هجده دانه رطب
ابن علوان در خواب دید که کسی میگوید: «پیامبر به بصره آمده اند پرسید: «کجا هستند؟» گفت: در خانه فلانی رفت و پیامبر را دید که نشسته اند و اصحابشان همراه آن حضرت اند. در مقابل پیامبر طبقی از رطب بود ایشان این علوان را که دیدند، مشتی رطب برداشتند و به او مرحمت کردند. آنها را شمرد. هجده دانه بود. از خواب برخاست.
شنید که امام رضا به بصره آمده اند. پرسید: «کجا هستند؟» گفتند: «در خانه فلانی رفت و ایشان را در همان جایی دید که پیامبر را دیده بود یاران آقا با ایشان بودند و نزد آن حضرت طبقی رطب بود. امام رضا ابن علوان را که دیدند مشتی رطب برداشتند و به او دادند آنها را شمرد هجده دانه بود گفت: «کاش بیشتر بدهید آقا فرمودند: «اگر جدم بیشتر داده بود، من هم می دادم!»(1) محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۱۳۴۲ عزیز الله عطاردی، مسند الامام الرضا ، المقدمة، ص ۵۴ )