هدایت شدم، ص ۴۲)
تمام این انحرافات از آنجا نشئت گرفته است که اینان از خاندان عصمت دور افتاده اند و لسان قرآن را کنار گذاشته و خواسته اند خودشان در اقیانوس بیکران قرآن وارد شوند و چیزی بفهمند اما به این ضلالت ها مبتلا گشته اند.
۵- فلسفه ولایت و رهبری در اسلام
برای آگاهی از فلسفه ولایت و رهبری در اسلام به نقش هایی که امام و رهبر جامعه اسلامی به عنوان ولی و جانشین خدا دارد، اشاره خواهد شد:
۵-۱ هدایت باطنی
یکی از مهم ترین رسالتهای اولیای خاص الهی و انسانهای کامل پیامبران) و امامان دستگیری معنوی و پشتیبانی روحی و باطنی از سالکان طریق هدایت و معنویت است چرا که ولی خدا به دلیل قرب خاص الهی و جایگاه رفیع معنوی
۱۸۹
از چنان ولایت و قدرت روحی ولاء تصرف برخوردار است که می تواند در جسم و جان رهروان حق و تشنگان کوی عشق و جویندگان وصال محبوب حقیقی تأثیر بسزایی بگذارد و آنها را به قرب حق واصل کند. از این رو نقش امامی که لوای ولایت معنوی و باطنی را در دست دارد تنها نشان دادن راه نیست بلکه روح انسانهای مستعد به طور تکوینی در پرتو انوار باطنی امام پرورش می یابد و به سوی کمال مطلق رهسپار میشود بر اساس روایاتی که مرحوم کلینی در اصول کافی در بابی با عنوان ان الائمة نور الله نقل میکند امامت در موقعیت ولایت تکوینی به سان مهری تابان است که فروزنده تر از خورشید محسوس باطن نامحسوس جهان را نورافشانی میکند و به ملکوت آسمانها و زمین و به ضمیر انسانهای با ایمان روشنایی میبخشد مؤمنان راستین در پرتو این نور نه تنها راه رسیدن به مقصد اعلای انسانیت را مشاهده میکنند بلکه به چنین مقصد و مقصودی نیز دست می یابند به دیگر سخن چنان که خورشید محسوس و مادی در آسمان، افزون بر روشنی بخشیدن به طور تکوینی در تکامل مادی آدمیان و موجودات مؤثر است خورشید معنوی امام نیز افزون بر نشان دادن راه تکامل معنوی به طور تکوینی در تکامل معنوی انسان تأثیر دارد علامه طباطبایی درباره
نقش تکوینی امام در هدایت انسان می نویسد: امام آن شخص هادی است که از نظر جنبه ملکوتی موجودات آنها را رهبری می کند و مقام امامت یک نوع ولایت بر اعمال مردم است. از نظر باطن که توام با هدایت میباشد هدایت به معنای رساندن به مقصد است نه تنها راهنمایی و ارائه طریق که کار پیغمبران و رسولان بلکه عموم مؤمنانی است که از راه موعظه و نصیحت مردم را به سوی خدا دعوت می کنند(1).(الميزان، ج ۱، ص ۲۷۲)
۱۹۰
بنابراین بدون سایه رهبری محال است کسی به آفتاب حق و حقیقت برسد.
سایه رهبر به است از ذکر حق یک عنایت به که صد لوت و طبق(1)(مثنوی معنوی، ص ۲۲۵)
۵-۲ هدایت و رهبری علمی
یکی دیگر از فلسفه های رهبری و ولایت در اسلام رهبری علمی و یا به تعبیر استاد مطهری مرجعیت دینی است که به ولایت تشریحی امام بر می گردد. به رغم شعار انحرافی ای که پس از پیامبر طرح گردید حسبنا کتاب الله)، هم به دلایل عقلی و نقلی و هم به دلیل تجربه تاریخی اثبات شد که قانون به تنهایی کارساز و رهگشا نیست بلکه وجود کارشناس مسائل اسلامی و مفسر رسمی دین که مصون از خطا و گناه باشد و همچون پیامبر بتواند مفاهیم دینی و معارف قرآنی را به خوبی بشناسد و به اجرا بگذارد لازم و ضروری است؛ زیرا اگر مسلمانان همگی به مرجعیت دینی و کارشناسی علمی و معصومانه ائمه اهل بیت تن می دادند و از تفسیر نادرست متون دینی پرهیز میکردند دچار تشتت آرا و اختلاف مذاهب و مبانی دینی نمیشدند و به عقاید باطل روی نمی آوردند و در نتیجه، از اسلام ناب و اصیل فاصله نمی گرفتند رهبری و مرجعیت علمی معصوم در حل مشکلات اجتماعی و معضلات علمی و تشخیص حقایقی که وحی ارائه نموده از مسائلی بوده است که امامان معصوم و اصحاب برای ثابت کردن ضرورت رهبری معصوم به آن استناد میکردند و بر آن پای می فشردند(2).(امامت و رهبری، ص ۵۰-۵۴)
۵-۳ ولایت و رهبری سیاسی
یکی دیگر از شئون ولایت و امامت که به ولایت تشریعی ولی معصوم
۱۹۱
بر می گردد، «ولاء» زعامت و رهبری سیاسی است. وقتی پیامبر از دنیا رفت یکی از شئون و مناصب او رهبری اجتماع و سرپرستی امور دینی و دنیوی مسلمانان بود؛ چون اجتماع زعیم و رهبر میخواهد و هیچ کس چه مسلمان و چه غیر مسلمان در این مسئله تردید ندارد تردید و اختلاف در این است که چه کسی شایسته رهبری است و دارای چه شرایط و ویژگیهایی باید باشد؟ دیدگاه شیعه درباره زعامت و رهبری اصولی و همراه با منطق و برهان است به ویژه که علمای شیعه به اتفاق آرا ویژگی هایی را برای امام و رهبر جامعه اسلامی قائل اند که این ویژگی ها در غیر علی و یازده فرزند معصوم او یافت نمیشود؛ شخصیتهایی که به اعتراف علمای شیعه و سنی در علوم و دیگر فضایل انسانی و اسلامی، به ویژه در طهارت روحی و اخلاقی عصمت همه جانبه کسی به پای آنان نمی رسد و در اوج کمالات روحی معنوی هستند. این دیدگاه های اصولی و برخوردار از منطق و برهان موجب شد که مکتب تشیع و شیعیان و پیروان راستین ائمه از انحرافات عقیدتی و سیاسی مصون باشند و در مسیر اسلام ناب و سیره و سنت راستین پیامبر گرامی اسلام باقی بمانند و به حرکت و حیات سیاسی - فرهنگی خود ادامه دهند.
برای آگاهی بیشتر از نقش تعیین کننده و سرنوشت ساز ولایت و رهبری کافی است به جریان غدیر خم نظری بیفکنیم؛ زیرا به تصریح خداوند در آیه تبلیغ(1)(مائده ٫ ۶۷) پیامبر اکرم مأمور میشود رهبر و زعیم سیاسی - اسلامی را در اجتماع کم نظیر مسلمانان تعیین منصوب و معرفی نماید و از همه آنان برای جانشین خود بیعت بگیرد. به حدی این فرمان الهی صریح و قاطع و جدی بود که ابلاغ نکردن آن به مردم برابر با ابلاغ نشدن رسالت پیامبر بود؛ هم چنان که ابلاغ آن به تصریح قرآن(2)،(مائده ۳)
۱۹۲
موجب کامل شدن دین و تمام شدن نعمت بر مسلمانان گردید و خداوند از آن پس راضی شد اسلام به عنوان دین کامل و جاوید و جهانی رسمیت یابد.
هم چنین زمانی به اهمیت و نقش تعیین کننده و سرنوشت ساز امامت و رهبری بیشتر پی خواهیم برد که به آنچه حکام فاسد بر سر مسلمانان آورده اند، توجه کنیم؛ زیرا از دست رفتن عظمت و عزت اسلامی دوران پیامبر و عقب ماندگی و سرخوردگی امروز مسلمانان و جوامع اسلامی به دلیل محرومیت از رهبری صحیح و پیامبر گونه اهل بیت است که البته با انکار آن از سوی اهل سنت راه برای حاکمیت حکام جائر و فاسد در طول تاریخ اسلام باز شد و زمینه دورماندن مسلمانان از اسلام ناب محمدی فراهم گردید از این رو امام رضا در آن شرایط که حکومت و رهبری به دست نااهلان افتاده بود لب به اعتراض گشود و با مطرح کردن حدیث سلسلة الذهب که در آن پیوند توحید و امامت به خوبی تبیین شده بود، به همگان فهماند که امام و رهبر جامعه اسلامی باید چه ویژگی هایی داشته باشد و اگر حکومت به دست رهبر اسلامی و حجت خدا بیفتد چه عواقب شومی در پی خواهد داشت.
5- حادثه خونین کربلا پیامد تلخ انحراف از ولایت و رهبری
با توجه به آنچه گفته شد اگر بخواهیم از نقش حساس رهبری در تعیین سرنوشت جامعه اسلامی بیش از پیش آگاه شویم باید به نهضت عاشورا و زمینه های پیدایش آن به عنوان یکی از نمونه های بارز و تلخ انحراف از رهبری نگاهی بیفکنیم از دیدگاه حضرت رضا دور شدن مسلمانان از رهبران راستین اسلام یعنی امامان اهل بیت و پیروی از حکومتهای فاسد پیامدهایی داشت: ارزشهای اصیل اسلامی تحریف شد؛ حدود الهی تعطیل گشت؛ هر نوع کار خلاف و زشتی با رنگ و لعاب دینی مشروعیت و رسمیت یافت؛ تفسیر قرآن مجید و ذکر احادیث پیامبر ممنوع شد؛ حکام فاجر و فاسد اموی بر منبر پیامبر
۱۹۳
نشستند و احکام الهی و معارف اسلامی را به میل خود تفسیر و تعریف کردند و از صورت حقیقی اش تغییر دادند.
امام در ادامه بحث در اعتراض به حکومت عباسی و با سر باززدن از ولایت عهدی خطاب به کسانی که به ایشان معترض میشدند، فرمودند: آیا سخن امام حسین الله را درباره عدم بیعت با یزید نشنیده اید که خطاب به استاندار مدینه ولید بن عتبه) فرمود:
یزید مردی که شما از من توقع بیعت با او را دارید شراب خواری است که دستش به خون افراد بی گناه آلوده است. حریم و دستور الهی را در هم شکسته و آشکارا به فسق و فجور میپردازد روا نیست که شخصی چون من با آن سوابق درخشان و اصالت خانوادگی با شخصی چون او با آن پستی و سابقه سوء بیعت کند(1).(الكامل في التاريخ، ج ۳، ص ۲۶۳ و ۲۶۴)
هر چند امام رضا با اصرار مأمون در نهایت برای حفظ جان یاران خود ولایت عهدی را پذیرفت اما در این زمینه شروطی را نیز مطرح کرد که بارزترین آن عدم دخالت حضرت در مسائل حکومتی و سیاسی دستگاه خلافت بود. این امر خود نشان دهنده مخالفت حضرت با آن حکومت غاصب است.
6- ولایت فقیه ادامه رهبری معصومان
بر کسی پوشیده نیست که ولایت و رهبری از مسائلی است که هیچ اجتماعی در هیچ شرایطی نمیتواند از آن بی نیاز باشد از این رو اسلام نیز که پایه خود را بر فطرت پاک انسانی بنا نهاده در اعتبار و مشروعیت ولایت و رهبری مسامحه و تردید روا نداشته است. آن همه اصرار و اهتمام پیامبر اکرم برای تعیین و معرفی
۱۹۴
جانشین خود از نخستین ساعات اعلان رسالت و نبوت تا واپسین لحظات زندگی اش ریشه در همین امر دارد.
در مورد دوران حضور پیامبر و امام که رهبری سیاسی جامعه اسلامی به عنوان شأنی از رهبری همه جانبه پیامبر و امام به عهده خودشان بود و آن بزرگواران مسقیماً اداره و سرپرستی اموردینی و دنیوی و سیاسی و اجتماعی مسلمانان را به دست داشتند جای تردید و اختلافی - حداقل در نظر و باور شیعیان نیست اما سخن درباره دوران غیبت پیشوایان معصوم دورانی که در آن به سر می بریم است؛ زیرا در این دوران بحث و اختلاف است که چه کسی و با چه ویژگی هایی باید رهبری جامعه اسلامی را بر عهده گیرد؟ با نگاهی دقیق به فسلفه رهبری در اسلام روشن میشود که گرچه اسلام نیازمندی جامعه به رهبری را تأیید می کند هر رهبری را نیز برای هدایت جامعه شایسته نمی داند. از آنجا که رشد و تکامل جامعه و شهروندان مسلمان جز از طریق تحقیق دین اسلام در متن زندگی فردی و اجتماعی میسر نیست تنها کسی توان رهبری جامعه اسلامی را دارد که ویژگیهای علمی و اخلاقی لازم را داشته باشد.
امام رضا در بیان فلسفه رهبری جامعه اسلامی می فرماید:
اگر خداوند رهبر امینی را برای سرپرستی و حفظ امانت امامت قرار ندهد مذهب و دین به تدریج از بین خواهد رفت و سنت پیامبر و احکام الهی دستخوش دگرگونی خواهد گردید و اگر بدعت گذاران چیزهایی بر دین بیفزایند و ملحدان چیزهایی از آن بکاهند حقیقت را بر مسلمانان دگرگون خواهند ساخت(1).(عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۰۱)
بنابراین تردیدی نیست که برای تأمین این هدف که سعادتمندی و کمال معنوی مسلمانان در گرو آن است رهبر سیاسی باید در مسائل اسلامی، کارشناس
۱۹۵
متخصص و «فقیه» باشد پس فلسفه ولایت و رهبری در عصر غیبت در ولایت فقيه واجد شرایط تحقق می یابد ولایت فقیه موجب تکامل مادی و معنوی انسان که فلسفه و هدف آفرینش اوست میگردد اسلام برای تحقق این آرمان متعالی و نهایی بشر ارسال و تشریح شده است؛ زیرا این مهم جز از راه پیاده کردن برنامه های دینی و الهی ممکن و میسر نیست.
بدین ترتیب شایسته ترین فرد برای رهبری کسی است که هم اسلام و برنامه های تربیتی آن را خوب بشناسد و هم دارای ویژگیهای اخلاقی و صفات کمالی لازم برای رهبری اسلامی باشد تا بتواند برنامه های اسلامی را در جامعه پیاده کند و زمینه نیل به آن هدف را برای همگان فراهم سازد چنین کسی جز ولی فقیه واجد شرایط نیست.
نتیجه گیری
با توجه به تحلیل جمله بشروطها و انا من شروطها و مطالبی که درباره ارزش و اهمیت این امر امامت و پذیرش ولایت و رهبری در این نوشتار بیان شد می توان دریافت خدایی که نهایت لطف را در حق بنده اش روا داشته و در آفرینش او از کوچک ترین و جزئی ترین ریزه کاری ها دریغ نورزیده و به برکت عنایت خویش تمام نیازهای انسان را برای ادامه حیات تأمین کرده است. امکان ندارد انسانی را پس از واپسین پیامبرش بدون سرپرست بگذارد. اصلاً مگر مردم می توانند پس از پیامبر بدون وجود پیشوای دیگری به سوی سعادت و هدایت گام بردارند و کمالات عالی را کسب کنند و به اخلاق الهی آراسته شوند و در واقع صراط مستقیم را به خوبی بپیمایند؟!
بنابراین پس از نبی ضرورت دارد حافظی باشد تا شریعت الهی را از گزند اختلافات، تحریفات، كذب و... حفظ کند و ضامن بقای آن باشد. کسی که می تواند بار این مسئولیت (امامت) را بر دوش بگیرد امام معصوم است. او هر چند
۱۹۶
دارای مقام نبوت و رسالت نیست اختیارات و وظایفی دارد که می تواند بر اساس آنها مدیریت و رهبری جامعه را عهده دار شود. علاوه بر این او قادر است رموز و دقایق قرآنی را توضیح دهد و جزئیات احکام الهی را بیان کند و مقام امامت را نیز صیانت نماید به گونه ای که مردم بتوانند به او اعتماد کنند و در صورت اختلاف به وی مراجعه کنند و با انگیزه ای درونی و اشتیاقی خاص به فرمانش گردن نهند؛ چرا که چنین شخصی در واقع از ارکان و پایه های توحید است و خداوند او را صراط مستقیم و معدن کلمات خود قرار داده است. از این رو بر ضرورت شناخت این فرد (امام) در هر عصری تأکید گردیده و نشناختن وی برابر با مرگ در حال کفر و شرک دانسته شده است.
بنابراین این ضرورتی انکار ناپذیر است که پس از پیامبر بشریت هم چنان نیاز به رهبری دارد که در احکام دین و قوانین الهی دارای آگاهی کامل باشد، در حل مشکلات مردم و برقراری نظام عدالت اجتماعی توانایی خویش را به اثبات رسانیده باشد حدود الهی را با قاطعیت اجرا کند عنصر امر به معروف و نهی از منکر را احیا نماید جلوی فساد را بگیرد و احکام خداوند را آن چنان که بر رسولش نازل شده بدون تغییر و تبدیل و کم و زیاد در اجتماع پیاده کند.
فراموش نکنیم تاریخ عبرتگاهی است که با بازخوانی آن می توان دریافت چگونه امت اسلام با سر باززدن از ولایت ائمه معصومین در برابر طاغوت هایی چون معاویه یزید مروان بن حکم عبدالملک بن مروان و... سر تسلیم فرود آورد و به جای رسیدن به جامعه توحیدی به جامعه ای گرفتار شرک و کفر تبدیل شد و اسیر دست کسانی گردید که مردم را به جای اطاعت خدا، به اطاعت خود فرامی خواندند.
سرانجام در تحلیل جمله بشروطها و انا من شروطها در سخن امام رضا باید گفت که همانا در نظام تشریع اعتقاد به وحدانیت خداوند و اعتقاد به رسالت
۱۹۷
رسولان از آدم تا خاتم باید توأم با اعتقاد به ولایت و امامت علی الله و یازده فرزند معصوم و پاکش باشد چرا که تمام این اعتقادات همانند حلقه های زنجیر به هم متصل اند و اگر یکی از آنها وجود نداشته باشد هیچ یک از آنها پذیرفته نخواهد شد. علی اله چه زیبا در توصیف این بزرگواران فرمود:
هم موضع سره و لجأ أمره و عيبة علمه و موئل حكمه و كهوف كتبه و جبال دينه، بهم أقام انحناء ظهره و أذهب ارتعاد فرائصه.
راز الهی به آنها سپرده است و هر که آنان را پناه گیرد به حق راه برده است. مخزن علم خدا و بیانگر احکام شریعت او هستند پناهگاه کتاب های اویند و نگهبان دین او و چون کوهی افراشته خمیدگی پشت اسلام بدانان راست شود و لرزش آن به وسیله آنها از میان رود(1).(نهج البلاغه، خطبة 2)
کتاب نامه
1. قرآن کریم.
2. ابن بابویه قمی، محمد بن علی شیخ صدوق، عيون اخبار الرضا الله، صدر، تهران ۱۳۷۲ ه ش
3. --------------، من لا يحضره الفقيه، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۴ق.
۴. --------------، معاني الاخبار، تصحيح على اكبر غفاری، مكتبة الصدوق، تهران، ۱۳۷۹ هـش
5. --------------، التوحيد، تصحيح سيد هاشم تهرانی مكتبة الصدوق، تهران، ۱۳۹۸ق.
6. ابن اثير، على بن محمد الكامل في التاريخ، دار احياء التراث العربی، بیروت، بی تا.
7. ابن طاووس، على بن موسى اقبال الاعمال، دار الكتب الاسلامية، تهران، ۱۳۹۰ق.
8. سید رضی محمد بن حسين نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امير المؤمنين، قم، ۱۳۸۳ه.ش.
9. طباطبایی محمد حسین الميزان في تفسير القرآن، اسماعیلیان، تهران، بی تا.
۱۹۸
۱۰. قمی عباس مفاتيح الجنان، افق فردا، تهران، ۱۳۸۱ ه ش
۱۱. کلینی، محمد بن يعقوب، الكافي، تصحيح علی اکبر غفاری، دار الكتب الاسلامية، تهران ۱۳۸۳ ه.ش.
۱۲. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، دار احياء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
۱۳. مطهری ،مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری صدرا، تهران ۱۳۷۰ هـ.ش.
14. ---------------، امامت و رهبری صدرا، تهران ۱۳۷۲ ه ش
۱۵. مولوی جلال الدین محمد بن محمد مثنوی معنوی بینا، تهران، ۱۳۷۴ ه ش
۱۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق تاريخ اليعقوبي، دار صادر، بی جا، بی تا.
۱۹۹