سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی عبادی > بهداشت و نظافت > استحمام
خلاصه
پیرمرد سرش را انداخته بود پایین خجالت میکشید و معذرت خواهی میکرد .
امام با لبخند دلداری اش میداد. رفته بود حمام امام را نشناخته بود.
کمک خواسته بود امام هم پشتش را حسابی کیسه کشیده بودند.
متن
پیرمرد سرش را انداخته بود پایین خجالت میکشید و معذرت خواهی میکرد .
امام با لبخند دلداری اش میداد. رفته بود حمام امام را نشناخته بود.
کمک خواسته بود امام هم پشتش را حسابی کیسه کشیده بودند. ( بحار ألانــــوار ط بیــــروت، ج49 ص134)