واقدی می گوید چون سال دویست هجری فرارسید مأمون به دنبال علی بن موسی فرستاد و او را از مدینه به خراسان آورد تا بعد از خودش ولیعهد او باشد و کسانی که او را آوردند، فرناس خادم و ابن ابی ضحاک بودند وقتی که به نیشابور رسید، دانشمندان آن جا مانند یحیی، اسحاق بن راهويه محمد بن رافع احمد بن حرب و دیگران آمدند و از او درخواست روایت و حدیث کردند و تبرک می جستند مدتی وی در نیشابور ماند در صورتی که مأمون در مرو بود سپس او را طلبید و پس از مرگ خود او را ولیعهد و جانشین خود قرار داد و وی را رضای از آل محمد نامید (در روایت بزنطی آمده است که امام جواد (ع) این مطلب را تکذیب کرده و می فرماید بلکه خدای تعالی پدرم را رضا نامید چون مورد رضای خدا و رسول و ائمه (ع) بوده است بزنطی می پرسد مگر پدران و نیاکان شما مورد رضای خدا و رسول نبودند؟ می فرماید چرا ولی از پدرم مخالف و موافق همه راضی بودند . م.) و به نام او روی در هم و دینار سکه زد و به سراسر کشور بیعت با او را نوشت و لباس سیاه را که شعار بنی عباس بود به دور انداخت و لباس سبز پوشید و دخترش ام حبیب را به همسری وی و دختر دیگرش ام الفضل را به محمد بن علی و بوران دختر حسن بن سهل را برای خودش همزمان تزویج کرد، این مطلب را صولی و دیگران نقل کرده اند و میگویند در یک مجلس چند عقد انجام گرفت.