به شرط آفتاب  ( ص52 ) شماره‌ی 7194

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > سيره علمی > سخن گفتن با زبان های مختلف
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > کرامات و معجزات امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

متن

امامت بعد از پدرش را قبول نداشتیم مثل زیدیه بر سر ادعای امامتش بحث میکردیم که از مقابلمان رد شد. گفتیم دنبالش کنیم از شهر رفت بیرون رسیدیم به صحرا و دشت بوته ها سبز بود و بچه آهوها از این سو به آن سو در حال دویدن ابا الحسن اشاره کرد به یکیشان آمد جلویش ایستاد امام بغلش کرد شروع کرد به نوازش سر و گردنش خواست بدهد دست غلامش که آهو شروع کرد به دست و پازدن امام توی گوشش چیزی گفت آرام گرفت رو کرد به ما ایمان آوردید یا نه؟ »

-        بله آقاجان شما حجت خداوند روی زمینید.

بچه آهو را گذاشت زمین: «برو.

نمی رفت. دوروبر امام میگشت و خودش را می چسباند به او باورمان نمیشد داریم اشک ریختن آهو را میبینیم .

امام فرمود: «می دانید چه میگوید؟ »

- يابن رسول الله، شما بهتر میدانید.

میگوید فکر کردم میخواهید گوشتم را بخورید خوش حال شدم حالا میگویید بروم؟! ( بحار ألانــــوار ط بیــــروت، ج49 ص180، ح16)

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی